بیاناتی فرهنگ اسلامی

به صفحه اصلی سایت بیاناتی فرهنگ اسلامی اهل سنت و الجماعت خوش آمدید.

بیاناتی فرهنگ اسلامی | تیر ۱۳۹۴

مسافر.
بیاناتی فرهنگ اسلامی به صفحه اصلی سایت بیاناتی فرهنگ اسلامی اهل سنت و الجماعت خوش آمدید.

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز


لطفا از تمام مطالب دیدن فرماییدجزاک الله خیرا.

با خداوند، شريك و همتايي قرار ندهيد

باب (2): اين گفتة خداوند متعال كه مي فرمايد: آگاهانه، با خداوند، شريك و همتايي قرار ندهيد [بقره:22]

1693ـ عَنْ عَبْدِاللَّهِ  قَالَ: سَأَلْتُ النَّبِيَّ : أَيُّ الذَّنْبِ أَعْظَمُ عِنْدَ اللَّهِ؟ قَالَ: «أَنْ تَجْعَلَ لِلَّهِ نِدًّا وَهُوَ خَلَقَكَ». قُلْتُ: إِنَّ ذَلِكَ لَعَظِيمٌ، قُلْتُ: ثمَّ أَيُّ؟ قَالَ: «وَأَنْ تَقْتُلَ وَلَدَكَ تَخَافُ أَنْ يَطْعَمَ مَعَكَ». قُلْتُ: ثمَّ أَيُّ؟ قَالَ: «أَنْ تُزَانِيَ حَلِيلَةَ جَارِكَ». (بخارى:4477)

ترجمه: عبدالله بن مسعود  مي گويد: از نبي اكرم  پرسيدم: بزرگترين گناه نزد خداوند چيست؟ فرمود: «شريك قرار دادن با خدا، در حالي كه تو را آفريده است». گفتم: اين،‌گناه بزرگي است. بعد از آن، چيست؟ فرمود: «كشتن فرزندات از ترس فقر و گرسنگي». پرسيدم: بعد از آن؟ فرمود: «زنا با زن همسايه».

 


برچسب‌ها: با خداوند شريك و همتايي قرار ندهيد

تاريخ : چهارشنبه ۳۱ تیر ۱۳۹۴ | ۱۰:۵۳ ب.ظ | نویسنده : مسافر. |

آنچه دربارة فاتحة الكتاب آمده است

باب (1): آنچه دربارة فاتحة الكتاب آمده است

1692ـ عَنْ أَبِي سَعِيدِ بنِ الْمُعَلَّى قَالَ: كُنْتُ أُصَلِّي فِي الْمَسْجِدِ فَدَعَانِي رَسُولُ اللَّهِ  فَلَمْ أُجِبْهُ، فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ! إِنِّي كُنْتُ أُصَلِّي، فَقَالَ: «أَلَمْ يَقُلِ اللَّهُ اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ»؟ ثمَّ قَالَ لِي: «لأُعَلِّمَنَّكَ سُورَةً هِيَ أَعْظَمُ السُّوَرِ فِي الْقُرْآنِ قَبْلَ أَنْ تَخْرُجَ مِنَ الْمَسْجِدِ». ثمَّ أَخَذَ بِيَدِي، فَلَمَّا أَرَادَ أَنْ يَخْرُجَ قُلْتُ لَهُ: أَلَمْ تَقُلْ لأُعَلِّمَنَّكَ سُورَةً هِيَ أَعْظَمُ سُورَةٍ فِي الْقُرْآنِ؟ قَالَ: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ هِيَ: السَّبْعُ الْمَثانِي وَالْقُرْآنُ الْعَظِيمُ الَّذِي أُوتِيتُهُ». (بخارى:4474)

ترجمه: ابو سعيد بن معلَّي  مي‌گويد: در مسجد نبوي، نماز مي‌خواندم كه رسول الله  مرا صدا زد. جواب ندادم. سپس گفتم: اي رسول خدا! من مشغول نماز خواندن بودم. آنحضرت   گفت: مگر خداوند نفرموده است: اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ»؟ يعني فرمان خدا را بپذيريد و رسولش را اجابت كنيد هنگامي كه شما را براي امري حياتي، فرا خواند. آنگاه به من فرمود: «قبل از اينكه از مسجد خارج شوي، سوره‌اي را كه بزرگترين سورة قرآن است، به تو مي‌آموزم». سپس دستم را گرفت و هنگامي كه خواست از مسجد، بيرون برود، به او گفتم: مگر به من نگفتي كه سوره‌اي را كه بزرگترين سورة قرآن است، به تو مي‌آموزم؟ فرمود: «آن، سورة حمد است كه داراي هفت آيه مي‌باشد و در هر ركعت نماز، تكرار مي‌شود وآن، همان قرآن بزرگي است كه به من عنايت شده است».

 


برچسب‌ها: آنچه دربارة فاتحة الكتاب آمده است

تاريخ : چهارشنبه ۳۱ تیر ۱۳۹۴ | ۱۰:۲۶ ب.ظ | نویسنده : مسافر. |

1سوره فاتحه (تفسیرانوار القرآن سوره‌ فاتحه ﴾

1سوره فاتحه (تفسیرانوار القرآن
سوره‌ فاتحه ﴾

مكي است، و داراي (7) آيه‌ است.

وجه‌ تسميه‌: با توجه‌ به‌ اين‌ كه‌ فاتحه‌ به‌ معناي‌ آغاز هرچيز است‌، اين‌ سوره‌را نيز «فاتحة‌ الكتاب‌» ناميدند زيرا قرآن‌ با آن‌ افتتاح‌ شده‌ است‌، از طرفي‌ اين‌ اولين‌سوره‌ از مصحف‌ شريف‌ است‌ كه‌ كاتبان‌ قرآن‌ آن‌ را مي‌نويسند و اولين‌ سوره‌ ازكتاب‌ مجيد الهي‌ است‌ كه‌ خواننده‌ آن‌ را تلاوت‌ مي‌كند؛ هر چند از نظر ترتيب‌نزول‌ آيات‌، اين‌ سوره‌ اولين‌ آيات‌ نازل‌ شده‌ قرآن‌ نيست.

سوره‌ فاتحه‌ دوازده‌ نام‌ دارد كه‌ مشهورترين‌ آنها سه‌ نام‌ زير است‌: «فاتحة‌الكتاب»، «أم‌الكتاب» و «سبع‌ المثاني‌» . از ديگر نامهاي‌ مشهور آن ‌«حمد»، «صلاة» و «واقية»  مي‌باشد.

فضيلت‌ آن: در فضيلت‌ اين‌ سوره‌ احاديثي‌ روايت‌ شده‌ است‌، از آن‌ جمله‌ حديث‌ شريف‌ ذيل‌ به‌ روايت‌ بخاري‌ و احمد از ابي‌سعيدبن‌المعلي‌رضی الله عنه است‌ كه‌ گفت‌: رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله وسلم به‌ من‌ فرمودند: «بدان، قبل‌ از آن‌ كه‌ از مسجد خارج‌ شوي‌، تو را از بزرگترين‌ سوره‌ قرآن‌ آگاه‌ خواهم‌ ساخت‌ ابوسعيد مي‌گويد: رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله وسلم دستم‌ را گرفتند و همين‌كه‌ خواستند از مسجد خارج‌ شوند، گفتم: اي‌ رسول‌ خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم مگر شما نگفتيد كه‌ تو را از بزرگترين‌ سوره‌ قرآن‌ آگاه‌ خواهم‌ ساخت‌؟ فرمودند: آري بزرگترين‌ سوره‌ قرآن‌ : الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ‏است‌؛ اين‌ همان‌ سبع‌المثاني ‌(هفت‌ آيت‌ تكرارشونده‌) و قرآن‌ عظيمي‌ است‌ كه‌ به‌ من‌ داده‌ شده‌ است‌».همچنين‌ در حديث‌ شريف‌ به‌ روايت‌ مسلم‌ در صحيحش‌ و نسائي‌ در سننش‌ از ابن‌عباس‌ رضی الله عنه ، آمده‌ است‌ كه‌ فرمود: «جبرئيل علیه السلام  نزد رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله وسلم بود كه‌ بناگاه‌ آن‌ حضرت‌ص از بالاي‌ سرخويش‌ صدايي‌ را شنيدند. جبرئيل‌علیه السلام  نگاهش‌ را به‌سوي‌ آسمان‌ دوخت‌ و گفت‌: اين‌ دري‌ است‌ كه‌ هم‌اكنون‌ در آسمان‌ گشوده‌ شد و قبل‌ از اين‌ هرگز گشوده‌ نشده‌ بود. راوي‌ ادامه‌ مي‌دهد: سپس‌، از آن‌ دوفرشته‌اي‌ نزد رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرود آمد و گفت‌: «أبشر بنورين‌ قد أوتيتهما لم‌ يؤتهما نبي‌قبلك‌: فاتحة ‌الكتاب‌ وخواتيم‌ سورة‌ البقره، لن‌ تقرأ حرفا منهما إلا أوتيته»‌.

«مژده‌ بادتو را به‌ دو نوري‌ كه‌ برايت‌ داده‌ شده‌ و قبل‌ از تو به‌ هيچ‌ پيامبري‌ داده‌ نشده‌ است‌؛ [آنها عبارتند از] فاتحه‌ الكتاب‌ و آيات‌ پاياني‌ سوره‌ بقره‌. [اين‌ را بدان‌ كه] هرگز هيچ‌ حرفي‌ از آنها را قرائت‌ نمي‌كني‌ ، مگر آن‌ كه‌ همان‌ را داده‌ مي‌شوي‌».

سوره‌ فاتحه‌ متضمن‌ معاني‌ قرآن‌ كريم‌، مشتمل‌ بر اصول‌ و فروع‌ دين‌، دربردارنده‌ اصول‌ عقيده‌ و عبادت‌ و شريعت‌، راهنمايي‌ به‌ سوي‌ درخواست‌ هدايت ‌از رب‌العالمين‌ و در خواست‌ بركنار ماندن‌ از راه‌ منحرفان‌ است‌.

 

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ ‏(1)

از ابن‌ عباس‌ رضی الله عنه روايت‌ شده‌ است‌ كه‌ فرمود : «رسول‌ خدا‌‌ صلّی الله علیه و آله و سلّم نمي‌دانستند كه‌ چگونه‌ ميان‌ سوره‌ها فاصله‌ قرار داده‌ و آنها را از هم‌ جدا كنند تا آن‌ كه‌: بسم‌الله الرحمن‌الرحيم‌ بر ايشان‌ نازل‌ شد». در حديث‌ شريف‌ آمده‌ است‌: «كل‌ أمر ذي ‌بال‌ لم‌ يبدأ ببسم ‌الله فهو أبتر: هركار مهمي‌ كه‌ به‌نام‌ خداي‌ عزوجل‌ آغاز نشود، آن‌ كار ابتر [بي‌خير وبی بركت] است‌». همچنين‌ صحابه‌ رضی الله عنهم  تلاوت‌ كتاب‌ خداجلّ جلاله  را با: (بسم‌ الله الرحمن‌ الرحيم‌) آغاز مي‌كردند، لذا تلاوت‌ آن‌ در آغاز هرسخن‌ و عمل‌نيكي‌، مستحب‌ است‌. خواندن‌ آن‌ در آغاز وضوء نيز مستحب‌ مي‌باشد زيرا درحديث‌ شريف‌ آمده‌ است‌: «براي‌ كسي‌ كه‌ نام‌ خداوند جلّ جلاله  را بر وضوء نبرد، وضوئي‌نيست‌». همچنين‌ خواندن‌ آن‌ در هنگام‌ ذبح‌ ـ نزد امام‌ شافعي ـ مستحب‌است‌ ، ولي‌ ائمه‌ ديگر آنرا واجب‌ شمرده‌اند. در هنگام‌ غذا خوردن‌ نيز خواندن ‌آن‌ مستحب‌ است‌ زيرا در حديث‌ شريف‌ آمده‌ است‌: «قل‌ بسم‌ الله وكل‌ بيمينك‌ وكل‌ مما يليك: وقتي‌ مي‌خواهي‌ غذا بخوري‌، در آغاز آن‌ بسم‌ الله  بگو، آن‌گاه‌ با دست ‌راستت‌ بخور و از آنچه‌ در جلوي‌ تو است‌ بخور». چنان‌كه‌ خواندن‌ آن‌ در هنگام‌ مقاربت‌ جنسي‌ نيز مستحب‌ مي‌باشد زيرا در حديث‌ شريف‌ آمده‌ است: 

«لو أن‌ أحدكم إذا أراد أن‌ يأتي‌ أهله‌ قال‌: بسم‌ الله‌، اللهم‌ جنبنا الشيطان‌ وجنب‌ الشيطان‌ ما رزقتنا، فإنه ‌إن‌ يقدر بينهما ولد لم‌ يضره‌ الشيطان‌ أبدا».  

«اگر يكي‌ از شما آن‌گاه‌ كه‌ مي‌خواهد با همسرش‌ همبستر شود ، بگويد: به‌نام‌ خدا، بار خدايا! ما را از شيطان‌ دور بدار وشيطان‌ را از آنچه‌ روزي‌ مان‌ نموده‌اي‌ (از فرزند) بر كنار بدار؛ در اين‌ صورت‌ اگر در ميان‌ آن‌ دو فرزندي‌ مقدر شود، شيطان‌ هرگز نمي‌تواند به‌ او آسيبي‌برساند».

«به‌نام‌ الله بسيار بخشاينده‌ و بسيار مهربان»‌ الله: يعني‌ معبود بر حق‌؛ نام‌ مقدس‌ذات‌ خداوند جلّ جلاله  است‌ كه‌ بر غير وي‌ اطلاق‌ نگرديده‌. اصل‌ آن‌ «اله‌» است‌ كه‌ بر هرمعبودي‌ ـ به‌ حق‌ يا به‌ باطل‌ ـ اطلاق‌ مي‌گرديد و سرانجام‌ اطلاق‌ آن‌ بر معبود برحق‌ غالب‌ گشت‌. به‌ قولي‌: «الله» اسم‌ اعظم‌ الهي‌ است‌ زيرا به‌ تمام‌ صفات‌ قدسي‌ موصوف‌ مي‌شود؛ چنان‌كه‌ خداوند متعال‌ فرموده‌ است‌: 

هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ   

«الله كسي‌ است‌ كه‌ معبودي‌ جز اونيست‌، داناي‌ نهان‌ و آشكار است‌ ، رحمان‌ و رحيم‌ است‌... » [حشر/ 22 ــ 24].

ملاحظه‌ مي‌كنيم‌ كه‌ در اين‌ دو آيه‌، تمام‌ اسماء ديگر، صفات‌ «الله» قرارگرفته‌ اند.

و از آنجا كه‌ جز خداي‌ تبارك‌ و تعالي‌ كسي‌ ديگر به‌ نام‌ «الله» ناميده‌ نشده، لذا طبق‌ قاعده‌ براي‌ «الله» در سخن‌ عرب‌ اشتقاقي‌ سراغ‌ نداريم‌ بنابراين‌، اسم‌ الله «جامد» است‌ نه‌ «مشتق» و اين‌ رأي‌ اكثر اصوليان‌ و فقها مي‌باشد.

«رحمن‌» و «رحيم‌»، دو اسم‌ مشتق‌ از رحمت‌ ـ بر وجه‌ مبالغه‌ ـ اند، البته‌ مبالغه ‌«رحمان» از «رحيم‌» در معناي‌ رحمت‌ بيشتر است‌. چنان ‌كه‌ ابن‌ جرير طبري‌ در تفسير آنها مي‌گويد: «خداوند متعال‌ بر تمام‌ خلق‌ رحمان‌ و به‌ مؤمنان‌ رحيم‌است». اسم‌ «رحمن‌» نيز ويژه‌ خداوند متعال‌ مي‌باشد كه‌ ديگران‌ نبايد بدان‌ ناميده ‌شوند.

بنابراين‌، معناي‌ اجمالي‌ «بسم‌ الله الرحمن‌ الرحيم‌» اين‌ است‌: قبل‌ از هر چيز، به‌نام‌ خداي‌ عزوجل‌ و به‌ ياد و تسبيح‌ او آغاز مي‌كنم‌ در حالي‌ كه‌ از او در تمام‌ امور خويش‌ ياري‌ مي‌جويم‌ زيرا او پروردگار و معبود برحقي‌ است‌ كه‌ رحمتش‌ بر همه‌چيز گسترده‌ است‌، نعمت‌ دهنده‌ نعمتهاي‌ بزرگ‌ و كوچك‌ تنها اوست‌ و تنها بخشش‌ و مهرباني‌ و احسان‌ اوست‌ كه‌ فراوان‌، مدام‌ و مستمر است‌.

حكم‌ آن‌: مالكي‌ها و حنفي‌ها برآنند كه‌: «بسم‌الله الرحمن‌الرحيم‌» آيه‌اي‌ از سوره ‌فاتحه‌ و ساير سوره‌ها نيست، بلكه‌ تنها آغازگر سوره‌هاست‌ كه‌ فقط براي‌ قراردادن‌ فاصله‌ ميان‌ سوره‌ها در ابتداي‌ آنها نوشته‌ شده‌ است‌. اما شافعي‌ها و حنبلي‌ها برآنند كه‌: «بسم‌ الله الرحمن‌ الرحيم‌» آيه‌اي‌ از سوره‌ فاتحه‌ است‌، لذا خواندن‌ آن ‌در نماز واجب‌ مي‌باشد. از اختلاف‌ فقهي‌ يادشده‌ كه‌ بگذريم‌، أمت‌ اسلام‌ اتفاق‌نظر دارند بر اين‌ كه: «بسم‌ الله الرحمن‌ الرحيم‌» بخشي‌ از يك‌ آيه‌ در سوره‌ «نمل‌» است‌: 

إِنَّهُ مِن سُلَيْمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ  

«اين‌ نامه‌اي‌ از جانب‌ سليمان‌است‌ و اين‌ نامه‌ به‌ نام‌ خداوند بخشايشگر مهربان‌ است‌ ». [ نمل /‌30].

 

الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ‏(2)

«جمله‌ ستايش‌ها شايسته‌ خداوند است‌» حمد: ثنا و سپاس‌ زباني‌ است‌ كه‌ جهت ‌تفضيل‌ و برتري‌ دادن‌ گفته‌ مي‌شود. فرق‌ در ميان‌ «حمد» و «شكر» يكي‌ در اين ‌است‌ كه‌ حمد فقط به‌ زبان‌ است‌، اما شكر هم‌ به‌زبان‌، هم‌ به‌ قلب‌ و هم‌ به‌ ساير اعضامي‌باشد. ديگر اين‌ كه‌ شكر فقط در برابر نعمت‌ است‌، ولي‌ حمد به‌ جهت‌ كمال‌محمود مي‌باشد؛ هر چند در برابر نعمتي‌ نباشد. و از آنجا كه‌ هيچ‌ موجودي‌ درذات‌، صفات‌ و اسماء از خداي‌ عزوجل‌ كاملتر نيست‌ و هيچ‌ نعمتي‌ نيست‌ مگر اين‌ كه‌ مستقيما يا به‌ واسطه‌، به‌ آن‌ ذات‌ متعال‌ برتر برمي‌گردد، پس‌ در حقيقت‌تمامي‌ حمدها و شكرها سزاوار اوست‌ و تنها او مالك‌ هر حمد و شكري‌ است‌. درحديث‌ شريف‌ آمده‌ است‌: «أفضل‌ الذكر لا إله‌ إلا الله‌، وأفضل‌ الدعاء الحمد لله‌: بهترين‌ ذكرها لا اله‌ الا الله‌ و بهترين‌ دعاها الحمد لله‌ است‌». آري همه‌ ستايشها از آن‌ خداوندي‌ است: «كه‌ رب‌ عالميان‌ است» رب‌: به‌ معني‌ پروردگار، مالك‌، سرور، سالار، مصلح‌، مدبر و معبود؛ اسمي‌ از اسماي‌ خداوند متعال‌ است‌ و برغيروي‌ ـ جز با قيد و اضافت‌ ـ اطلاق‌ نمي‌شود؛ مثل‌ اين‌ كه‌ بگويي‌: «هذا الرجل‌ رب ‌المنزل‌: اين‌ مرد رب‌ (صاحب‌) منزل‌ است‌». « عالمين» جمع‌ عالم‌؛ عبارت‌ از هر موجودي‌ غير از خداوند متعال‌ است. بعضي‌ برآنند كه‌ عالم‌ مجموعه‌ موجودات‌ عاقل‌ است‌ كه‌ شامل‌ چهار نوع‌ انس، جن، فرشتگان‌ و شياطين ‌مي‌شوند. بر اساس‌ اين‌ تعريف‌؛ به‌ حيوانات‌ و چهارپايان‌، عالم‌ گفته‌ نمي‌شود.

 

الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ ‏(3)

«بسيار بخشنده‌ و بسيار مهربان‌ است» تفسير اين‌ آيه‌ در توضيح‌ معناي: «بسم‌الله  الرحمن‌ الرحيم‌» بيان‌ شد. و از آنجا كه‌ در اتصاف‌ خداوند متعال‌ به رَبِّ الْعَالَمِينَ معناي‌ تخويف‌ و هيبت‌ وجود داشت، پروردگار مهربان‌، آن‌ آيه‌ را به‌: الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ كه‌ متضمن‌ ترغيب‌ و تشويق‌ است‌، متصل‌ ساخت‌ تا به‌ اين‌ترتيب، در بيان‌ صفات‌ خويش، معناي‌ بيم‌ و هراس‌ را با رغبت‌ و اميد همراه‌ و يك‌جا گرداند زيرا اين‌ دو معني‌ در كنار يك‌ديگر، انگيزه‌ بهتري‌ براي‌ بندگان‌ در اطاعت‌ و فرمانبرداري‌ از او پديد مي‌آورند.

 

مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ ‏(4)

«مالك‌ روز جزاست» در قرائت‌ ديگري، «ملك‌» نيز خوانده‌ شده‌ و هر دوقرائت: «ملك‌ و مالك‌» صحيح‌ و متواترند. اما بعضي‌ گفته‌اند: «ملك‌» عامتر و بليغ‌تر از «مالك‌» است‌ زيرا فرمان‌ ملك‌ بر مالك‌ در ملك‌ وي‌ نافذ مي‌باشد و او نمي‌تواند جز با نظر و رأي‌ ملك‌ در ملك‌ خويش‌ تصرف‌ كند. برخي‌ديگر گفته‌اند كه‌: «مالك‌» بليغ‌تر است‌ زيرا خداوند متعال‌ مالك‌ مردم‌ و همه‌ جهانيان‌ مي‌باشد. ولي‌صحيح‌تر اين‌ است‌ كه‌ تفاوت‌ در ميان‌ دو صفت‌ نسبت‌ به‌ پروردگار سبحان‌ اين‌است‌ كه: ملك‌ وصفي‌ براي‌ ذات‌ او تعالي‌ است‌، درحالي‌كه‌ مالك‌ وصفي‌ براي‌ فعل‌ او مي‌باشد.

يوم‌الدين: روز محاسبه‌ و جزاست‌ از سوي‌ پروردگار سبحان‌ براي‌ بندگانش‌. قتاده‌ مي‌گويد: «يوم‌الدين: روزي‌ است‌ كه‌ خداوند جلّ جلاله  درآن‌ بندگان‌ خويش‌ را در برابر اعمالشان‌ كيفر يا پاداش‌ مي‌دهد». ابن‌ عباس‌ رضی الله عنه مي‌گويد: «يوم‌الدين‌: روز حساب‌ خلايق‌ است‌ كه‌ پروردگار متعال‌ آنان‌ را در برابر اعمالشان‌ جزا مي‌دهد؛ اگر اعمالشان‌ خير بود، پاداش‌ خير و اگر شر بود، به‌ آنها كيفر شر مي‌دهد، مگر آنان‌ كه‌ مورد بخشش‌ حق‌ تعالي‌ قرار گيرند». در حديث‌ شريف‌ آمده‌ است: «زيرك‌ و هوشيار كسي‌ است‌ كه‌ نفس‌ خويش‌ را مورد محاسبه‌ قرار داده‌ و براي‌ بعد ازمرگش‌ تلاش‌ و كوشش‌ نمايد».

 

إِيَّاكَ نَعْبُدُ وإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ ‏(5)

«تنها تو را مي‌پرستيم‌ و تنها از تو ياري‌ مي‌خواهيم‌» يعني‌: فقط تو را به‌ عبادت‌ واستعانت‌ مخصوص‌ مي‌گردانيم‌، نه‌ غير از تو را نمي‌پرستيم‌ و نه‌ از غير تو ياري ‌مي‌خواهيم. عبادت: در لغت‌، به‌ معناي‌ نهايت‌ فروتني‌ و تذلل‌ است. و دراصطلاح‌ شريعت: عبارت‌ از عملي‌ است‌ كه‌ جمع‌ كننده‌ هر دو معناي‌ محبت‌ و فروتني‌ كامل، و خوف‌ و بيم‌ باشد.

به‌كاربردن‌ دو فعل‌ «نعبد» و «نستعين‌» به‌ صيغه‌ جمع، به‌ قصد نشان‌ دادن‌ تواضع ‌و فروتني‌ از سوي‌ بندگان‌ است، نه‌ به‌ اين‌ معني‌ كه‌ آنان‌ خود را تعظيم‌ كرده‌ وبزرگ‌ داشته‌ اند. گويي‌ كه‌ بنده‌ به‌ قصور و كوتاهي‌ خويش‌ از ايستادن‌ به‌ تنهايي‌ درپيشگاه‌ خداوند بزرگ‌ اعتراف‌ نموده‌ و مي‌گويد: بار خدايا  ايستادن‌ به‌ تنهايي‌ در آستان‌ مناجات‌ تو سزاوار شأن‌ من‌ نيست، بدين‌ خاطر، به‌ ساير مؤمنان‌ پيوسته‌ وقطره‌اي‌ از اقيانوس‌ ايشان‌ مي‌شوم‌، پس‌ دعايم‌ را با ايشان‌ بپذير  و مقدم‌ ساختن‌عبادت‌ بر استعانت‌، به‌ اين‌ سبب‌ است‌ كه‌ اولي‌ وسيله‌اي‌ براي‌ درخواست‌ دومي‌مي‌باشد.

ابن‌ عباس‌ رضی الله عنه در تفسير: إِيَّاكَ نَعْبُدُ مي‌گويد: «پروردگارا! فقط تو را به‌يگانگي‌ مي‌خوانيم‌ و فقط از تو مي‌ترسيم‌ نه‌ از غير تو و بر طاعتت‌ و بر كليه‌ امورخويش‌، فقط از تو ياري‌ مي‌خواهيم». قتاده‌ مي‌گويد: «خداوند جلّ جلاله  در اين‌ آيه‌ به‌بندگانش‌ دستور مي‌دهد تا عبادت‌ را فقط براي‌ او خالص‌ گردانيده‌ و در امورخويش‌ فقط از او ياري‌ بخواهند».

 

اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِيمَ6)

«ما را به‌ راه‌ راست‌ هدايت‌ فرما» راهي‌ كه‌ ما را به‌ سرمنزل‌ انس‌ و قرب‌ تومي‌رساند. هدايت‌: عبارت‌ است‌ از: ارشاد، يا توفيق، يا دلالت‌ و راهنمايي. اما شخص‌ راهيافته‌ و هدايت‌ شده‌اي‌ كه‌ از پروردگار متعال‌ طلب‌ هدايت‌ مي‌كند، اين ‌درخواستش‌ به‌ معناي‌ طلب‌ افزودن‌ بر هدايت‌ وي‌ است‌، چنان‌كه‌ خداوند متعال‌ مي‌فرمايد: 

وَالَّذِينَ اهْتَدَوْا زَادَهُمْ هُدًى وَآتَاهُمْ تَقْواهُمْ     

«و كساني‌ كه‌ هدايت‌ يافته‌اند ، خداوند برهدايتشان‌ افزود» [ 47/17].

صراط مستقيم‌: راه‌ روشن‌ اسلام‌ است‌ كه‌ هيچ‌ كجي‌اي‌ در آن‌ نيست‌، همان ‌راهي‌ است‌ كه‌ پيامبران علیهم السلام بدان‌ برانگيخته‌ شدند تا سرانجام‌ خداوند متعال‌ رسالت‌خاتم‌ صلّی الله علیه و آله و سلّم را پايان‌بخش‌ رسالتهايشان‌ گردانيد. گفتني‌ است‌ كه‌ صراط مستقيم ‌دربرگيرنده‌ همه‌ اموري‌ است‌ كه‌ انسان‌ را به‌ سعادت‌ دنيا و آخرت‌ نايل‌ مي‌گرداند؛ اعم‌ از عقايد، احكام، آداب‌ و غيره. در حديث‌ شريف‌ به‌ روايت‌ نواس‌ بن‌ سمعان‌ رضی الله عنه آمده‌ است‌ كه‌ رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: «خداوند براي‌ صراط مستقيم‌ مثلي‌ را آورده‌ است. بدين‌ گونه‌ كه‌ بر دو پهلوي‌ صراط دو ديوار است‌ كه‌ در آنها دروازه‌هايي‌ گشوده‌ شده‌ و برآن‌ درها پرده‌هايي‌ آويخته‌ شده‌ و بر سر در صراط، دعوتگري‌ است‌ كه‌ مي‌گويد: هان‌ اي‌ مردم‌! همگي‌ در صراط داخل‌ شويد و كج‌ نرويد. و دعوتگر ديگري‌ است‌ كه‌ در بلنداي‌ صراط قرارگرفته، و چون‌ انسان ‌بخواهد تا قسمتي‌ از اين‌ درها را بگشايد، به‌ او مي‌گويد: واي‌ بر تو! آن‌ را بازنكن، كه‌ اگر باز كني‌ قطعا به‌ آن‌ وارد مي‌شوي‌. بنابراين، صراط اسلام‌ است‌، دو ديوار، حدود الهي‌ و درهاي‌ بازشده‌ محرمات‌ وي‌اند، دعوتگري‌ كه‌ بر سر صراط است‌، كتاب‌ خدا جلّ جلاله  است‌ و دعوتگري‌ كه‌ بر بلنداي‌ صراط است‌، واعظ واندرزگوي‌ الهي‌ در قلب‌ هر مسلماني‌ است‌».

علما گفته‌اند: «خداوند متعال‌ براي‌ انسان‌ پنج‌ محور هدايت‌ عنايت‌ فرموده‌ كه ‌او مي‌تواند با توسل‌ به‌ اين‌ محورها، به‌ قله‌ سعادت‌ جاوداني‌ نايل‌ آيد:

1 ـ هدايت‌ الهام‌ فطري: كه‌ انسان‌ از ابتداي‌ تولد از آن‌ برخوردار مي‌باشد، چون ‌احساس‌ نياز به‌ غذا و نوشيدني.

2 ـ هدايت‌ حواس‌: كه‌ متمم‌ و مكمل‌ هدايت‌ اول‌ است‌. گفتني‌ است‌ كه‌ انسان‌ وحيوان‌ هر دو در اين‌ دو نوع‌ هدايت‌ مشتركند.

3 ـ هدايت‌ عقل: كه‌ برتر از دو هدايت‌ قبلي‌ است‌.

4 ـ هدايت‌ دين‌: كه‌ هدايتي‌ خطا ناپذير است‌.

5 ـ هدايت‌ ياري‌ و توفيق‌ الهي: كه‌ مخصوص‌ تر از هدايت‌ ديني‌ است.

و همين‌ نوع‌ اخير از هدايت‌ است‌ كه‌ خداوند متعال‌ در اين‌ آيه‌ ما را به‌ خواستن‌دائمي‌ آن‌ فرمان‌ داده‌ است».

 

صِرَاطَ الَّذِينَ أَنعَمتَ عَلَيهِمْ غَيرِ المَغضُوبِ عَلَيهِمْ وَلاَ الضَّالِّينَ ‏(7)

«راه‌ كساني‌ كه‌ به‌ آنان‌ نعمت‌ ارزاني‌ داشته‌اي» اين‌ نعمت‌يافتگان‌ گرامي‌، همان‌كساني‌ هستند كه‌ در سوره‌ « نساء» از آنان‌ ياد شده‌ است‌، جايي‌ كه‌ خداوند متعال ‌مي‌فرمايد:  

وَمَن يُطِعِ اللّهَ وَالرَّسُولَ فَأُوْلَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَيْهِم مِّنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاء وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقاً

«و هر كس‌ از خدا و پيامبر اطاعت‌ كند، در زمره‌ كساني‌ است‌ كه‌ خداوند به‌ايشان‌ نعمت‌ داده‌ است؛ اعم‌ از پيامبران‌، صديقان، شهيدان‌ و صالحان‌ وه! آنهاچه‌ همراهان‌ و دوستان‌ نيكويي‌ هستند. اين‌ فضلي‌ است‌ از جانب‌ خدا و خدا دانايي‌بسنده‌ است‌» ]4/69[.

«نه (راه) كساني‌ كه‌ مورد خشم‌ قرار گرفته‌اند» يعني: ما را با گروهي‌ قرار نده ‌كه‌ از راه‌ مستقيم‌ منحرف‌ شده‌اند، گروهي‌ كه‌ از رحمت‌ تو دورند و به‌سبب‌ آن‌ كه ‌با وجود شناخت‌ حق‌ از آن‌ روي‌ برتافته‌ اند، به‌ سخت‌ترين‌ عذاب‌ و شكنجه‌ مبتلا مي‌گردند. اين‌ مغضوبان‌ به‌ قول‌ جمهور علما و طبق‌ فرموده‌ رسول‌ خدا‌‌ صلّی الله علیه و آله و سلّم ، يهوديانند.

«و نه»‌ راه‌ «گمراهان». اين‌ گروه‌ بر اساس‌ فرموده‌ رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله وسلم ـ و به‌ قول‌ جمهور علما ـ نصاري‌ (مسيحيان‌) مي‌باشند. يعني‌ از آنجايي‌كه‌ يهوديان‌ حق‌ را شناختند ولي‌ آگاهانه‌ آن‌ را فروگذاشته‌ و از آن‌ روي‌ برتافتند، سزاوار خشم‌ وغضب‌ الهي‌ گرديدند و از آنجا كه‌ نصاري‌ (مسيحيان‌) نيز از روي‌ جهل‌ و ناآگاهي، از راه‌ حق‌ منحرف‌ شده‌ و در مورد مقام‌ و منزلت‌ عيسي‌علیه السلام  غلو و زياده‌روي‌ كردند، در گمراهي‌ آشكاري‌ قرار گرفتند.

«آمين» يعني‌: خداوندا! دعايمان‌ را اجابت‌ كن‌. در حديث‌ شريف‌ به‌ روايت‌ عايشه‌ رضي‌الله عنها آمده‌ است‌ كه‌ رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: 

«ما حسدتكم‌ اليهود على‌ شي‌ء ما حسدتكم‌ على‌ السلام‌ والتأمين».

«يهود بر هيچ‌ چيز ديگر، به‌اندازه‌ سلام‌ گفتن‌ و آمين‌گفتن‌ بر شما حسد نورزيده‌ اند ».

بايد دانست‌ كه‌ «آمين‌» دعا بوده‌ و از كلمات‌ و آيات‌ قرآن‌ نيست‌. البته‌ آمين‌گفتن‌ بعد از خواندن‌ سوره‌ فاتحه‌ سنت‌ است، به‌ دليل‌ اين‌ حديث‌ شريف‌: «هنگامي‌كه‌ امام‌ آمين‌ مي‌گويد، شما نيز آمين‌ بگوييد زيرا هر كس‌ آمين‌ گفتنش‌ با آمين‌گفتن‌ فرشتگان‌ همراه‌ گردد، گناهان‌ گذشته‌اش‌ آمرزيده‌ مي‌شود».

نظر احناف‌ و مالكي‌ها اين‌ است‌ كه‌: آهسته‌ خواندن‌ آمين‌ از بلند خواندن‌ آن ‌بهتر است‌. اما شافعي‌ها و حنبلي‌ها برآنند كه‌: آمين‌ در نمازهاي‌ سري‌ آهسته‌ و در نمازهاي‌ جهري‌ بلند خوانده‌ شود و مقتدي‌ نيز در گفتن‌ آمين‌ با امامش‌ همراهي‌كند.

علماي‌ اسلام‌ در باره‌ حكم‌ خواندن‌ سوره‌ فاتحه‌ در نماز، بر دو نظرند. نظر احناف‌ اين‌ است‌ كه‌ مطلق‌ قرائت‌ قرآن‌ در نماز ـ چه‌ سوره‌ فاتحه‌ و چه‌ غير آن‌ ـ به‌ مقدار سه‌ آيه‌ كوتاه‌ يا يك‌ آيه‌ بلند فرض‌ است‌ بنابراين‌، خواندن‌ سوره‌ فاتحه‌ در نماز فرض‌ نبوده‌ بلكه‌ واجب‌ مي‌باشد. رأي‌ دوم‌: رأي‌ جمهور علما (مالكي‌ها، شافعي‌ها، حنبلي‌ها) است‌ كه‌ خواندن‌ سوره‌ فاتحه‌ را در نماز فرض‌ مي‌دانند



برچسب‌ها: 1سوره فاتحه تفسیرانوار القرآن ﴾

تاريخ : چهارشنبه ۳۱ تیر ۱۳۹۴ | ۱۰:۱۴ ب.ظ | نویسنده : مسافر. |

ﺣﻘﻮﻕ ﻗﺮﺁﻥ ﺑﺮ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ

ﺣﻘﻮﻕ ﻗﺮﺁﻥ ﺑﺮ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ

 

ﺍﺷﺎﺭﻩ: ﻗﺮﺁﻥ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﮐﺘﺎﺏ

 ﺁﺳﻤﺎﻧﯽ ﻭ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﮔﺎﺭ ﻣﻌﺠﺰﻩﯾﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺟﺎﻧﺐ ﺁﻓﺮﯾﺪﻩ ﮔﺎﺭﺟﻬﺎﻥ ﺗﻮﺳﻂ ﺑﻠﻨﺪﭘﺎﯾﻪﺗﺮﯾﻦ ﻣﻠﮏ ﺑﺮﭘﺎﮎﺗﺮﯾﻦ ﻭﮐﺎﻣﻞﺗﺮﯾﻦ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ.ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﺘﻌﺎﻝ ﺑﺎ ﻧﺰﻭﻝ ﺍﯾﻦ ﮐﺘﺎﺏ ﻋﻈﯿﻢ ﺍﻟﺸﺎﻥ ﺑﺸﺮﯾﺖ ﻓﺮﻭﻏﻠﻄﯿﺪﻩ  ﺩﺭ ﻟﺠﻨﺰﺍﺭ ﺍﻟﺤﺎﺩ، ﺷﺮﮎ ﻭ ﺧﺮﺍﻓﺎﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﺎﺣﻞ ﺍﻣﻦ ﺍﯾﻤﺎﻥ، ﺗﻮﺣﯿﺪ ﻭ ﺍﺧﻼﻕ ﻧﯿﮏ ﻧﺠﺎﺕ ﺩﺍﺩ.

ﻭﻟﯽ ﺍﻓﺴﻮﺱ ﮐﻪ ﺍﮐﺜﺮﯾﺖ ﺍﻧﺴﺎﻥﻫﺎ ﻗﺪﺭ ﺍﯾﻦ ﻫﺪﯾﺔ ﺳﺘﺮﮒ ﺍﻟﻬﯽ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﻧﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﻧﯿﺎﻭﺭﺩﻧﺪ ﻭ

ﺁﻧﺎﻥ ﮐﻪ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ، ﺩَﯾﻦ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﻮﺑﯽ ﺍﺩﺍﺀ ﻧﮑﺮﺩﻧﺪ !

ﻗﺮﺁﻥ ﮐﻪ ﯾﮏ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﺛﺎﺑﺖ ﻧﻤﻮﺩ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺪ ﺭﺍﻩﮔﻢﮐﺮﺩﻩﺗﺮﯾﻦ ﺍﻧﺴﺎﻥﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﺎﻫﺮﺍﻩ ﻫﺪﺍﯾﺖ ﺭﻫﻨﻤﻮﻥ ﺷﺪﻩ ﻭ

ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺟﺎﻣﻌﺔ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﺑﺴﺎﺯﺩ، ﺑﺎﺭ ﺑﺎﺭ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺗﺬﮐﺮ ﻣﯽﺩﻫﺪ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺗﻮﺍﻥ ﺭﺍ

ﺩﺍﺭﺩ، ﻭﻟﯽ ﻣﺘﺄﺳﻔﺎﻧﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺳﭙﺮﯼ ﺷﺪﻥ ﻋﺼﺮ ﺍﻭﻝ ﺍﺳﻼﻡ، ﺗﻮﺟﻪ ﻭ ﺍﻫﺘﻤﺎﻡ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﺑﻪ ﻣﺴﺎﺋﻞ ﺩﯾﮕﺮ

ﺟﻠﺐ ﺷﺪﻩ ﺍﺯ ﭼﻨﮓ ﺯﺩﻥ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺭﯾﺴﻤﺎﻥ ﻣﺤﮑﻢ ﺍﻟﻬﯽ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻧﺎﺷﺎﯾﺴﺘﻪﯾﯽ ﺍﺑﺎ ﻭﺭﺯﯾﺪﻧﺪ.

ﺯﺷﺖﺗﺮ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻋﺪﻩﯾﯽ ﺍﺯ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﺑﻮﺍﻟﻬﻮﺱ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﯾﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﺗﻌﺎﻟﯿﻢ ﻗﺮﺁﻥ ﺑﺎ ﺗﻤﺎﯾﻼﺕ ﻧﻔﺴﺎﻧﯽ ﺷﺎﻥ

ﻫﻤﺨﻮﺍﻧﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﺑﻪ ﺟﺎﯾﯽ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻓﮑﺮ ﻫﻤﻨﻮﺍ ﮐﺮﺩﻥ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺑﺎ ﺗﻌﺎﻟﯿﻢ ﻗﺮﺁﻥ ﺷﻮﻧﺪ، ﺩﺭ

ﺍﻧﺪﯾﺸﺔ ﻫﻤﻨﻮﺍ ﮐﺮﺩﻥ ﺗﻌﺎﻟﯿﻢ ﻗﺮﺁﻥ ﺑﺎ ﺍﻓﮑﺎﺭ ﻣﻨﺤﺮﻑ ﺧﻮﺩ ﺷﺪﻩ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﺗﺄﻭﯾﻼﺕ ﻓﺎﺳﺪ ﺯﺩﻧﺪ ﺗﺎ ﺟﺎﺋﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ

ﻋﺼﺮ ﺣﺎﺿﺮ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﺩﺭ ﮔﻮﺷﻪ ﻭ ﮐﻨﺎﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﺍﺳﻼﻡ ﭘﯿﺪﺍ ﺷﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺟﺎﻧﺒﯽ ﺍﺩﻋﺎ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﻭ ﺑﺎﻭﺭ ﺑﻪ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ

ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺳﻮﯼ ﻫﻢ ﺻﺪﺍ ﺑﺎ ﻣﺴﺘﺸﺮﻗﯿﻦ، ﻣﺴﺄﻟﺔ ﺗﺤﺮﯾﻒ ﻗﺮﺁﻥ ﻣﺠﯿﺪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺑﯿﻦ ﻋﺎﻣﺔ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﻣﻨﺘﺸﺮ

ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﯾﺎ ﺑﺎ ﺗﻮﻃﺌﻪﻫﺎﯼ ﺍﻋﻮﺍﻡ ﻓﺮﯾﺒﺎﻧﻪ، ﻣﻮﺿﻮﻉ ﮐﻬﻨﻪ ﻭ ﺗﺎﺭﯾﺦﺯﺩﻩ ﺷﺪﻥ ﺗﻌﺎﻟﯿﻢ ﻗﺮﺁﻥ ﻣﺠﯿﺪ ﺭﺍ ﻋﻨﻮﺍﻥ

ﻣﯽﻧﻤﺎﯾﻨﺪ.

ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﺎﻧﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﮔﯿﺮ ﻭ ﺩﺍﺭ، ﻋﻠﻤﺎﯼ ﺣﻖ ﭘﺮﺳﺖ ﻭ ﺧﺪﺍ ﺟﻮﯾﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﮐﻮﻫﯽ ﺍﺳﺘﻮﺍﺭ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ

ﺑﺎﻃﻞ ﺑﻪ ﻇﺎﻫﺮ ﻣﺴﻠﻂ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩﮔﯽ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ. ﺩﮐﺘﺮ ﺍﺳﺮﺍﺭ ﺍﺣﻤﺪ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺷﺨﺼﯿﺖﻫﺎﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﺑﺎ

ﻗﻠﻢ ﺗﻮﺍﻧﺎﯾﺶ ﺩﯾﻦ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﮐﺘﺎﺏ ﺍﻟﻬﯽ ﺍﺩﺍﺀ ﻧﻤﺎﯾﺪ؛ ﺍﺯ ﺟﻤﻠﺔ ﺗﻼﺵﻫﺎﯼ ﺍﯾﻦ ﺷﺨﺼﯿﺖ ﻧﻮﺷﺘﻦ

ﺭﺳﺎﻟﻪﯾﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺣﻘﻮﻕ ﻗﺮﺁﻥ ﺑﺮ ﺑﻨﺪﺓ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺑﻪ ﭼﺎﭖ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﺍﺳﺖ.

ﺩﺭ ﻣﻘﺎﻟﺔ ﺣﺎﺿﺮ ﺳﻌﯽ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻣﻄﺎﻟﺐ ﺭﺳﺎﻟﺔ ﻣﺬﮐﻮﺭ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﻣﺨﺘﺼﺮ ﺩﺭ ﺩﺳﺘﺮﺱ ﻋﻤﻮﻡ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﯿﺮﺩ،

ﺑﻪ ﺍﻣﯿﺪ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﻣﺆﻣﻦ ﻭ ﻣﺘﻌﻬﺪ ﻣﺴﺌﻮﻟﯿﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﮐﺘﺎﺏ ﺧﺪﺍ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﻧﺪ

ﺑﻬﺘﺮ ﺩﺭﮎ ﻧﻤﻮﺩﻩ، ﺩﯾﻦ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺁﻥ ﺍﺩﺍﺀ ﮐﻨﻨﺪ .

-——————

ﺣﻘﻮﻕ ﻗﺮﺁﻥ :

 

ﻗﺮﺁﻥ ﮐﺮﯾﻢ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﮐﺘﺎﺏ ﺧﺪﺍ ﺑﺮ ﻫﺮ ﺑﻨﺪﺓ ﻣﺆﻣﻦ ﭘﻨﺞ ﺣﻖ ﺑﻪ ﺷﺮﺡ ﺯﯾﺮ ﺩﺍﺭﺩ:

 

1- ﺍﯾﻤﺎﻥ ﻭ ﺗﻌﻈﯿﻢ

 2- ﺗﻼﻭﺕ ﻭ ﺗﺮﺗﯿﻞ

 3- ﺗﺬﮐﺮ ﻭ ﺗﺪﺑﺮ

 4- ﺍﻃﺎﻋﺖ ﻭ ﭘﯿﺮﻭﯼ

 5- ﺗﺒﻠﯿﻎ ﻭ ﺗﺒﯿﯿﻦ

 

 

۱ - ﺍﯾﻤﺎﻥ ﻭ ﺗﻌﻈﯿﻢ :

ﺍﯾﻤﺎﻥ ﯾﻌﻨﯽ ﭘﺬﯾﺮﻓﺘﻦ ﻭ ﻗﺒﻮﻝ ﮐﺮﺩﻥ. ﻗﺒﻮﻝ ﮐﺮﺩﻥ ﯾﮏ ﭼﯿﺰ ﺍﺯ ﺩﻭ ﺟﻨﺒﻪ ﻗﺎﺑﻞ ﺑﺮﺭﺳﯽ ﺍﺳﺖ: ﺍﻗﺮﺍﺭ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﻭ

ﺗﺼﺪﯾﻖ ﺑﻪ ﻗﻠﺐ. ﺯﻣﺎﻧﯽ ﯾﮏ ﺷﺨﺺ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﻣﺤﺴﻮﺏ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺍﻋﺘﺮﺍﻑ ﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﻗﺮﺁﻥ

ﮐﺘﺎﺏ ﺧﺪﺍ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﻮﺳﻂ ﺣﻀﺮﺕ ﺟﺒﺮﺋﯿﻞ ﺍﻣﯿﻦ ﺑﺮ ﺍﻓﻀﻞ ﺍﻧﺒﯿﺎﺀ ﻣﺤﻤﺪ ﻣﺼﻄﻔﯽ ‏( ﺹ ‏) ﻧﺎﺯﻝ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ

ﺩﺭ ﻗﻠﺐ ﺧﻮﺩ ﺍﯾﻦ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﺑﺎﻭﺭ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺷﮏ ﻭ ﺷﺒﻬﻪﯾﯽ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ، ﻫﺮ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻪ

ﻗﺮﺁﻥ ﻣﺤﮑﻢﺗﺮ ﺷﻮﺩ ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﻣﯿﺰﺍﻥ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻗﺮﺁﻥ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻭ ﺍﮐﺮﺍﻣﺶ ﺯﯾﺎﺩﺗﺮ ﻣﯽﮔﺮﺩﺩ، ﺯﯾﺮﺍ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺑﻪ

ﻗﺮﺁﻥ ﻭ ﺗﻌﻈﯿﻢ ﻭ ﺗﮑﺮﯾﻢ ﮐﺘﺎﺏ ﺧﺪﺍ ﻻﺯﻡ ﻭ ﻣﻠﺰﻭﻡ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮﺍﻧﺪ .

‏( ﺁَﻣَﻦَ ﺍﻟﺮَّﺳُﻮﻝُ ﺑِﻤَﺎ ﺃُﻧْﺰِﻝَ ﺇِﻟَﯿْﻪِ ﻣِﻦْ ﺭَﺑِّﻪِ ﻭَﺍﻟْﻤُﺆْﻣِﻨُﻮﻥَ ‏) ﺑﻘﺮﻩ ۲۸۵

‏« ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﺍﺯ ﺟﺎﻧﺐ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺵ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﺎﺯﻝ ﺷﺪﻩ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﻫﻤﺔ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ‏»

ﻋﻠﺖ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ‏( ﺹ ‏) ﻭ ﺍﺻﺤﺎﺏ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭﺵ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻗﺮﺁﻥ ﻣﻬﺮ ﻭ ﻣﺤﺒﺖ ﻭﯾﮋﻩﯾﯽ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺗﻼﻭﺕ

ﺁﻥ ﻟﺬﺕ ﻣﯽﺑﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﺧﺴﺘﮕﯽ ﻭ ﻣﺮﺽ ﻣﯽﮐﻮﺷﯿﺪﻧﺪ ﺩﺭ ﻧﻤﺎﺯﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺼﻮﺹ ﺩﺭ ﻧﻤﺎﺯ ﺷﺐ

ﺁﯾﺎﺕ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺍﺯ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﺗﻼﻭﺕ ﮐﻨﻨﺪ، ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﻭ ﺑﺎﻭﺭ ﻣﺎ ﺑﻪ ﻗﺮﺁﻥ ﻣﺠﯿﺪ

ﺍﺳﺘﻮﺍﺭﺗﺮ ﻭ ﯾﻘﯿﻦ ﺷﺎﻥ ﺭﺍﺳﺦﺗﺮ ﺑﻮﺩ. ﻭ ﻣﺎ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺗﻼﻭﺕ ﮐﻼﻡ ﺍﻟﻬﯽ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻟﺬﺕ ﻧﻤﯽﮐﻨﯿﻢ ﻭ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ

ﭼﻨﺪ ﺁﯾﺔ ﺁﻥ ﺧﺴﺘﻪ ﻣﯽﺷﻮﯾﻢ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺿﻌﻒ ﻭ ﺳﺴﺘﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺑﺎﻭﺭ ﻣﺎ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﮐﻼﻡ ﺍﻟﻬﯽ ﻭﺟﻮﺩ

ﺩﺍﺭﺩ.

‏(ﻭَﺇِﻥَّ ﺍﻟَّﺬِﯾﻦَ ﺃُﻭﺭِﺛُﻮﺍ ﺍﻟْﮑِﺘَﺎﺏَ ﻣِﻦْ ﺑَﻌْﺪِﻫِﻢْ ﻟَﻔِﯽ ﺷَﮏٍّ ﻣِﻨْﻪُ ﻣُﺮِﯾﺐٍ ‏) ﺷﻮﺭﯼ ۱۴

‏« ﻭ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﻭﺍﺭﺙ ﮐﺘﺎﺏ ﺧﺪﺍ ﺷﺪﻩﺍﻧﺪ ﺩﺭ ﺑﺎﺭﺓ ﺁﻥ ﺳﺨﺖ ﺑﻪ ﺗﺮﺩﯾﺪ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩﺍﻧﺪ ‏»

ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﯾﻦ ﻭﻇﯿﻔﺔ ﻣﺎ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻗﻠﺐ ﺧﻮﺩ ﻣﺮﺍﺟﻌﻪ ﮐﻨﯿﻢ ﻭ ﺑﺒﯿﻨﯿﻢ ﮐﻪ ﺁﯾﺎ ﻣﺎ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﻓﻘﻂ ﯾﮏ ﮐﺘﺎﺏ

ﻣﻮﺭﻭﺛﯽ ﻣﺬﻫﺒﯽ ﻣﺸﺘﻤﻞ ﺑﺮ ﭼﻨﺪ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺑﺎﺳﺘﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﺭﺍﺑﻄﻪﯾﯽ ﺑﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻮﻧﯽ ﻣﺎ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻣﯽﺩﺍﻧﯿﻢ،

ﯾﺎ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﮐﻼﻡ ﺧﺪﺍﯼ ﻣﺘﻌﺎﻝ ﺑﺎﻭﺭ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﻭ ﺑﻪ ﯾﻘﯿﻦ ﻣﯽﺩﺍﻧﯿﻢ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﺪﺍﯾﺖ ﺑﺸﺮ ﺁﻣﺪﻩ ﻭ ﺩﺭ ﻫﺮ

ﺯﻣﯿﻨﻪ، ﺍﺭﺷﺎﺩ ﻭ ﺭﺍﻫﻨﻤﺎﺋﯽ ﺑﯽﺑﺪﯾﻠﯽ ﺍﺭﺍﺋﻪ ﻣﯽﺩﻫﺪ؟ !

ﺍﮔﺮ ﮐﺴﯽ ﺳﻮﺍﻝ ﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﻧﻘﺺ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺑﻪ ﻗﺮﺁﻥ ﮐﺮﯾﻢ ﺭﺍ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻣﯽﺗﻮﺍﻥ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﻧﻤﻮﺩ؟ ﺟﻮﺍﺏ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ

ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺭﺍﻩ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺤﺼﯿﻞ ﺍﯾﻤﺎﻥ، ﻣﺠﺎﻟﺴﺖ ﻭ ﻣﻌﺎﺷﺮﺕ ﺑﺎ ﺍﻫﻞ ﯾﻘﯿﻦ ‏( ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﻭﺭ ﺭﺍﺳﺦ ﺑﻪ ﮐﻼﻡ ﺧﺪﺍ

ﺑﻮﺩﻥ ﻗﺮﺁﻥ ﺩﺍﺭﻧﺪ ‏) ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ ، ﭼﻨﺎﻧﭽﻪ ﻣﯽﺑﯿﻨﯿﻢ ﺍﺻﺤﺎﺏ ﮐﺮﺍﻡ ‏( ﺭﺽ ‏) ﺍﺯ ﻧﺸﺴﺖ ﻭ ﺑﺮﺧﺎﺳﺖ ﺑﺎ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﮐﺮﻡ

‏( ﺹ ‏) ﮐﻪ ﻣﺠﺴﻤﺔ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﻭ ﭘﯿﮑﺮ ﯾﻘﯿﻦ ﺑﻮﺩ، ﺑﻪ ﮔﻮﻧﻪﯾﯽ ﻣﻨﻮﺭ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺗﺼﻮﺭ ﺁﻥ ﻫﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ

ﺩﺷﻮﺍﺭ ﺍﺳﺖ. ﺑﺮ ﻋﮑﺲ ﻣﻌﺎﺷﺮﺕ ﺑﺎ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺑﺎﺭﺓ ﻗﺮﺁﻥ ﺷﮏ ﺩﺍﺭﻧﺪ، ﻭ ﯾﺎ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺻﺮﻑ ﯾﮏ ﮐﺘﺎﺏ

ﺗﺎﺭﯾﺨﯽ ﻣﻘﺪﺱ ﻣﯽﺩﺍﻧﻨﺪ، ﺍﯾﻤﺎﻥ ﻭ ﺑﺎﻭﺭ ﺑﻨﺪﺓ ﻣﺆﻣﻦ ﺭﺍ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﮐﺘﺎﺏ ﺍﻟﻬﯽ ﺳﺴﺖ ﻭ ﺿﻌﯿﻒ ﻣﯽﮐﻨﺪ.

ﺩﺍﺷﺘﻦ ﻋﻘﯿﺪﺓ ﻣﻮﺭﻭﺛﯽ ﮐﻪ ﻗﺮﺁﻥ ﯾﮏ ﮐﺘﺎﺏ ﻣﻘﺪﺱ ﺁﺳﻤﺎﻧﯽ ﺍﺳﺖ، ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺻﻼﺡ ﺍﺣﻮﺍﻝ ﮐﺎﻓﯽ ﻧﯿﺴﺖ. ﺍﻭﻟﯿﻦ

ﺣﻘﯽ ﮐﻪ ﻗﺮﺁﻥ ﺑﻪ ﺫﻣﺔ ﻣﺎ ﺩﺍﺭﺩ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﯾﻘﯿﻦ ﺣﺎﺻﻞ ﻧﻤﺎﯾﯿﻢ ﮐﻪ ﻗﺮﺁﻥ ﮐﺘﺎﺏ ﺍﻟﻬﯽ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ

ﻫﺪﺍﯾﺖ ﻭ ﺭﻫﻨﻤﺎﺋﯽ ﻣﺎ ﻧﺎﺯﻝ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺗﺤﺼﯿﻞ ﭼﻨﯿﻦ ﻋﻘﯿﺪﻩﯾﯽ ﯾﮏ ﺍﻧﻘﻼﺏ ﺩﺭ ﺭﺍﺑﻄﺔ

ﻣﺎ ﺑﺎ ﻗﺮﺁﻥ ﺑﺮ ﭘﺎ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ ﻭ ﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﻓﻬﻤﯿﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ ﻧﻌﻤﺘﯽ ﺑﺰﺭﮒﺗﺮ ﺍﺯ ﻗﺮﺁﻥ ﻣﺠﯿﺪ

ﻣﻮﺟﻮﺩ ﻧﯿﺴﺖ، ﻭ ﺁﻧﮕﺎﻩ ﺗﻼﻭﺕ ﻗﺮﺁﻥ ﻏﺬﺍﯼ ﺭﻭﺡ ﻭ ﻏﻮﺭ ﻭ ﻓﮑﺮ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻧﻮﺭ ﺩﻝ ﻭ ﺫﻫﻦ ﻣﺎﻥ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮔﺮﺩﯾﺪ.

۲ - ﺗﻼﻭﺕ ﻭ ﺗﺮﺗﯿﻞ :

‏« ﻗﺮﺁﺋﺖ ﻭ ﺗﻼﻭﺕ ‏» ﺩﻭ ﻭﺍﮊﻩ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﻗﺮﺁﻥ ﮐﺮﯾﻢ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ، ﻭﻟﯽ ﻫﺮ ﯾﮏ ﺩﺍﺭﺍﯼ

ﻣﻔﻬﻤﻮﻡ ﺟﺪﺍ ﺍﺯ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺍﺳﺖ ‏« ﺗﻼﻭﺕ ‏» ﻣﺨﺼﻮﺹ ﺑﻪ ﮐﺘﺎﺑﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﺗﻘﺪﯾﺲ ﻭ ﺗﻌﻈﯿﻢ ﻓﻮﻕ

ﺍﻟﻌﺎﺩﻩ ﻭ ﺑﻪ ﻗﺼﺪ ﭘﯿﺮﻭﯼ ﻭ ﺍﺗﺒﺎﻉ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﻣﯽﺷﻮﺩ؛ ﺍﻣﺎ ‏«ﻗﺮﺍﺋﺖ ‏» ﻋﺎﻡ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺷﺎﻣﻞ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﻫﺮ ﮐﺘﺎﺏ ﻭ

ﻧﻮﺷﺘﻪﯾﯽ ﻣﯽﺷﻮﺩ.

‏« ﺗﻼﻭﺕ ‏» ﻟﻐﺘﺎً ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﯼ ﻫﻤﺮﺍﻫﯽ ﻭ ﺩﻧﺒﺎﻟﻪﺭﻭﯼ ﺍﺳﺖ ﻭﻟﯽ ‏«ﻗﺮﺁﺋﺖ ‏» ﻋﺒﺎﺭﺕ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﮐﻠﻤﺎﺕ ﻭ ﺟﻤﻼﺕ

ﺑﺎ ﺻﺪﺍﯼ ﺑﻠﻨﺪ ﺍﺳﺖ. ﺩﺭ ﺍﺑﺘﺪﺍ ‏«ﻗﺮﺍﺋﺖ ‏» ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻣﻮﺧﺘﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﻭ ﻋﻠﻮﻡ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﯽﺭﻓﺖ ﻭ

ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻋﺎﻟﻢ ﻗﺮﺁﻥ ﺑﻮﺩ ﺍﻭ ﺭﺍ ‏«ﻗﺎﺭﯼ ‏» ﻣﯽﮔﻔﺘﻨﺪ، ﺑﻌﺪﻫﺎ ﺍﯾﻦ ﺍﺻﻄﻼﺡ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﺭﺍﺋﺞ ﮔﺸﺖ ﮐﻪ

ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺍﻫﺘﻤﺎﻡ ﺧﺎﺹ ﻭ ﺑﺎ ﺭﻋﺎﯾﺖ ﻗﻮﺍﻋﺪ ﻋﻠﻢ ﺗﺠﻮﯾﺪ ﻣﯽﺧﻮﺍﻧﺪﻧﺪ؛ ﻭ ‏« ﺗﻼﻭﺕ ‏» ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﻣﻌﻤﻮﻟﯽ ﺗﻮﺃﻡ ﺑﺎ

ﺧﺸﻮﻉ ﻭ ﺧﻀﻮﻉ ﻭ ﺑﻪ ﻗﺼﺪ ﮐﺴﺐ ﺑﺮﮐﺖ ﻭ ﺛﻮﺍﺏ ﺭﺍ ﻣﯽﮔﻔﺘﻨﺪ. ﺗﻼﻭﺕ ﻗﺮﺁﻥ ﻋﻼﻭﻩ ﺑﺮ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﯾﮏ ﻋﺒﺎﺩﺕ

ﺑﺰﺭﮒ ﺍﺳﺖ، ﻭﺳﯿﻠﺔ ﻣﺆﺛﺮﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺠﺪﯾﺪ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﻧﯿﺰ ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ.

ﻗﺮﺁﻥ ﮐﺘﺎﺑﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻓﻘﻂ ﯾﮑﺒﺎﺭ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﻭ ﻓﻬﻤﯿﺪﻥ ﻣﻌﻨﺎﯼ ﺁﻥ ﮐﺎﻓﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﻠﮑﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﺮﺗﺐ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ

ﺷﻮﺩ، ﺯﯾﺮﺍ ﺗﻼﻭﺕ ﻗﺮﺁﻥ ﻣﺠﯿﺪ ﺣﮑﻢ ﻏﺬﺍﯼ ﺭﻭﺡ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﺩ، ﻭ ﻫﻤﺎﻥﮔﻮﻧﻪ ﮐﻪ ﺟﺴﻢ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺟﻬﺖ ﺑﻘﺎﯼ ﺧﻮﺩ

ﻧﯿﺎﺯﻣﻨﺪ ﻏﺬﺍ ﺍﺳﺖ، ﺭﻭﺡ ﺍﻭ ﻧﯿﺰ ﻧﯿﺎﺯ ﺑﻪ ﻏﺬﺍﯼ ﺁﺳﻤﺎﻧﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﺗﻼﻭﺕ ﻗﺮﺁﻥ ﺑﺨﺸﯽ ﺍﺯ ﻫﻤﯿﻦ ﻏﺬﺍ ﺍﺳﺖ.

‏(ﺍﺗْﻞُ ﻣَﺎ ﺃُﻭﺣِﯽَ ﺇِﻟَﯿْﮏَ ﻣِﻦَ ﺍﻟْﮑِﺘَﺎﺏِ ﻭَﺃَﻗِﻢِ ﺍﻟﺼَّﻠَﺎﺓَ ‏) ﺳﻮﺭﺓ ﻋﻨﮑﺒﻮﺕ ۴۵

‏« ﻫﺮ ﭼﻪ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﮐﺘﺎﺏ ﺑﺮ ﺗﻮ ﻭﺣﯽ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﺗﻼﻭﺕ ﮐﻦ. ﻭ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﮕﺰﺍﺭ ‏»

ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﺘﻌﺎﻝ ﺩﺭ ﺁﯾﺔ ۱۲۱ ﺳﻮﺭﺓ ﺑﻘﺮﻩ ﻣﯽ ﻓﺮﻣﺎﯾﺪ:

‏(ﺍﻟَّﺬِﯾﻦَ ﺁَﺗَﯿْﻨَﺎﻫُﻢُ ﺍﻟْﮑِﺘَﺎﺏَ ﯾَﺘْﻠُﻮﻧَﻪُ ﺣَﻖَّ ﺗِﻠَﺎﻭَﺗِﻪِ ﺃُﻭﻟَﺌِﮏَ ﯾُﺆْﻣِﻨُﻮﻥَ ﺑِﻪِ ‏)

‏« ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﮐﺘﺎﺑﺸﺎﻥ ﺩﺍﺩﻩﺍﯾﻢ ﻭ ﺁﻥ ﭼﻨﺎﻥ ﮐﻪ ﺳﺰﺍﻭﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﯽﺧﻮﺍﻧﻨﺪ، ﻣﺆﻣﻦ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻫﺴﺘﻨﺪ ‏»

ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺁﯾﻪ ﺑﺮ ﻣﯽﺁﯾﺪ ﮐﻪ ﺗﻼﻭﺕ ﻗﺮﺁﻥ ﻣﺠﯿﺪ ﺷﺮﺍﯾﻄﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻏﯿﺮ ﺁﻥ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﻗﺮﺁﻥ ﻧﻪ ﻓﺎﺋﺪﻩﯾﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ

ﻧﻪ ﭘﺎﺩﺍﺷﯽ. ﺑﻨﺎﺀ ﺷﻨﺎﺧﺘﻦ ﺷﺮﺍﯾﻂ ﺗﻼﻭﺕ ﻗﺮﺁﻥ ﭼﯿﺰﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻫﺮ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﻣﮑﻠﻒ ﺑﻪ ﻓﺮﺍﮔﯿﺮﯼ ﺁﻥ

ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺷﺮﺍﯾﻂ ﻗﺮﺍﺭ ﺫﯾﻞ ﺍﺳﺖ:

ﺍﻟﻒ ‏) ﺗﺠﻮﯾﺪ: ﺗﻼﻭﺕ ﻗﺮﺁﻥ ﻣﺠﯿﺪ ﻃﺒﻖ ﻗﻮﺍﻋﺪ ﻭ ﺿﻮﺍﺑﻂ ﻋﻠﻢ ﺗﺠﻮﯾﺪ.

ﺏ ‏) ﺗﻼﻭﺕ ﺭﻭﺯﺍﻧﻪ: ﺑﻪ ﺍﺳﺎﺱ ﻓﺮﻣﻮﺩﺓ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺍﮐﺮﻡ ‏( ﺹ ‏) ﻫﺮ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺑﺎﯾﺪ ﻗﺮﺁﻥ ﮐﺮﯾﻢ ﺭﺍ ﺣﺪ ﺍﻗﻞ ﺩﺭ ﯾﮏ

ﻣﺎﻩ ﯾﮏ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﺧﺘﻢ ﻧﻤﺎﯾﺪ ﻭ ﻋﺎﺩﺕ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺻﺤﺎﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﯾﮏ ﻫﻔﺘﻪ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﺗﻼﻭﺕ ﻣﯽﮐﺮﺩﻧﺪ .

ﺝ ‏) ﺗﻼﻭﺕ ﺑﻪ ﺁﻭﺍﺯ ﺧﻮﺵ: ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ‏( ﺹ ‏) ﻓﺮﻣﻮﺩﻩﺍﻧﺪ: ‏«ﺯﯾﻨﻮﺍ ﺍﻟﻘﺮﺁﻥ ﺑﺎﺻﻮﺍﺗﮑﻢ ‏» ﻗﺮﺁﻥ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺻﺪﺍﯼ ﺧﻮﺵ

ﺧﻮﺩ ﺯﯾﻨﺖ ﺩﻫﯿﺪ. ‏« ﻣﻦ ﻟﻢ ﯾﺘﻐﻦ ﺑﺎﻟﻘﺮﺁﻥ ﻓﻠﯿﺲ ﻣﻨﺎ ‏» ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﻭﺍﺯ ﺧﻮﺵ ﻧﺨﻮﺍﻧﺪ ﺍﺯ ﻣﺎ

ﻧﯿﺴﺖ. ﺑﻨﺎﺀً ﻫﺮ ﺑﻨﺪﺓ ﻣﺆﻣﻦ ﻣﮑﻠﻒ ﺍﺳﺖ ﺣﺘﺎﺍﻻﻣﮑﺎﻥ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﻭﺍﺯ ﺧﻮﺵ ﺗﻼﻭﺕ ﮐﻨﺪ.

ﺩ ‏) ﺭﻋﺎﯾﺖ ﺁﺩﺍﺏ ﻇﺎﻫﺮﯼ ﻭ ﺑﺎﻃﻨﯽ: ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﻣﮑﻠﻒﺍﻧﺪ ﺗﺎ ﺩﺭ ﺣﯿﻦ ﺗﻼﻭﺕ ﮐﻼﻡ ﺧﺪﺍ ﺑﻌﻀﯽ ﺁﺩﺍﺏ ﺭﺍ ﺭﻋﺎﯾﺖ

ﮐﻨﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﻌﻀﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺁﺩﺍﺏ ﻇﺎﻫﺮﯼ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﺮﺧﯽ ﺑﺎﻃﻨﯽ، ﺍﺯ ﺟﻤﻠﺔ ﺁﺩﺍﺏ ﻇﺎﻫﺮﯼ ﺑﺎ ﻭﺿﻮﺀ ﺗﻼﻭﺕ ﮐﺮﺩﻥ،

ﺭﻭ ﺑﻪ ﻗﺒﻠﻪ ﻧﺸﺴﺘﻦ ﻭ ﺑﺎ ﺍﻋﻮﺫ ﺑﺎﻟﻠﻪ ﺁﻏﺎﺯ ﮐﺮﺩﻥ ﺍﺳﺖ. ﻭ ﺍﺯ ﺟﻤﻠﺔ ﺁﺩﺍﺏ ﺑﺎﻃﻨﯽ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻫﻨﮕﺎﻡ

ﺗﻼﻭﺕ ﺑﺎﯾﺪ ﻋﻈﻤﺖ ﺻﺎﺣﺐ ﮐﻼﻡ ﺩﺭ ﻗﻠﺐ ﻣﺆﻣﻦ ﻧﻘﺶ ﺑﻨﺪﺩ ﻭ ﺑﺎ ﺧﻀﻮﻉ ﻭ ﺧﺸﻮﻉ ﻭ ﺗﺪﺑﺮ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﺗﻼﻭﺕ ﮐﻨﺪ.

ﻫـ ‏) ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﺑﺎ ﺗﺮﺗﯿﻞ: ﺑﻠﻨﺪﺗﺮﯾﻦ ﺩﺭﺟﺔ ﺗﻼﻭﺕ ﻗﺮﺁﻥ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺁﻫﺴﺘﻪ ﺁﻫﺴﺘﻪ ﻭ ﺑﺎ ﺍﻃﻤﯿﻨﺎﻥ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ

ﺷﻮﺩ، ﺗﻼﻭﺕ ﻗﺮﺁﻥ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺑﺎ ﺗﺮﺗﯿﻞ ﺍﺛﺮﺍﺕ ﻣﻄﻠﻮﺑﯽ ﺑﺮ ﻗﻠﺐ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﺩ؛ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﺘﻌﺎﻝ ﺧﻄﺎﺏ ﺑﻪ

ﺭﺳﻮﻝ ﺧﻮﺩ ‏( ﺹ ‏) ﻣﯽﻓﺮﻣﺎﯾﺪ: ‏( ﻭَﺭَﺗِّﻞِ ﺍﻟْﻘُﺮْﺁَﻥَ ﺗَﺮْﺗِﯿﻠًﺎ ‏) ﻣﺰﻣﻞ۴

‏« ﻭ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﺷﻤﺮﺩﻩ ﻭ ﺭﻭﺷﻦ ﺑﺨﻮﺍﻥ ‏»

ﻭ ‏) ﺣﻔﻆ: ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺑﺘﻮﺍﻧﯿﻢ ﻗﺮﺁﻥ ﻣﺠﯿﺪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﺮﺗﯿﻞ ﺑﺨﻮﺍﻧﯿﻢ ﻭ ﯾﺎ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﺑﺎ ﺗﺮﺗﯿﻞ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﻣَﻠَﮑَﻪ ﺷﻮﺩ

ﺑﺎﯾﺪ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺍﺯ ﻗﺮﺁﻥ ﮐﺮﯾﻢ ﺭﺍ ﺣﻔﻆ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﻢ؛ ﻭﻟﯽ ﻣﺘﺄﺳﻔﺎﻧﻪ ﺑﺮ ﻋﮑﺲ ﮔﺬﺷﺘﻪ، ﺍﻣﺮﻭﺯﻩ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ

ﺣﻔﻆ ﻗﺮﺁﻥ ﮐﺮﯾﻢ ﺑﻪ ﺧﺼﻮﺹ ﺩﺭ ﺑﯿﻦ ﻃﺒﻘﺔ ﺍﻋﯿﺎﻥ ﻭ ﺍﺷﺮﺍﻑ ﺧﯿﻠﯽ ﮐﻢ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ.

۳ - ﺗﺬﮐﺮ ﻭ ﺗﺪﺑﺮ :

ﺣﻖ ﺩﯾﮕﺮ ﻗﺮﺁﻥ ﮐﺮﯾﻢ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﻄﺎﻟﺐ ﻭ ﻣﻔﺎﻫﯿﻢ ﺁﻥ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺩﺭﺳﺖ ﺩﺭﮎ ﺷﻮﺩ، ﺯﯾﺮﺍ ﻫﺪﻑ ﺍﺯ

ﺗﻼﻭﺕ ﻗﺮﺁﻥ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﻔﺎﻫﯿﻢ ﻭ ﻣﻌﺎﻧﯽ ﺁﻥ ﺑﻪ ﺧﻮﺑﯽ ﺩﺍﻧﺴﺘﻪ ﺷﻮﺩ.

ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺩﺍﻧﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﺭﮎ ﻣﻔﺎﻫﯿﻢ ﻗﺮﺁﻥ ﮐﺎﺭ ﺳﺎﺩﻩ ﻭ ﺁﺳﺎﻧﯽ ﻧﯿﺴﺖ، ﺑﻠﮑﻪ ﻣﺮﺍﺣﻞ ﻭ ﻣﺮﺍﺗﺐ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺭﺍ

ﻣﯽﻃﻠﺒﺪ ﻭ ﻫﺮ ﮐﺲ ﻃﺒﻖ ﺍﺳﺘﻌﺪﺍﺩ ﻭ ﺳﻌﯽ ﻭ ﺗﻼﺵ ﻭ ﺗﺪﺑﺮ ﺧﻮﯾﺶ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺧﺰﯾﻨﺔ ﺑﯽﺍﻧﺘﻬﺎﯾﯽ ﺍﻟﻬﯽ ﺑﻬﺮﻩﻣﻨﺪ

ﻣﯽﺷﻮﺩ، ﻭ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﻫﺮ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺑﺎ ﻫﻮﺵ ﻭ ﮐﻮﺷﺎ ﻫﻢ ﺑﺎﺷﺪ ﻧﻤﯽﺗﻮﺍﻧﺪ ﺍﺯ ﺑﺮﮐﺎﺕ ﻭ ﻓﯿﻮﺿﺎﺕ ﺁﻥ ﺳﯿﺮﺍﺏ

ﺷﻮﺩ ﻭ ﺗﺼﻮﺭ ﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﮐﺎﻣﻼً ﻓﻬﻤﯿﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ‏( ﺹ ‏) ﺩﺭ ﺿﻤﻦ ﺣﺪﯾﺚ ﻣﻔﺼﻠﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺑﺎ

ﻗﺮﺁﻥ ﺍﯾﺮﺍﺩ ﻧﻤﻮﺩﻧﺪ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ: ‏« ﮔﻨﺠﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﺟﻮﺍﻫﺮ ﺁﻥ ﮐﻢ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ، ﻭ ﻏﻮﺭ ﻭ ﻓﮑﺮ ﺩﺭ

ﺑﺎﺭﺓ ﺁﻥ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺭﺳﯿﺪ ‏».

۴ - ﺍﻃﺎﻋﺖ ﻭ ﭘﯿﺮﻭﯼ :

ﭼﻬﺎﺭﻣﯿﻦ ﺣﻘﯽ ﮐﻪ ﻗﺮﺁﻥ ﻣﺠﯿﺪ ﺑﺎﻻﯼ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ، ﺍﻃﺎﻋﺖ ﺍﺯ ﺍﻭﺍﻣﺮ ﻭ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﺑﺴﺘﻦ ﺍﺣﮑﺎﻡ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ،

ﺯﯾﺮﺍ ﻫﺪﻑ ﺍﺻﻠﯽ ﺍﺯ ﺗﻌﻈﯿﻢ، ﺗﻼﻭﺕ، ﺗﺪﺑﺮ ﻭ ﺗﻔﮑﺮ ﻗﺮﺁﻥ ﮐﺮﯾﻢ ﻋﻤﻞ ﺑﻪ ﺍﺭﺷﺎﺩﺍﺕ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ. ﻗﺮﺁﻥ ﮐﺘﺎﺏ

ﻗﺼﻪ، ﺟﺎﺩﻭﮔﺮﯼ ﻭ ﺩﻡ ﮐﺮﺩﻥ ﺳﺎﺣﺮﺍﻧﻪ ﻧﯿﺴﺖ ﺗﺎ ﺻﺮﻑ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺗﻼﻭﺕ ﻭ ﮐﺴﺐ ﺛﻮﺍﺏ ﻣﻮﺭﺩ ﺑﻬﺮﻩﺑﺮﺩﺍﺭﯼ

ﻗﺮﺍﺭ ﮔﯿﺮﺩ. ﻗﺮﺁﻥ ﻣﺠﯿﺪ ﺑﻪ ﺻﺮﺍﺣﺖ ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﮐﺴﯽ ﺍﺣﮑﺎﻡ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﻧﺒﻨﺪﺩ ﺗﻼﻭﺕ ﺁﻥ ﻭ ﺗﺪﺑﺮ

ﺩﺭ ﻣﻔﺎﻫﯿﻢ ﺁﻥ ﻫﯿﭻ ﺳﻮﺩﯼ ﻧﻤﯽﺑﺨﺸﺪ:

‏( ﻭَﻣَﻦْ ﻟَﻢْ ﯾَﺤْﮑُﻢْ ﺑِﻤَﺎ ﺃَﻧْﺰَﻝَ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﻓَﺄُﻭﻟَﺌِﮏَ ﻫُﻢُ ﺍﻟْﮑَﺎﻓِﺮُﻭﻥَ ‏) ﻣﺎﺋﺪﻩ ۴۴

‏« ﻭ ﻫﺮ ﮐﻪ ﺑﺮ ﻭﻓﻖ ﺁﯾﺎﺗﯽ ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﻧﺎﺯﻝ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﺣﮑﻢ ﻧﮑﻨﺪ، ﮐﺎﻓﺮ ﺍﺳﺖ ‏»

ﻭ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺍﮐﺮﻡ ‏( ﺹ ‏) ﻣﯽﻓﺮﻣﺎﯾﻨﺪ: ‏« ﻻﯾﺆﻣﻦ ﺍﺣﺪﮐﻢ ﺣﺘﯽ ﯾﮑﻮﻥ ﻫﻮﺍﻩ ﺗﺒﻌﺎً ﻟﻤﺎ ﺟﺌﺖ ﺑﻪ ‏» ﻫﯿﭻ ﯾﮏ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ

ﺍﯾﻤﺎﻥ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻣﮕﺮ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺧﻮﺍﻫﺸﺎﺗﺶ ﺭﺍ ﺗﺎﺑﻊ ﭼﯿﺰﯼ ﮔﺮﺩﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺁﻭﺭﺩﻩﺍﻡ ‏»

ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﺩﺭ ﺗﻼﺵ ﺣﻖ ﺳﺮﮔﺮﺩﺍﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﻄﺎﻟﻌﺔﺩﻗﯿﻖ ﻗﺮﺁﻥ، ﻭ ﭘﯽﺑﺮﺩﻥ

ﻣﻄﺎﻟﺐ ﺁﻥ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺑﮕﯿﺮﺩ ﮐﻪ ﺁﯾﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﺘﺎﺏ ﺑﺮﺣﻖ ﺍﺳﺖ ﯾﺎ ﻧﻪ، ﺗﻌﯿﯿﻦ ﻗﯿﺪ ﻭ ﺷﺮﻃﯽ ﻻﺯﻡ ﻧﯿﺴﺖ ﻭﻟﯽ ﺑﺮﺍﯼ

ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻗﺮﺁﻥ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﻣﻌﺘﻘﺪ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻗﺮﺁﻥ ﮐﺘﺎﺏ ﺁﺳﻤﺎﻧﯽ ﺍﺳﺖ، ﺍﻟﺰﺍﻣﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ

ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻃﺮ ﺑﺨﻮﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻟﺤﺎﻅ ﻓﮑﺮ ﻭ ﻋﻤﻞ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﻩﮔﺎﻧﯽﺍﺵ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ

ﺭﺳﺘﮕﺎﺭﯼ ﺁﺧﺮﺕ ﺭﻫﻨﻤﻮﻥ ﺷﻮﺩ .

ﺍﯾﺠﺎﺩ ﺍﯾﻦ ﮐﯿﻔﯿﺖ ﺩﺭ ﻧﻔﺲ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﻧﻘﻄﺔ ﺁﻏﺎﺯ ﻫﺪﺍﯾﺘﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﺘﺎﺏ ﺧﺪﺍ ﻣﻀﻤﺮ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﺑﻌﺪﺍً ﻫﺮ

ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺭﺍﺑﻄﺔ ﺍﻭ ﺑﺎ ﮐﺘﺎﺏ ﺍﻟﻬﯽ ﻣﺤﮑﻢﺗﺮ ﺷﻮﺩ ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺑﺮ ﻣﯿﺰﺍﻥ ﻫﺪﺍﯾﺘﺶ ﺍﻓﺰﻭﺩﻩ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ.

‏( ﻭَﺍﻟَّﺬِﯾﻦَ ﺍﻫْﺘَﺪَﻭْﺍ ﺯَﺍﺩَﻫُﻢْ ﻫُﺪًﻯ ﻭَﺁَﺗَﺎﻫُﻢْ ﺗَﻘْﻮَﺍﻫُﻢْ ‏) ﻣﺤﻤﺪ۱۷

‏« ﺁﻧﺎﻥ ﮐﻪ ﻫﺪﺍﯾﺖ ﯾﺎﻓﺘﻪﺍﻧﺪ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﻫﺪﺍﯾﺘﺸﺎﻥ ﻣﯽﺍﻓﺰﺍﯾﺪ ﻭ ﭘﺮﻫﯿﺰﮔﺎﺭﯾﺸﺎﻥ ﺍﺭﺯﺍﻧﯽ ﻣﯽﺩﺍﺭﺩ ‏»

ﯾﻌﻨﯽ ﺍﮔﺮ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻪ ﻗﺮﺁﻥ ﺗﻤﺴﮏ ﺟﻮﯾﺪ ﻭ ﺑﮑﻮﺷﺪ ﺭﺍﻫﻨﻤﺎﺋﯽﻫﺎﯼ ﺁﻥ ﺭﺍ ﭼﺮﺍﻍ ﺭﺍﻩ ﺧﻮﺩ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﻫﺪ، ﺣﺘﻤﺎً ﺑﻪ

ﺻﺮﺍﻁ ﻣﺴﺘﻘﯿﻢ ﺣﺮﮐﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺗﺪﺭﯾﺠﺎً ﻣﻨﺎﺯﻝ ﺭﺷﺪ ﻭ ﻫﺪﺍﯾﺖ ﺭﺍ ﻃﯽ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﻭ ﺍﻻ ﺗﻼﻭﺕ ﺑﺪﻭﻥ ﻋﻤﻞ ﻣﻤﮑﻦ

ﺍﺳﺖ ﺑﺎﻋﺚ ﻟﻌﻨﺖ ﺍﻭ ﺷﻮﺩ. ﭼﻨﺎﻧﭽﻪ ﺁﯾﺎﺕ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺩﺍﻝ ﺑﺮ ﺻﺤﺖ ﺍﯾﻦ ﻣﻄﻠﺐ ﺍﺳﺖ.

ﻭ ﺍﻣﺎ ﺁﻧﺎﻥ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺑﺎﺭﺓ ﻗﺮﺁﻥ ﺑﻪ ﺗﺤﻘﯿﻖ ﻭ ﺗﺪﻗﯿﻖ ﻭ ﻏﻮﺭ ﻭ ﻓﮑﺮ ﻭ ﺗﺼﻨﯿﻒ ﻭ ﺗﺄﻟﯿﻒ ﻣﯽﭘﺮﺩﺍﺯﻧﺪ، ﻭ ﺧﻮﺩ ﺁﻥ

ﻃﻮﺭ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﻭ ﺷﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﻋﻤﻞ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻏﻔﻠﺖ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ، ﺍﻧﺠﺎﻡ ﮐﺎﺭ ﺁﻧﻬﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﻭﺧﯿﻢ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﯽﺭﺳﺪ ﻭ ﺗﻤﺎﻡ

ﭘﮋﻭﻫﺶﻫﺎﯼ ﺷﺎﻥ ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﯾﮏ ﻟﺬﺕ ﺫﻫﻨﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﺯﯼ ﺑﺎ ﻗﺮﺁﻥ ﺗﻠﻘﯽ ﻣﯽﮔﺮﺩﺩ.

‏( ﯾُﻀِﻞُّ ﺑِﻪِ ﮐَﺜِﯿﺮًﺍ ﻭَﯾَﻬْﺪِﯼ ﺑِﻪِ ﮐَﺜِﯿﺮًﺍ ‏) ﺑﻘﺮﻩ ۲۶

‏« ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺭﺍ ﺑﺪﺍﻥ ﮔﻤﺮﺍﻩ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﻭ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺭﺍ ﻫﺪﺍﯾﺖ ‏»

۵ - ﺗﺒﻠﯿﻎ ﻭ ﺗﺒﯿﯿﻦ :

ﺣﻖ ﭘﻨﺠﻢ ﻗﺮﺁﻥ ﺑﺮ ﺑﻨﺪﺓ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻃﺒﻖ ﺍﺳﺘﻌﺪﺍﺩ ﻭ ﺻﻼﺣﯿﺖ ﺧﻮﺩ ﺍﻭﺍﻣﺮ، ﻧﻮﺍﻫﯽ ﻭ ﻣﻔﺎﻫﯿﻢ ﺁﻥ

ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺑﺮﺳﺎﻧﺪ.

ﺗﺒﻠﯿﻎ ﻭ ﺭﺳﺎﻧﺪﻥ ﺍﺣﮑﺎﻡ ﻗﺮﺁﻥ ﮐﺎﺭ ﺍﺻﻠﯽ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺍﮐﺮﻡ ‏( ﺹ ‏) ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺭﺣﻠﺖ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺑﻪ ﺁﺣﺎﺩ ﺍﻣﺖ

ﻣﻨﺘﻘﻞ ﮔﺮﺩﯾﺪ ﻭ ﻫﺮ ﯾﮏ ﺍﺯ ﺍﻓﺮﺍﺩ

ﺍﻣﺖ ﺍﺳﻼﻣﯽ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﺓ ﺗﻮﺍﻥ ﻭ ﺍﺳﺘﻌﺪﺍﺩ ﺧﻮﺩ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺍﯾﻦ ﻣﺴﺌﻮﻟﯿﺖ ﺑﺰﺭﮒ ﺟﻮﺍﺏﮔﻮ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﻮﺩ.

‏(ﻫَﺬَﺍ ﺑَﻠَﺎﻍٌ ﻟِﻠﻨَّﺎﺱِ ﻭَﻟِﯿُﻨْﺬَﺭُﻭﺍ ﺑِﻪِ ‏) ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ۵۲

‏« ﺍﯾﻦ ﭘﯿﺎﻣﯽ ﺍﺳﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺮﺩﻡ، ﺗﺎ ﺑﺪﺍﻥ ﺑﯿﻤﻨﺎﮎ ﺷﻮﻧﺪ ‏»

‏( ﯾَﺎ ﺃَﯾُّﻬَﺎ ﺍﻟﺮَّﺳُﻮﻝُ ﺑَﻠِّﻎْ ﻣَﺎ ﺃُﻧْﺰِﻝَ ﺇِﻟَﯿْﮏَ ﻣِﻦْ ﺭَﺑِّﮏَ ‏) ﻣﺎﺋﺪﻩ ۶۷

‏«ﺍﯼ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ! ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺕ ﺑﺮ ﺗﻮ ﻧﺎﺯﻝ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺮﺳﺎﻥ‏»

ﺗﻌﻠﯿﻢ ﻭ ﺁﻣﻮﺯﺍﻧﺪﻥ ﻗﺮﺁﻥ ﻣﺠﯿﺪ ﻧﯿﺰ ﺑﺨﺸﯽ ﺍﺯ ﺗﺒﻠﯿﻎ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻭﻟﯽ ﺑﻠﻨﺪﺗﺮﯾﻦ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﺗﺒﻠﯿﻎ ‏« ﺗﺒﯿﯿﻦ ‏» ﺍﺳﺖ؛

ﯾﻌﻨﯽ ﻓﻘﻂ ﺭﺳﺎﻧﺪﻥ ﺍﺣﮑﺎﻡ ﻗﺮﺁﻥ ﺑﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﮐﺎﻓﯽ ﻧﯿﺴﺖ، ﺑﻠﮑﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺁﯾﺎﺕ ﺁﻥ ﺭﺍ ﮐﺎﻣﻼً ﺗﻮﺿﯿﺢ ﺩﺍﺩﻩ ﻭ ﺩﺭ

ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺗﺒﻠﯿﻎ ﺳﻄﺢ ﻓﮑﺮﯼ ﻣﺮﺩﻡ ﻭ ﺷﺮﺍﯾﻂ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﻭ ﻣﮑﺎﻧﯽ ﺷﺎﻥ ﺩﺭ ﻧﻈﺮ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺑﺎ ﺍﺳﻠﻮﺑﯽ

ﺣﮑﯿﻤﺎﻧﻪ ﻭ ﺟﺬﺍﺏ ﺍﺭﺍﺋﻪ ﮔﺮﺩﺩ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﺮ ﻗﻮﻡ ﻭ ﻣﻠﺘﯽ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﺳﺎﺩﺓ ﺧﻮﺩ ﺷﺎﻥ ﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﺗﮑﻠﻒ ﺑﯿﺎﻥ ﺷﻮﺩ.

ﺍﯾﻨﻬﺎ ﺣﻘﻮﻗﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻗﺮﺁﻥ ﻣﺠﯿﺪ ﺑﺮ ﻫﻤﺔ ﻣﺎ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺣﯿﺚ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﻣﮑﻠﻔﯿﻢ ﺑﻪ ﻓﮑﺮ ﺍﺩﺍ ﮐﺮﺩﻥ ﺁﻧﻬﺎ

ﺑﺎﺷﯿﻢ، ﻣﺎ ﺁﻥ ﻣﻠﺖ ﺧﻮﺵ ﻧﺼﯿﺒﯿﻢ ﮐﻪ ﮐﻼﻡ ﭘﺎﮎ ﺧﺪﺍﯼ ﻣﺘﻌﺎﻝ، ﻣﺤﻔﻮﻅ ﻭ ﺳﺎﻟﻢ ﻧﺰﺩ ﻣﺎ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺍﺳﺖ؛ ﺍﯾﻦ

ﺍﻣﺮ ﺍﺯ ﯾﮏ ﻟﺤﺎﻅ ﺑﺎﻋﺚ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﻣﺎﺳﺖ ﻭﻟﯽ ﺍﺯ ﺟﺎﻧﺐ ﺩﯾﮕﺮ ﻣﺴﺆﻭﻟﯿﺖ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﻬﺪﺓ ﻣﺎ ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﺩ ﮐﻪ

ﺑﯽﺗﻮﺟﻬﯽ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺑﺎﻋﺚ ﺧﺴﺎﺭﺕ ﺩﻧﯿﺎ ﻭ ﺁﺧﺮﺕ ﻣﺎ ﻣﯽﺷﻮﺩ. ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺑﻨﯽ ﺍﺳﺮﺍﺋﯿﻞ ﺣﺎﻣﻞ ﮐﺘﺎﺏ ﺍﻟﻬﯽ ﺑﻮﺩﻧﺪ

ﻭﻟﯽ ﭼﻮﻥ ﻧﺘﻮﺍﻧﺴﺘﻨﺪ ﺑﻪ ﺧﻮﺑﯽ ﺍﺯ ﻋﻬﺪﺓ ﺍﯾﻦ ﻣﺴﺆﻭﻟﯿﺖ ﻋﻈﯿﻢ ﺑﺮ ﺁﯾﻨﺪ، ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﺘﻌﺎﻝ ﺍﯾﻦ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﺭﺍ ﺑﻪ

ﺍﻣﺖ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﺤﻤﺪ ‏( ﺹ ‏) ﺑﺨﺸﯿﺪ ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﭼﻨﯿﻦ ﻫﺸﺪﺍﺭ ﺩﺍﺩ:

‏« ﻣَﺜَﻞُ ﺍﻟَّﺬِﯾﻦَ ﺣُﻤِّﻠُﻮﺍ ﺍﻟﺘَّﻮْﺭَﺍﺓَ ﺛُﻢَّ ﻟَﻢْ ﯾَﺤْﻤِﻠُﻮﻫَﺎ ﮐَﻤَﺜَﻞِ ﺍﻟْﺤِﻤَﺎﺭِ ﯾَﺤْﻤِﻞُ ﺃَﺳْﻔَﺎﺭًﺍ ﺑِﺌْﺲَ ﻣَﺜَﻞُ ﺍﻟْﻘَﻮْﻡِ ﺍﻟَّﺬِﯾﻦَ ﮐَﺬَّﺑُﻮﺍ ﺑِﺂَﯾَﺎﺕِ

ﺍﻟﻠَّﻪِ ﻭَﺍﻟﻠَّﻪُ ﻟَﺎ ﯾَﻬْﺪِﯼ ﺍﻟْﻘَﻮْﻡَ ﺍﻟﻈَّﺎﻟِﻤِﯿﻦَ ‏» ﺟﻤﻌﻪ۵

‏« ﻣَﺜَﻞ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺗﻮﺭﺍﺕ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺍﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺑﺪﺍﻥ ﻋﻤﻞ ﻧﻤﯽﮐﻨﻨﺪ ﻣَﺜَﻞ ﺁﻥ ﺧﺮ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﮐﺘﺎﺏﻫﺎﯾﯽ ﺭﺍ

ﺣﻤﻞ ﻣﯽﮐﻨﺪ. ﺑﺪ ﻣَﺜَﻠﯽ ﺍﺳﺖ ﻣﺜﻞ ﻣﺮﺩﻣﯽ ﮐﻪ ﺁﯾﺎﺕ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺩﺭﻭﻍ ﻣﯽﺷﻤﺮﺩﻩﺍﻧﺪ. ﻭ ﺧﺪﺍ ﺳﺘﻤﮑﺎﺭﺍﻥ ﺭﺍ

ﻫﺪﺍﯾﺖ ﻧﻤﯽﮐﻨﺪ. ‏»

ﻧﻮﯾﺴﻨﺪﻩ : ﺩﮐﺘﺮ ﺍﺳﺮﺍﺭ ﺍﺣﻤﺪ

ﺗﺮﺟﻤﻪ: ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺍﻣﯿﻦ ﺍﻟﻠﻪ ﻣﻌﺘﺼﻢ

ﻣﻨﺒﻊ : ﻣﺠﻤﻊ ﻗﺮﺁﻥ ﺳﻨﻨﺪﺝ.

 

 


برچسب‌ها: ﺣﻘﻮﻕ ﻗﺮﺁﻥ ﺑﺮ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ

تاريخ : یکشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۴ | ۵:۵۴ ب.ظ | نویسنده : مسافر. |

آموزش نماز مذهبی حنفی

آموزش نماز مذهبی حنفی

 

بسم الله الرحمن الرحيم

 

 

الحمد لله رب العالمين و الصلاه و السلام علی اشرف المرسلين و علی آله و اصحابه اجمعين. اما بعد:

 

 

 

تقليد

 

 

شناخت دين اسلام و درك اصول و احكام آن مستلزم تلاش و كوشش فراواني است كه به آساني به دست نميآيد به همين علت دانشمنداني هستند كه سالياني دراز جهد و كوشش خويش را در اين راه صرف نموده و زحمات و سختيهاي فراواني را متحمل شده‌اند تا اصولي تدوين كرده و احكام اسلامي را بنا بر آن اصول از آيات و احاديث استخراج نمايند و به ديگران نيز بياموزند. آنان عالمان و متخصصان دين اسلام و جانشينان پيامبر اكرم صلي الله عليه و سلم محسوب ميشوند كه به هر يك از آنها «مجتهد» گفته ميشود. 

 

 

 

يك انسان بالغ دختر يا پسر حتما بايد از مسائل ديني خود آگاه بوده و لازم است از يك مجتهد كامل تقليد نمايد و مسائل ديني خويش را طبق دستور آن مجتهد انجام دهد تا اعمال وي نزد خداوند مقبول واقع گردد. بنابراين به افرادي كه از مجتهدين پيروي ميكنند «مُقلِّد» گفته ميشود. مجتهدين اهل سنت و الجماعت در اصول دين حضرت امام ابوالحسن اشعری و حضرت امام ابومنصور ماتريدی است و در فروع دين حضرت امام اعظم ابوحنيفه، حضرت امام مالک، حضرت امام شافعی و حضرت امام احمد بن حنبل رحمهم الله تعالی ميباشند.

 

روی ادامه مطلب کلیک کنید. ....


برچسب‌ها: آموزش نماز مذهبی حنفی

ادامه مطلب
تاريخ : شنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۴ | ۷:۵۷ ب.ظ | نویسنده : مسافر. |

دعای برای میت در نماز جنازه

 دعای برای میت در نماز جنازه

 

((اللَّهُمَّ اغْفِرْ لَهُ وَارْحَمْهُ، وَعَافِهِ، وَاعْفُ عَنْهُ، وَأَكْرِمْ نُزُلَهُ، وَوَسِّعْ مُدْخَلَهُ، وَاغْسِلْهُ بِالْمَاءِ وَالثَّلْجِ وَالْبَرَدِ، وَنَقِّهِ مِنَ الْخَطَايَا كَمَا نَقَّيْتَ الثَّوْبَ الأَبْيَضَ مِنَ الدَّنَسِ، وَأَبْدِلْهُ دَاراً خَيْراً مِنْ دَارِهِ، وَأَهْلاً خَيْراً مِنْ أَهْلِهِ، وَزَوْجاً خَيْراً مِنْ زَوْجِهِ، وَأَدْخِلْهُ الجَنّةَ، وَأَعِذْهُ مِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ [وَعَذَابِ النَّارِ]))[1].

 

(بار الها! او را ببخش، و بر او رحم كن، و عافيت نصيبش بگردان، و از وى گذشت كن. الهى! ميهمانى او را گرامى بدار، و قبرش را وسيع بگردان، و او را با آب و برف و تگرگ بشوى، و از گناهان، چنان پاكش بگردان كه لباس سفيد را از آلودگى، پاك و تميز می‌گردانى. پروردگارا! به او خانه اى بهتر از خانه‏ اش، و خانواده ‏اى بهتر از خانواده ‏اش، و همسرى بهتر از همسرش، عنايت بفرما، و او را وارد بهشت كن، و از عذاب قبر و دوزخ پناهش ده).

 

157/2 ((اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِحَيِّنَا وَمَيِّتِنَا، وَشَاهِدِنَا، وَغَائِبِنَا وَصَغِيْرِنَا وَكَبِيْرِنَا، وَذَكَرِنَا وَأُنْثَانَا. اللَّهُمَّ مَنْ أَحْيَيْتَهُ مِنَّا فَأَحْيِهِ عَلَى اْلإِسْلاَمِ، وَمَنْ تَوَفَّيْتَهُ مِنَّا فَتَوَفَّهُ عَلَى اْلإِيْمَانِ، اللَّهُمَّ لاَ تَحْرِمْنَا أَجْرَهُ وَلاَ تُضِلَّنَا بَعْدَهُ))[2].

 

(الهى! زنده و مرده، حاضر و غايب، كوچك و بزرگ، مرد و زن ما را مورد آمرزش قرار دهد، يا الله! هركسى را از ميان ما زنده نگه می‌دارى بر اسلام زنده‏ اش نگاه دار، و هركسى را ميرانى بر ايمان بميران. بار الها! از اجر اين متوفّى ما را محروم مگردان، و بعد از وى ما را گمراه نكن).

 

158/3 ((اللَّهُمَّ إِنَّ فُلاَنَ بْنَ فُلاَنٍ فِيْ ذِمَّتِكَ، وَحَبْلِ جِوَارِكَ، فَقِهِ مِنْ فِتْنَةِ الْقَبْرِ وَعَذَابِ النَّارِ، وَأَنْتَ أَهْلُ الْوَفَاءِ وَالْحَقِّ، فَاغْفِرْ لَهُ وَارْحَمْهُ إِنَّكَ أَنْتَ الْغَفُوْرُ الرَّحِيْمُ))[3].

 

(يا الله! همانا فلان پسر فلان در امان و پناه تو است، پس او را از فتنه ‏ى قبر و عذاب دوزخ نجات بده، بدون شك تو اهل وفا و حقّ هستى. الها! او را ببخشاى و بر وى رحم كن، همانا تو بخشاينده و مهربانى).

 

159/4 ((اللَّهُمَّ عَبْدُكَ وَابْنُ أَمَتِكَ احْتَاجَ إِلَى رَحْمَتِكَ، وَأَنْتَ غَنِيٌّ عَنْ عَذَابِهِ، إِنْ كَانَ مُحْسِناً فَزِدْ فِيْ حَسَنَاتِهِ، وَإِنْ كَانَ مُسِيْئاً فَتَجَاوَزْ عَنْهُ))[4].

 

(اى الله! اين شخص بنده‏ ى تو و فرزند كنيز تو است كه به رحمت تو نيازمند است، و تو از عذاب دادن او بى نيازى، اگر نيكوكار است بر نيكى‏هايش بيفزاى، و اگر بدكار است از او گذشت بفرما).

 

«56» دعا در نماز ميت براي كودك

 

 

 

160 ((اللَّهُمَّ أَعِذْهُ مِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ))[5].

 

(خداوندا! او را از عذاب قبر پناه ده).

 

اگر دعاى زير را خواند هم خوب است: 

 

((اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ فَرَطًا وَذُخْراً لِوَالِدَيْهِ، وَشَفِيْعاً مُجَاباً. اللَّهُمَّ ثَقِّلْ بِهِ مَوَازِيْنَهُمَا وَأَعْظِمْ بِهِ أُجُوْرَهُمَا، وَأَلْحِقْهُ بِصَالِحِ الْمُؤْمِنِيْنَ، وَاجْعَلْهُ فِيْ كَفَالَةِ إِبْرَاهِيْمَ، وَقِهِ بِرَحْمَتِكَ عَذَابَ الْجَحِيْمِ، وَأَبْدِلْهُ دَاراً خَيْراً مِنْ دَارِهِ، وَأَهْلاً خَيْراً مِنْ أَهْلِهِ، اللَّهُمَّ اغْفِرْ ِلأَسْلاَفِنَا، وَأَفْرَاطِنَا، وَمَنْ سَبَقَنَا بِاْلإِيْمَانِ))[6].

 

(خدايا! او را ميزبان و ذخيره و شفاعت كننده‏اى كه شفاعتش قبول شود براى پدر و مادرش قرار بده. خدايا! بوسيله‏ ى او ترازوى حسنات پدر و مادرش را سنگين بگردان، و بر پاداش آنها بيفزاى، و او را به مؤمنان نيكوكار ملحق بگردان، و در كفالت ابراهيم؛ قرار ده، و به رحمت خود از عذاب دوزخ حفظ كن، و خانه‏ اى بهتر از خانه‏ اش، و خانواده‏ اى بهتر از خانواده ‏اش به او عطا فرما، خدايا! گذشتگان و كسانى را كه پيش از ما رفته‏ اند و آنهايى را كه در ايمان بر ما سبقت جسته‏ اند بيامرز).

 

161/2 ((اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ لَنَا فَرَطاً، وَسَلَفاً، وَأَجْراً))[7].

 

(خدايا! او را براى ما ميزبان و ذخيره و ثوابى قرار ده).

 

 ------------------------

 

[1] مسلم 2/663. و اگر ميّت مؤنث باشد از ضمير مؤنت استفاده مىشود: «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لَهَا وَارْحَمْهَا و ...». (مترجم).

 

[2] ابن ماجه 1/480 وأحمد 2/368، ونگا: صحيح ابن ماجه1/251.

 

[3] ابن ماجه، ونگا: صحيح ابن ماجه 1/251، وأبو داود 3/211.

 

[4] الحاكم و آنرا صحيح دانسته و ذهبي با او موفقت كرده است 1/359، ونگا: أحكام الجنائز أثر ألباني ص125.

 

[5] سعيد بن المسيب مى گويد: پشت سر ابو هريره -رضى الله عنه- بر كودكى نماز خواندم كه هرگز مرتكب گناه و اشتباهى نشده بود و شنيدم كه وى گفت: «اللَّهُمَّ أَعِذْهُ مِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ». مالك در كتاب: الموطأ 1/288 وابن أبي شيبه در كتاب: المصنف 3/ 217 والبيهقي 4/9، و شعيب الأرناؤوط سندش را در تحقيق كتاب: شرح السنة اثر امام البغوي 5/357 صحيح دانسته است.

 

[6] نگا: المغني لابن قدامه 3/416 وكتاب: الدروس المهمه لعامه الأمة لابن باز ص15.

 

[7] امام الحسن سوره‏ ى فاتحه را بر كودك مىخواند و سپس ذكر مذكور را مىخواند. البغوي في شرح السنه 5/357، وعبد الرزاق شماره‏ ى 6588، و البخاري بطور تعليق در كتاب الجنائز، 65باب: قراءة فاتحة الكتاب على الجنازه 2/113 آورده است.

 


موضوعات مرتبط: کتاب دعاها 《 《 پناهگاه مسلمانان‌ 》 》

تاريخ : پنجشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۴ | ۶:۴۸ ق.ظ | نویسنده : مسافر. |

دعاي بعد از خروج روح و بستن چشمان ميّت

دعاي بعد از خروج روح و بستن چشمان ميّت

 

 

 

155 ((اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِفُلاَنِ (بِاسْمِهِ) وَارْفَعْ دَرَجَتَهُ فِي الْمَهْدِيِّيْنَ، وَاخْلُفْهُ فِيْ عَقِبِهِ فِي الْغَابِرِيْنَ، وَاغْفِرْ لَنَا وَلَهُ يَا رَبَّ الْعَالَمِيْنَ، وَافْسَحْ لَهُ فِيْ قَبْرِهِ وَنَوِّرْ لَهُ فِيْهِ))[1].

 

(اى الله! فلان را ببخشاى (نامش را بزبان آورد)، و درجه ‏ى او را در ميان هدايت يافتگان، رفيع بگردان، و فرزندانش را در ميان بازماندگان، سرپرستى كن، و ما و او را ببخشاى، اى پروردگار جهانيان، يا الله! قبرش را وسيع و منوّر بگردان).

 

 ------------------------

 

[1] مسلم 2/634.

 


موضوعات مرتبط: کتاب دعاها 《 《 پناهگاه مسلمانان‌ 》 》

تاريخ : پنجشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۴ | ۶:۴۳ ق.ظ | نویسنده : مسافر. |

تلقين لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهُ به شخص در حال احتضار

 تلقين لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهُ به شخص در حال احتضار

 

 

 

153 ((مَنْ كَانَ آخِرُ كَلاَمِهِ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهُ دَخَلَ الجَنَّةَ))[1].

 

(هركس آخرين كلامش لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهُ باشد، وارد بهشت می‌گردد).

 

 ------------------------

 

[1] أبو داود 3/190، ونگا: صحيح الجامع 5/432.

 


موضوعات مرتبط: کتاب دعاها 《 《 پناهگاه مسلمانان‌ 》 》

تاريخ : پنجشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۴ | ۶:۴۱ ق.ظ | نویسنده : مسافر. |

مریضی که از زندگی ناامید شده

مریضی که از زندگی ناامید شده

 

 

 ((اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيْ وَارْحَمْنِيْ وَأَلْحِقْنِيْ بِالرَّفِيْقِ اْلأَعْلَى))[1].

 

(بار الها! مرا ببخش، و بر من رحم كن، و مرا به رفيق أعلى ملحق ساز). «يعنى رسول الله –صلى الله عليه وسلم-، پيامبران –عليهم السلام-، ملائكه و بندگان صالح».

 

151/2 ((جَعَلَ النَّبِيُّ صَلىَ اللهُ عَليهِ وَسَلَّمََ عِنْدَ مَوتِهِ يُدْخِلُ َيَديِهِ فِي الْماَءِ فَيَمْسَحُ بِهِمَا وَجْهَهُ وَيَقُولُ: لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهُ إِنَّ لِلْمَوْتِ لَسَكَرَاتٍ))[2].

 

(پيامبر –صلى الله عليه وسلم- هنگام مرگ دست هايش را در آب فرو مىبرد و صورتش را با آنها مسح می‌كرد و می‌فرمود: هيچ معبودى بجز الله «بحق» وجود ندارد، همانا مرگ داراى سختى و دشوارى است).

 

152/3 و همچنين اين دعا را می‌خواند: ((لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهُ وَاللهُ أَكْبَرُ، لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهُ وَحْدَهُ، لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِيْكَ لَهُ، لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهُ لَهُ الْمُلْكُ وَلَهُ الْحَمْدُ، لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهُ وَلاَ حَوْلَ وَلاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللهِ))[3]. 

 

 ترجمه ‏اش در أذكار قبل بيان شده است.

 

------------------------

 

[1] البخاري 7/10 ومسلم 4/1893.

 

[2] البخاري مع الفتح 8/144و در حديث مسواك زدن نيز بيان شده است.

 

[3] الترمذي وابن ماجه، وألباني آنرا صحيح دانسته است، ونگا: صحيح الترمذي 3/152، وصحيح ابن ماجه 2/317.

 


موضوعات مرتبط: کتاب دعاها 《 《 پناهگاه مسلمانان‌ 》 》

تاريخ : پنجشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۴ | ۶:۳۷ ق.ظ | نویسنده : مسافر. |

فضیلت عیادت مریض

فضیلت عیادت مریض

 

 

قال رسول الله –صلى الله عليه وسلم-: ((إِذَا عَادَ الرَّجُلُ أَخَاهُ المُسْلِمَ مَشَى فِي خِرَافَةِ الجَنَّةِ حَتَّى يَجْلِسَ فَإذَا جَلَسَ غَمَرَتْهُ الرَّحْمَةُ، فَإِنْ كَانَ غُدْوَةً صَلَّى عَلَيْهِ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَكٍ حَتَّى يُمْسِيَ، وَإِنْ كَانَ مَسَاءً صَلَّى عَلَيْهِ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَكٍ حَتَّى يُصْبِحَ))[1]. 

 

رسول الله –صلى الله عليه وسلم- فرمودند: (هرگاه مردى به عيادت برادر مسلمانش برود، تا وقتى كه آنجا مىرود و مىنشيند، در ميان ميوه ‏هاى چيده شده‏ ى بهشت، قدم بر می‌دارد، پس زمانى كه آنجا نشست، رحمت او را فرا می‌گيرد، و اگر هنگام صبح به عيادت برود، هفتاد هزار ملائكه تا شب بر او درود می‌فرستند، و اگر شب به عيادت برود، هفتاد هزار ملائكه تا صبح بر او درود می‌فرستند).

 

 ------------------------

 

[1] الترمذي وابن ماجه وأحمد، ونگا: صحيح ابن ماجه 1/244 وصحيح الترمذي 1/286، وأحمد شاكر آنرا صحيح دانسته است.

 


موضوعات مرتبط: کتاب دعاها 《 《 پناهگاه مسلمانان‌ 》 》

تاريخ : پنجشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۴ | ۶:۳۴ ق.ظ | نویسنده : مسافر. |

دعا براي مريض هنگام عيادتش

دعا براي مريض هنگام عيادتش

 

 

 

147/1 ((لاَ بَأْسَ طَهُوْرٌ إِنْ شَاءَ اللهُ))[1].

 

(هيچ باكى نيست، اين بيمارى به خواست خداوند، پاك كننده‏ ى «گناهان» است).

 

148/2 ((أَسْأَلُ اللهَ الْعَظِيْمَ رَبَّ الْعَرْشِ الْعَظِيْمِ أَنْ يَشْفِيَكَ)). 

 

(هفت بار بخواند)[2].

 

(از خداوند عظيم، پروردگار عرش بزرگ، می‌خواهم كه تو را شفا دهد).

 

 ------------------------

 

[1] البخاري مع الفتح 10/118.

 

[2] مسلمانى كه به عيادت مريضى برود كه اجلش فرا نرسيده است، و اين دعا را هفت بار بر او بخواند، مريش شفا مى يابد. الترمذي وأبو داود، ونگا: صحيح الترمذي2/210 وصحيح الجامع 5/180.

 


موضوعات مرتبط: کتاب دعاها 《 《 پناهگاه مسلمانان‌ 》 》

تاريخ : پنجشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۴ | ۶:۳۱ ق.ظ | نویسنده : مسافر. |

دعای برای محافظت فرزند

دعای برای محافظت فرزند

 

 رسول الله –صلى الله عليه وسلم- با خواندن اين كلمات، حسن و حسين –رضي الله عنهما- را به خدا مى سپرد تا آنها را حفاظت كند: ((أُعِيْذُكُمَا بِكَلِمَاتِ اللهِ التَّامَّةِ مِنْ كُلِّ شَيْطَانِ وَهَامَّةٍ، وَمِنْ كُلِّ عَيْنٍ لاَمَّةٍ))[1].

 

(من شما دو نفر «حسن و حسين –رضي الله عنهما-» را به وسيله‏ ى كلمات كامل الله از بدى هر شيطان و جانور زهردار و زخم چشم به حفظ خدا مى سپارم).

 

 ------------------------

 

[1] البخاري 4/119 از حديث ابن عباس –رضي الله عنهما-.

 


موضوعات مرتبط: کتاب دعاها 《 《 پناهگاه مسلمانان‌ 》 》

تاريخ : پنجشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۴ | ۶:۳۰ ق.ظ | نویسنده : مسافر. |

تبريك به كسي كه صاحب فرزند شده و جواب آن

تبريك به كسي كه صاحب فرزند شده و جواب آن

 

 

 

145 كسى كه صاحب فرزندى شد، به او بگويد: ((بَارَكَ اللهُ لَكَ فِي الْمَوْهُوْبِ لَكَ، وَشَكَرْتَ الْوَاهِبَ، وَبَلَغَ أَشُدَّهُ، وَرُزِقْتَ بِرَّهُ)). و او در جواب بگويد: ((بَارَكَ اللهُ لَكَ وَبَارَكَ عَلَيْكَ، وَجَزَاكَ اللهُ خَيْراً، وَرَزَقَكَ مِثْلَهُ، وَأَجْزَلَ ثَوَابَكَ))[1].

 

(خداوند در آن چه كه به تو عنايت كرده است، بركت بدهد، به تو توفيق شكرگزارى عطا فرمايد، و اميدوارم كه فرزندت به كمال برسد و تو از نيكى او بهره‏مند شوى). 

 

ترجمه ‏ى پاسخ دعا: (بركت خداوند براى تو و بر تو باد! خداوند به تو پاداش نيك عطا فرمايد و مانند اين را نيز به تو بدهد و ثوابت را افزون فرمايد).

 

 ------------------------

 

[1] نگا: الأذكار اثر النووي ص 349، وصحيح الأذكار نووي، أثر سليم الهلالي 2/713.

 


موضوعات مرتبط: کتاب دعاها 《 《 پناهگاه مسلمانان‌ 》 》

تاريخ : پنجشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۴ | ۶:۲۶ ق.ظ | نویسنده : مسافر. |

دعاي هنگام حادثه ي ناگوار و يا شكست در كار

دعاي هنگام حادثه ي ناگوار و يا شكست در كار

 

 

 

144 ((قَدَّرَ اللهُ وَمَا شَاءَ فَعَلَ))[1].

 

(همان پيش آمد كه تقدير الله بود، هر چه الله بخواهد، همان می‌شود).

 

------------------------

 

[1] رسول الله –صلى الله عليه وسلم- مىفرمايد: «المُؤْمِنُ الْقَوِّيُّ خَيْرٌ وَأَحَبُ إِلَى اللهِ مِنَ المُؤْمِنِ الضَّعِيْفِ وَفِي كُلٍّ خَيْرٌ، احْرِصْ عَلَى مَا يَنْفَعُكَ وَاسْتَعِنْ بِاللهِ وَلاَ تَعْجَزْ وَإِنْ أَصَابَكَ شَيءٌ فَلاَ تَقُلْ لَو أَنِّي فَعَلْتُ كَذَا وَكَذَا، وَلَكِنْ قُلْ قَدَّرَ اللهُ وَمَا شَاءَ َفعَلَ فَإَنَّ لَو تَفْتَحُ عَمَلَ الشَّيْطَانِ». مسلم 4/2052. «مؤمن قوى نزد خدا از مؤمن ضعيف بهتر و محبوب تر است، و در هر يك از آنها «مؤمن قوى و ضعيف» خيرى نهفته است، پس حريص انجام كارى باش كه به تو سودى برسد، و از خدا كمك بخواه و احساس عجز مكن، و اگر به مصيبتى گرفتار شدى مگو: اگر چنين مىكردم، چنين و چنان مىشد، بلكه بگو: همان پيش آمدى كه تقدير خدا بود، هر چه الله بخواهد، همان مىشود، زيرا اين اگرها، راه را بر شيطان باز مىكنند».

 


موضوعات مرتبط: کتاب دعاها 《 《 پناهگاه مسلمانان‌ 》 》

تاريخ : پنجشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۴ | ۶:۲۴ ق.ظ | نویسنده : مسافر. |

دعای طرد شیطان وسوسه هایش

 

دعاي طرد شیطان و وسوسه هایش

 

((الاسْتِعَاذَةُ بِاللهِ مِنْهُ))[1].

 

(پناه بردن از شيطان به الله).

 

142/2 ((الأَذَانُ))[2].

 

(أذان گفتن).

 

143/3 ((الأَذْكَارُ وَقِرَاءَةُ الْقُرْآنِ))[3].

 

(با ذكر و قرائت قرآن).

 

 ------------------------

 

[1] أبوداود 1/206 والترمذي، نگا: صحيح الترمذي 1/77، وسوره المؤمنون آيه 98 ـ 99.

 

[2] مسلم 1/291 والبخاري 1/151.

 

[3] پيامبر –صلى الله عليه وسلم- فرمودند: «لاَ تَجْعَلُوا بُيُوتَكَمْ مَقَابِرَ إِنَّ الشَّيْطَانَ يَنْفُرُ مِنْ الْبَيْتِ الَّذِي تُقْرَأُ فِيهِ سُورَةُ البَقَرَة». مسلم 1/539. خانه‏ هايتان را به قبرستان تبديل نكنيد، چرا كه شيطان از خانه ‏اى كه در آن سوره‏ ى بقره خوانده شود، فرار مىكند». و همچنين با اذكار صبح و شام و خواب و بيدارى و داخل شدن به خانه و خارج شدن از آن و اذكار داخل شدن به مسجد و خروج از آن، و ساير اذكار وارده در قرآن و سنت، مانند خواندن آيه الكرسى، و دو آيه‏ى سوره‏ى بقره هنگام خوابيدن، شيطان فرار مىكند، و هركس صد بار اين ذكر «لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِيْكَ لَهُ، لَهُ الْمُلْكُ وَلَهُ الْحَمْدُ، وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيْرٌ» را بخواند در آن روز برايش سپرى در برابر شيطان مىشود.

 


موضوعات مرتبط: کتاب دعاها 《 《 پناهگاه مسلمانان‌ 》 》

تاريخ : پنجشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۴ | ۶:۲۳ ق.ظ | نویسنده : مسافر. |

آنچه كه مرتكب گناه بايد بگويد و انجام دهد

آنچه كه مرتكب گناه بايد بگويد و انجام دهد

 

 

 

140 ((مَا مِنْ عَبْدٍ يُذْنِبُ ذَنْبَاً فَيُحْسِنُ الطُّهُوَر، ثُمَّ يَقُومُ فَيُصَلِّي رَكْعَتَيْنِ، ثُمَّ يَسْتَغْفِرُ اللهَ إِلاَّ غَفَرَ اللهُ لَهُ))[1].

 

(هر بنده‏ اى كه مرتكب گناهى شد، سپس خوب وضو گرفت و دو ركعت نماز خواند و از خدا طلب آمرزش نمود، خداوند او را مىبخشد).

 

 ------------------------

 

[1] أبو داود 2/86 والترمذي 2/257 وألباني در صحيح أبي داود 1/283 آنرا صحيح دانسته است.

 


موضوعات مرتبط: کتاب دعاها 《 《 پناهگاه مسلمانان‌ 》 》

تاريخ : پنجشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۴ | ۶:۲۰ ق.ظ | نویسنده : مسافر. |

آنچه كه مرتكب گناه بايد بگويد و انجام دهد

آنچه كه مرتكب گناه بايد بگويد و انجام دهد

 

 

 

140 ((مَا مِنْ عَبْدٍ يُذْنِبُ ذَنْبَاً فَيُحْسِنُ الطُّهُوَر، ثُمَّ يَقُومُ فَيُصَلِّي رَكْعَتَيْنِ، ثُمَّ يَسْتَغْفِرُ اللهَ إِلاَّ غَفَرَ اللهُ لَهُ))[1].

 

(هر بنده‏ اى كه مرتكب گناهى شد، سپس خوب وضو گرفت و دو ركعت نماز خواند و از خدا طلب آمرزش نمود، خداوند او را مىبخشد).

 

 ------------------------

 

[1] أبو داود 2/86 والترمذي 2/257 وألباني در صحيح أبي داود 1/283 آنرا صحيح دانسته است.

 


موضوعات مرتبط: کتاب دعاها 《 《 پناهگاه مسلمانان‌ 》 》

تاريخ : پنجشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۴ | ۶:۱۸ ق.ظ | نویسنده : مسافر. |

دعای برای انجام کار مشکل

 

دعای برای انجام کار مشکل

 

((اللَّهُمَّ لاَ سَهْلَ إِلاَّ مَا جَعَلْتَهُ سَهْلاً وَأَنْتَ تَجْعَلُ الحَزْنَ إِذَا شِئْتَ سَهْلاً))[1].

 

(الهى! انجام هيچ كارى آسان نيست مگر آن را تو آسان بگردانى و توئى كه هرگاه بخواهى، مشكل را آسان می‌گردانى).

 

 ------------------------

 

[1] ابن حبان در صحيحش به شماره‏ ى 2427 «موارد» وابن السني شماره‏ ى 351، و حافظ ابن حجر گفت: اين حديث صحيح است، و عبد القادر الأرناؤوط در كتاب: تخريج الأذكار للنووي ص 106 آنرا صحيح دانسته است.

 


موضوعات مرتبط: کتاب دعاها 《 《 پناهگاه مسلمانان‌ 》 》

تاريخ : پنجشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۴ | ۶:۱۷ ق.ظ | نویسنده : مسافر. |

وسوسه درنماز و  قرأت  قرآن

 

وسوسه در نماز و قرائت قرآن

 

((أَعُوْذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيْمِ))[1] بگو و سه بار سمت چپ خود تف كن، يعنى فوت كن بطوى كه همراه با كمى از آب دهان باشد.

 

(من از شيطان رانده شده به الله پناه مىبرم).

 

 ------------------------

 

[1] مسلم 4/1729 از حديث عثمان بن أبي العاص س و در آن آمده: من اين عمل را انجام دادم و خداوند آن وسوسه را از من دور كرد.

 


موضوعات مرتبط: کتاب دعاها 《 《 پناهگاه مسلمانان‌ 》 》

تاريخ : پنجشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۴ | ۶:۱۶ ق.ظ | نویسنده : مسافر. |

دعای برای ادای قرض و بدهی

 

دعای برای ادای قرض و بدهی

 

((اللَّهُمَّ اكْفِنِيْ بِحَلاَلِكَ عَنْ حَرَامِكَ وَأَغْنِنِيْ بِفَضْلِكَ عَمَّنْ سِوَاكَ))[1].

 

(اى الله! مرا با رزق حلالت، كفايت كن، و رزق حرام نصيبم مگردان، و با فضل خود از ديگران بى نياز كن).

 

137/2 ((اللَّهُمَّ إِنِّيْ أَعُوْذُ بِكَ مِنَ الْهَمِّ وَالْحَزَنِ، وَالْعَجْزِ وَالْكَسَلِ، وَالْبُخْلِ وَالْجُبْنِ، وَضَلَعِ الدَّيْنِ وَغَلَبَةِ الرِّجَالِ))[2].

 

(بار الها! من از غم و اندوه، ناتوانى و سستى، بُخل و ترس و سنگينى بدهى، و غلبه ‏ى مردان به تو پناه مىبرم).

 

 ------------------------

 

[1] الترمذي 5/560، ونگا: صحيح الترمذي3/180.

 

[2] البخاري7/158.

 


موضوعات مرتبط: کتاب دعاها 《 《 پناهگاه مسلمانان‌ 》 》

تاريخ : پنجشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۴ | ۶:۱۲ ق.ظ | نویسنده : مسافر. |

دعاي كسي كه در ايمان دچار شك و وسوسه شده است

دعاي كسي كه در ايمان دچار شك و وسوسه شده است

 

 

 

133/1 ((يَسْتَعِيذُ بِاللهِ))[1]. (به الله پناه ببرد).

 

133/2 ((يَنْتَهِي عَمَّا شَكَّ فِيهِ))[2].

 

(آنچه را كه در آن، به شك افتاده است رها كند).

 

134/3 يقول: ((آمَنْتُ بِاللهِ وَرُسُلِهِ))[3].

 

بگويد: (به الله و فرستادگانش ايمان آوردم).

 

135/4 اين آيه را بخواند: ﴿هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ﴾[4].

 

(او اوّل است كه آغازى ندارد، و آخر است كه پايانى ندارد، و آشكار است كه همه چيز بر او دلالت دارد، و پنهان است كه حواس انسان بر او احاطه ندارد، او به همه چيز آگاه است).

 

------------------------

 

[1] البخاري مع الفتح 6/336 ومسلم 1/120.

 

[2] البخاري مع الفتح 6/336 ومسلم 1/120.

 

[3] مسلم 1/119 ـ 120.

 

[4] سوره الحديد، آيه:3، أبو داود 4/329 وألباني در صحيح أبو داود 3/962 آنرا حسن دانسته است.

 


موضوعات مرتبط: کتاب دعاها 《 《 پناهگاه مسلمانان‌ 》 》

تاريخ : پنجشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۴ | ۶:۹ ق.ظ | نویسنده : مسافر. |

کسی که از گروهی میترسد

کسی که از گروهی میترسد

 

 ((اللَّهُمَّ اكْفِنِيْهِمْ بِمَا شِئْتَ))[1].

 

(اى الله! تو در برابر دشمنان بهر طريق كه می‌خواهى، مرا كفايت فرما).

 

------------------------

 

[1] مسلم 4/2300.

 


موضوعات مرتبط: کتاب دعاها 《 《 پناهگاه مسلمانان‌ 》 》

تاريخ : پنجشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۴ | ۶:۸ ق.ظ | نویسنده : مسافر. |

دعای علیه دشمن.

دعای علیه دشمن

 

((اللَّهُمَّ مُنْزِلَ الْكِتَابِ، سَرِيْعَ الْحِسَابِ، اهْزِمِ الأَحْزَابَ، اللَّهُمَّ اهْزِمْهُمْ وَزَلْزِلهُمْ))[1].

 

(پروردگار! اى فرودآورنده‏ ى كتاب، و اى سريع الحساب! دشمنان را شكست بده. الهى! آنها را شكست بده و متزلزل بگردان).

 

 

------------------------

 

[1] مسلم 3/1362.

 


موضوعات مرتبط: کتاب دعاها 《 《 پناهگاه مسلمانان‌ 》 》

تاريخ : پنجشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۴ | ۶:۶ ق.ظ | نویسنده : مسافر. |

کسی که از ظلم فرمانروا میترسد.

کسی که از ظلم فرمانروا میترسد. 

 

((اللَّهُمَّ رَبَّ السَّمَوَاتِ السَّبْعِ، وَرَبَّ الْعَرْشِ الْعَظِيْمِ، كُنْ لِيْ جَارَاً مِنْ فُلاَنِ ابْنِ فُلاَنِ، وَأَحْزَابِهِ مِنْ خَلاَئِقِكَ، أَنْ يَفْرُطَ عَلَيَّ أَحَدٌ مِنْهُمْ أَوْ يَطْغَى، عَزَّ جَارُكَ، وَجَلَّ ثَنَاؤُكَ، وَلاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ))[1].

 

(يا الله! اى پروردگار هفت آسمان، پروردگار عرش بزرگ، در برابر فلانى فرزند فلانى و دار و دسته‏اش كه از مخلوقات تو هستد، پناه من باش، از اينكه كسى از آنها بر من ظلم كند، يا طغيان نمايد، زيرا هركس به تو پناه آورد، عزّت مىيابد، همانا ستايشِ تو والاست و جز تو معبودى «بحق» نيست).

 

130/2 ((اللهُ أَكْبَرُ، اللهُ أَعَزُّ مِنْ خَلْقِهِ جَمِيْعاً، اللهُ أَعَزُّ مِمَّا أَخَافُ وَأَحْذَرُ، أَعُوْذُ بِاللهِ الَّذِيْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْمُمْسِكِ السَّمَوَاتِ السَّبْعِ أَنْ يَقَعْنَ عَلَى الأَرْضِ إِلاَّ بِإِذْنِهِ، مِنْ شَرِّ عَبْدِكَ فُلاَنٍ، وَجُنُوْدِهِ وَأَتْبَاعِهِ وَأَشْيَاعِهِ مِنَ الْجِنِّ وَالإِنْسِ، اللَّهُمَّ كُنْ لِيْ جَاراً مِنْ شَرِّهِمْ، جَلَّ ثَنَاؤُكَ وَعَزَّ جَارُكَ، وَتَبَارَكَ اسْمُكَ، وَلاَ إِلَهَ غَيْرُكَ))[2].

 

(الله بزرگتر از همه است، الله از تمام مخلوقاتش با عزت‏ تر است، الله از آنچه كه من مىترسم و پرهيز می‌كنم، نيرومندتر است، اوست كه هفت آسمان را از اين كه بر زمين بيـفتند، نگه می‌دارد، و آسمان بر زمين نمىافتد مگر به اجازه‏ ى او. بار الها! از شرّ فـلان بنـده‏ات و لشكريان، پيروان و طرفـداران جن و انس‏اش، تو پناه من باش. چرا كه ثناى تو والاست و هركس به تو پناه آورد، عزّت مىيابد و ستايش تو نيكو است و پناهنده به تو باعزّت است و نامت مبارك است و بجز تو معبود ديگرى «بحق» وجود ندارد).

 

------------------------

 

[1] البخاري در كتاب: الأدب المفرد شماره‏ ى 707، وألباني در كتاب صحيح الأدب المفرد به شماره‏ ى 545 آنرا صحيح دانسته است.

 

[2] البخاري در كتاب: الأدب المفرد شماره‏ ى 708 وألباني در كتاب صحيح الأدب المفرد به شماره ‏ى 546 آنرا صحيح دانسته است.

 


موضوعات مرتبط: کتاب دعاها 《 《 پناهگاه مسلمانان‌ 》 》

تاريخ : پنجشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۴ | ۶:۴ ق.ظ | نویسنده : مسافر. |

دعاي هنگام روبرو شدن با دشمن يا صاحب قدرت

 دعاي هنگام روبرو شدن با دشمن يا صاحب قدرت

 

 

 

126/1 ((اللَّهُمَّ إِنَّا نَجْعَلُكَ فِيْ نُحُوْرِهِمْ وَنَعُوْذُ بِكَ مِنْ شُرُوْرِهِمْ))[1].

 

(الهى! ما تو را در برابرشان «دشمنان» قرار می‌دهيم و از شرارت‏هاى آنها به تو پناه مىآوريم).

 

127/2 ((اللَّهُمَّ أَنْتَ عَضُدِيْ، وَأَنْتَ نَصِيْرِيْ، بِكَ أَجُوْلُ، وَبِكَ أَصُوْلُ، وَبِكَ أُقَاتِلُ))[2].

 

(الهى! تو يار و مددكار من هستى، به كمك تو تاخت و تاز مىنمايم، و به كمك تو «بر دشمنان» حمله می‌كنم، و با مدد تو مىجنگم).

 

128/3 ((حَسْبُنَا اللهُ وَنِعْمَ الْوَكِيْلُ))[3].

 

(الله براى ما كافى است، و بهترين كارساز است).

 

------------------------

 

[1] أبو داود 2/89، وحاكم آنرا صحيح دانسته و ذهبي موافقت كرده است 2/142.

 

[2] أبو داود 3/42 والترمذي 5/572، ونگا: صحيح الترمذي3/183.

 

[3] البخاري 5/172.

 


موضوعات مرتبط: کتاب دعاها 《 《 پناهگاه مسلمانان‌ 》 》

تاريخ : پنجشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۴ | ۶:۱ ق.ظ | نویسنده : مسافر. |

دعا به هنگام مشقت

دعا به هنگام مشقت

 

 ((لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهُ الْعَظِيْمُ الحَلِيْمُ، لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهُ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيْمُ، لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهُ رَبُّ السَّمَوَاتِ وَرَبُّ اْلأَرْضِ وَرَبُّ الْعَرْشِ الْكَرِيْمُ))[1].

 

(هيچ معبودى بجز خداى بزرگ و بردبار وجود ندارد. هيچ معبودى جز الله كه پروردگار عرش بزرگ است وجود ندارد. هيچ معبودى به جز الله كه پروردگار آسمان‏ها و زمين و عرش گرامى است وجود ندارد).

 

123/2 ((اللَّهُمَّ رَحْمَتَكَ أَرْجُو فَلاَ تَكِلْنِيْ إِلَى نَفْسِيْ طَرْفَةَ عَيْنٍ، وَأَصْلِحْ لِيْ شَأْنِيْ كُلَّهُ، لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ))[2].

 

(اى الله! به رحمت تو اميدوارم، مرا به اندازه‏ ى يك چشم به هم زدن به حال خودم وامگذار، و تمام امورم را اصلاح كن، بجز تو معبود ديگرى وجود ندارد).

 

124/3 ((لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّيْ كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِيْنَ))[3].

 

(هيچ معبودى به جز تو «بحق» وجود ندارد، پاك و منزّه هستى و من از زمره ‏ى ستمكاران بودم).

 

125/4 ((اللهُ اللهُ رَبِّيْ لاَ أُشْرِكُ بِهِ شَيْئاً))[4].

 

(الله، الله پروردگار من است و هيچ چيزى را براى او شريك قرار نمی‌دهم).

 

 

------------------------

 

[1] البخاري 7/154ومسلم 4/2092.

 

[2] أبو داود 4/324 وأحمد 5/42، ألباني در صحيح أبو داود آنرا حسن دانسته است 3/959.

 

[3] الترمذي 5/529 وحاكم آنرا صحيح دانسته و ذهبي 1/505 با حاكم موافقت كرده است، ونگا: صحيح الترمذي3/168.

 

[4] أبو داود 2/87 ونگا: صحيح ابن ماجه 2/335.

 


موضوعات مرتبط: کتاب دعاها 《 《 پناهگاه مسلمانان‌ 》 》

تاريخ : پنجشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۴ | ۵:۵۹ ق.ظ | نویسنده : مسافر. |

دعایی هنگام غم و اندوه

دعایی هنگام غم و اندوه

 

((اللَّهُمَّ إِنِّيْ عَبْدُكَ، ابْنُ عَبْدِكَ، ابْنُ أَمَتِكَ، نَاصِيَتِيْ بِيَدِكَ، مَاضٍ فِيَّ حُكْمُكَ، عَدْلٌ فِيَّ قَضَاؤُكَ، أَسْأَلُكَ بِكُلِّ اسْمٍ هُوَ لَكَ، سَمَّيْتَ بِهِ نَفْسَكَ، أَوْ أَنْزَلْتَهُ فِيْ كِتَابِكَ، أَوْ عَلَّمْتَهُ أَحَداً مِنْ خَلْقِكَ، أَوِ اسْتَأْثَرْتَ بِهِ فِيْ عِلْمِ الْغَيْبِ عِنْدَكَ، أَنْ تَجْعَلَ الْقُرْآنَ رَبِيْعَ قَلْبِيْ، وَنُوْرَ صَدْرِيْ، وَجَلاَءَ حُزْنِيْ، وَذَهَابَ هَمِّيْ))[1].

 

(الهى! من بنده‏ ى تو و فرزند بنده و كنيز تو هستم، پيشانى من «زمامم» در دست تو است، فرمان تو در حق من نافذ است، فيصله ‏ات در حق من عين عدالت است. الهى! من بوسيله ‏ى هر اسمی‌كه خـود را بـا آن مسمی‌كرده ‏اى، يـا در كتابت نازل كرده‏ اى، يا به يكى از مخلوقاتت تعليم داده ‏اى، يا ترجيح داده ‏اى كه نزد تو در علم غيب بماند، از تو مسألت مىنمايم كه قرآن را بهار دل، نور سينه، برطرف كننده‏ ى غم و اندوه من بگردانى).

 

121/2 ((اللَّهُمَّ إِنِّيْ أَعُوْذُ بِكَ مِنَ الْهَمِّ وَالْحَزَنِ، وَالْعَجْزِ وَالْكَسَلِ، وَالْبُخْلِ وَالْجُبْنِ، وَضَلَعِ الدَّيْنِ وَغَلَبَةِ الرِّجَالِ))[2].

 

(بار الها! من از غم و اندوه، و ناتوانى و سستى، بخل و ترس، سنگينى وام، غلبه ‏ى مردان، به تو پناه مىبرم).

 

------------------------

 

[1] أحمد 1/391 و ألباني آنرا صحيح دانسته است.

 

[2] البخاري 7/158 رسول الله -صلى الله عليه وسلم- اين دعا بسيار مىخواندند، نگا:  البخاري مع الفتح 11/173.

 


موضوعات مرتبط: کتاب دعاها 《 《 پناهگاه مسلمانان‌ 》 》

تاريخ : پنجشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۴ | ۵:۴۶ ق.ظ | نویسنده : مسافر. |

ذكر پس از سلام  نماز وتر

سه بار ((سُبْحَانَ الْمَلِكِ الْقُدُّوْسِ)) بگويد وبار سوم با صداى بلند و كشيده ((رَبِّ الْمَلاَئِكَةِ وَالرُّوْحِ)) را به آن بيفزايد[1].

 

------------------------

 

[1] النسائي 3/244 والدار قطني وغيرهما، و بين دو كروشه از دارقطنى است 2/31 وسندش صحيح است. نگا: كتاب زاد المعاد تحقيق شعيب الأرناؤوط وعبد القادر الأرناؤوط 1/337.

 


موضوعات مرتبط: کتاب دعاها 《 《 پناهگاه مسلمانان‌ 》 》

تاريخ : پنجشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۴ | ۵:۴۳ ق.ظ | نویسنده : مسافر. |

قنوت در نماز وتر

((اللَّهُمَّ اهْدِنِيْ فِيْمَنْ هَدَيْتَ، وَعَافِنِيْ فِيْمَنْ عَافَيْتَ، وَتَوَلَّنِيْ فِيْمَنْ تَوَلَّيْتَ، وَبَارِكْ لِيْ فِيْمَا أَعْطَيْتَ، وَقِنِيْ شَرَّ مَا قَضَيْتَ، فَإِنَّكَ تَقْضِيْ وَلاَ يُقْضَى عَلَيْكَ، إِنَّهُ لاَ يَذِلُّ مَنْ وَالَيْتَ [وَلاَ يَعِزُّ مَنْ عَادَيْتَ]، تَبَارَكْتَ رَبَّنَا وَتَعَالَيْتَ))[1].

 

(الهى! مرا در زمره كسانى قرار ده كه آنها را هدايت كره‏اى، و مرا جز كسانى قرار ده كه به آنها عافيت عطا فرمودى. الهى! مرا جزو كسانى قرار ده كه تو ياور آنانى، و هر چه كه به من عنايت فرموده‏اى، مباركش بگردان، و مرا از قضاى بد، حفاظت كن، توئى كه حكم می‌كنى، احدى بر تو حاكميت ندارد، همانا كسىكه تو او را حمايت كنى، ذليل و خوار نمی‌شود، و كسى كه تو با او دشمنى كنى هرگز عزت نمىيابد. پروردگارا! تو بابركت و بلند مرتبه هستى).

 

117/2 ((اللَّهُمَّ إِنِّيْ أَعُوْذُ بِرِضَاكَ مِنْ سَخَطِكَ، وَبِمُعَافَاتِكَ مِنْ عُقُوْبَتِكَ، وَأَعُوْذُ بِكَ مِنْكَ، لاَ أُحْصِيْ ثَنَاءً عَلَيْكَ، أَنْتَ كَمَا أَثْنَيْتَ عَلَى نَفْسِكَ))[2].

 

(الهى! از خشم تو به خشنوديت، و از عذاب تو به عفوت، پناه مىبرم، از خشمت به تو پناه مىبرم. الهى! من نمى توانم تو را آنطور كه شايسته‏اى، مدح كنم، تو آنچنانى كه خود را مدح كرده‏اى).

 

118/3 ((اللَّهُمَّ إِيَّاكَ نَعْبُدُ، وَلَكَ نُصَلِّيْ وَنَسْجُدُ، وَإِلَيْكَ نَسْعَى وَنَحْفِدُ، نَرْجُوْ رَحْمَتَكَ، وَنَخْشَى عَذَابَكَ، إِنَّ عَذَابَكَ بِالْكَافِرِيْنَ مُلْحَقٌ، اللَّهُمَّ إِنَّا نَسْتَعِيْنُكَ، وَنَسْتَغْفِرُكَ، وَنُثْنِيْ عَلَيْكَ الْخَيْرَ، وَلاَ نَكْفُرُكَ، وَنُؤْمِنُ بِكَ، وَنَخْضَعُ لَكَ، وَنَخْلَعُ مَنْ يَكْفُرُكَ))[3].

 

(بـار الها! فقط تـو را بـنـدگى می‌كنيم، و بـراى تـو نـماز می‌خوانيم، و تـو را سجـده مىنمائيم، و بـه سوى تـو تـلاش می‌كنيم «عملى انجام می‌دهيم كه به تو نزديك شويم» و به رحمت تو اميدواريم، و از عذاب تو مىترسيم، هر آينه عذاب به كفار خواهد رسيد.

 

بار الها! از تو مدد مى جوييم، و آمرزش می‌خواهيم، و براى تو ثناى نيك می‌گوييم، و به تـو كفر نمىورزيم، و به تو ايمان مىآوريم، و براى تو خشوع می‌كنيم، و از كسى كه به تو كفر مىروزد، كناره می‌گيريم).

 

 

------------------------

 

[1] أصحاب السنن الأربعه وأحمد والدرامي والحاكم والبيهقي.

 

و آنچه بين دو كروشه است از بيهقى روايت شده است. ونگا: صحيح الترمذي 1/144و صحيح ابن ماجه 1/194 و إرواء الغليل أثر ألباني 2/172.

 

[2] أصحاب السنن الأربعه وأحمد. نگا: صحيح الترمذي 3/180وصحيح ابن ماجه 1/194 والإرواء 2/175.

 

[3] البيهقي در كتاب السنن الكبرى و سندش را صحيح دانسته 2/211 و شيخ ألباني در كتاب إرواء الغليل گفته سندش صحيح است 2/170 و آنرا به عمر س نسبت داده است.

 


موضوعات مرتبط: کتاب دعاها 《 《 پناهگاه مسلمانان‌ 》 》

تاريخ : پنجشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۴ | ۵:۳۲ ق.ظ | نویسنده : مسافر. |

اعمالي كه پس از ديدن رؤيا يا خواب بد بايد انجام گيرد

 اعمالي كه پس از ديدن رؤيا يا خواب بد بايد انجام گيرد

 

 

 

114/1 ((يَنْفُثُ عَنْ يَسَارِهِ)) (ثَلاَثَاً)[1].

 

(سه بار به طرف چپ خود فوت كند [فوتى كه با كمى رطوبت آب دهان همراه باشد]).

 

114/2 ((يَسْتَعِيذُ بِاللهِ مِن َالشَّيْطَانِ وَمِنْ شَرِّ مَا رَأى (ثَلاَثَ مَرَّاتٍ))[2].

 

(سه بار از شيطان و از شر آنچه كه ديده است به الله پناه برد).

 

114/3 ((لا َيُحَدِّثْ بِهَا أَحَدَاً))[3]. (در مورد آن با كسى صحبت نكند).

 

114/4 ((يَتَحَوَّلُ عَنْ جَنْبِهِ الَّذي كانَ عَلَيْهِ))[4].

 

(پهلوى خود را جابجا كند).

 

115/5 ((يَقُومُ يُصَلِّي إِنْ أَرَادَ ذلِكَ))[5]. (اگر خواست برخيزد و نماز بخواند).

 

 

 

 

------------------------

 

[1] مسلم 4/1772.

 

[2] مسلم4 /1772، 1773.

 

[3] مسلم 4/1772.

 

[4] مسلم4/1773.

 

[5] مسلم 4/1773.

 


موضوعات مرتبط: کتاب دعاها 《 《 پناهگاه مسلمانان‌ 》 》

تاريخ : پنجشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۴ | ۵:۲۸ ق.ظ | نویسنده : مسافر. |

دعاي موقع هول و هراس و پريشاني هنگام خواب

دعاي موقع هول و هراس و پريشاني هنگام خواب

 

 

 

113 ((أَعُوْذُ بِكَلِمَاتِ اللهِ التَّامَّاتِ مِنْ غَضَبِهِ وَعِقَابِهِ، وَشَرِّ عِبَادِهِ، وَمِنْ هَمَزَاتِ الشَّيَاطِيْنِ وَأَنْ يَحْضِرُوْنِ))[1].

 

(به وسيله‏ى كلمات كامل الهى از خشم و مجازات او، بدى بندگانش و سوسه‏ هاى شياطين و از اينكه آنها نزد من بيايند به خدا پناه مى برم).

 

 

 

 

------------------------

 

[1] أبو داود 4/12، ونگا: صحيح الترمذي3/171.

 


موضوعات مرتبط: کتاب دعاها 《 《 پناهگاه مسلمانان‌ 》 》

تاريخ : پنجشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۴ | ۵:۲۶ ق.ظ | نویسنده : مسافر. |

دعاي هنگام غلتيدن از پهلو به پهلو در شب

دعاي هنگام غلتيدن از پهلو به پهلو در شب

 

 

 

112 ((لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ، رَبُّ السَّمَوَاتِ وَاْلأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا الْعَزِيْزُ الْغَفَّارُ))[1].

 

(هيچ معبودى بجز الله «بحق» يكتا و قادر مطلق، وجود ندارد. پروردگار آسمان‏ها و زمين و آنچه در ميان آنهاست، خداوند شكست ناپذير، بسيار آمرزنده).

 

 

 

 

------------------------

 

[1] الحاكم 1/540 و آنرا صحيح دانسته، والذهبي با او موافقت كرده است، والنسائي در كتاب: اليوم والليله، وابن السني، ونگا: صحيح الجامع 4/213.

 


موضوعات مرتبط: کتاب دعاها 《 《 پناهگاه مسلمانان‌ 》 》

تاريخ : پنجشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۴ | ۵:۲۴ ق.ظ | نویسنده : مسافر. |

آذکار خواب

هنگام خوابيدن دو دستش را همانند دعا كنار هم قرار دهد و سوره ‏هاى زير را بخواند و در آن بدمد، سپس دو دستش را تا جايى كه مىرسد به بدنش بمالد، و اين كار را از سر و صورت و قسمت جلوى بدن آغاز نمايد و آنرا سه بار تكرار كند.

 

سم الله الرحمن الرحيم . ﴿قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ * اللَّهُ الصَّمَدُ * لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ * وَلَمْ يَكُن لَّهُ كُفُواً أَحَدٌ﴾. [اخلاص 1 ـ 4].

 

بسم الله الرحمن الرحيم. ﴿قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ * مِن شَرِّ مَا خَلَقَ * وَمِن شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ * وَمِن شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِي الْعُقَدِ * وَمِن شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ﴾. [الفلق 1 ـ 5].

 

بسم الله الرحمن الرحيم. ﴿قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ * مَلِكِ النَّاسِ * إِلَهِ النَّاسِ * مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ * الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ * مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ﴾ [1].[الناس 1 ـ 6].

 

توجه: ترجمه ‏ى آيات گذشته در قسمت 70/5 بيان شد.

 

100/2  ﴿اللّهُ لاَ إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ مَن ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ يَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ﴾[2]. 

 

ترجمه‏ ى آيه در قسمت 71/6 بيان شد.

 

101/3 ﴿آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْهِ مِن رَّبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللّهِ وَمَلآئِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ وَقَالُواْ سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ * لاَ يُكَلِّفُ اللّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَهَا لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ رَبَّنَا لاَ تُؤَاخِذْنَا إِن نَّسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَلاَ تَحْمِلْ عَلَيْنَا إِصْراً كَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلاَ تُحَمِّلْنَا مَا لاَ طَاقَةَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا أَنتَ مَوْلاَنَا فَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ﴾[3].

 

(پيامبر و مؤمنان به آنچه از سوى پروردگارش بر او نازل شده ايمان آوردند، همه به خدا، فرشتگان او و كتاب‏هاى وى و پيغمبرانش ايمان آوردند «و می‌گويند»: ميان هيچ يك از پيامبران او فرق نمی‌گذاريم و شنيديم و اطاعت كرديم. پروردگارا! آمرزش تو را می‌خواهيم و بازگشت (همه) به سوى تو است.

 

خـداونـد بـه هيچ كس جز به اندازه‏ى توانائيش تكليف نمی‌كند، هر كار «خوبى» را انجام دهد براى خود انجام داده، و هر كار «بدى كه» بكند به زيان خود كرده است. پروردگارا! اگر ما فراموش كرديم يا به خطا رفتيم، ما را «بدان» مگير. پروردگارا! بار سنگين را بر ما مگذار، آنچنان كه بر كسانى كه پيش از ما بودند، گذاشتى. پروردگارا! آنچه را كه طاقت تحمل آن را نداريم بر ما مقرر مدار، و ما را ببخش، و گناهان ما را بپوشان، و مشمول رحمت خود قرار ده، تو مولى و سرپرست مائى، پس ما را بر كافران پيروز گردان).

 

102/4  اگر يكى از شما از بسترش برخاست و دوباره به آن برگشت، جايش را جاروب كند زيرا او نمی‌داند كه پس از رفتنش چه چيزى بر سر بسترش آمده است و اين دعا را بخواند:

 

((بِاسْمِكَ رَبِّيْ وَضَعْتُ جَنْبِيْ، وَبِكَ أَرْفَعُهُ، فَإِنْ أَمْسَكْتَ نَفْسِيْ فَارْحَمْهَا، وَإِنْ أَرْسَلْتَهَا فَاحْفَظْهَا بِمَا تَحْفَظُ بِهِ عِبَادَكَ الصَّالِحِيْنَ))[4].

 

(پروردگارا! به نام تو پهلوى خود را بر زمين نهادم، و به كمك تو آنرا از زمين، بلند می‌كنم، اگر در حالت خواب روح مرا قبض كردى، آن را ببخشاى، و اگر دوباره به او اجازه‏ى زندگى دادى، از آن محافظت فرما، همچنان كه از بندگان نيكت محافظت كنى).

 

103/5 ((اللَّهُمَّ إِنَّكَ خَلَقْتَ نَفْسِيْ وَأَنْتَ تَوَفَّاهَا، لَكَ مَمَاتُهَا وَمَحْيَاهَا، إِنْ أَحْيَيْتَهَا فَاحْفِظْهَا، وَإِنْ أَمَتَّهَا فَاغْفِرْ لَهَا، اللَّهُمَّ إِنِّيْ أَسْأَلُكَ الْعَافِيَةَ))[5].

 

(بار الها! تو جان مرا آفريدى، و تو آن را دوباره پس می‌گيرى، مرگ و زندگى آن بدست تو است. الهى! اگر زنده‏ اش نگهداشتى، از او محافظت كن، و اگر آن را ميراندى، پس مورد آمرزش قرار ده. الهى! من از تو عافيت می‌خواهم).

 

104/6 زمانى كه رسول الله –صلى الله عليه وسلم- می‌خواست بخوابد، دست راستش را زير گونه اش قرار می‌داد و اين دعا را سه بار می‌خواند: 

 

((اللَّهُمَّ قِنِيْ عَذَابَكَ يَوْمَ تَبْعَثُ عِبَادَكَ))[6].

 

(الهى! روزى كه بندگانت را حشر می‌كنى، مرا از عذابت نجادت ده). [سه مرتبه خوانده می‌شود].

 

105/7 ((بِاسْمِكَ اللَّهُمَّ أَمُوْتُ وَأَحْيَا))[7].

 

(خـدايا! با نـام تـو مى ميرم [می‌خوابم] و با نـام تـو زنده می‌شوم [بيدار می‌شوم]).

 

106/8 ((سُبْحَانَ اللهِ [33], وَالْحَمْدُ ِللهِ [33], وَاللهُ أَكْبَرُ [34]))[8].

 

107/9 ((اللَّهُمَّ رَبَّ السَّمَوَاتِ السَّبْعِ وَرَبَّ الْعَرْشِ الْعَظِيْمِ، رَبَّنَا وَرَبَّ كُلِّ شَيْءٍ، فَالِقَ الْحَبِّ وَالنَّوَى، وَمُنْزِلَ التَّوْرَاةِ وَاْلإِنْجِيْلِ وَالْفُرْقَانِ، أَعُوْذُ بِكَ مِنْ شَرِّ كُلِّ شَيْءٍ أَنْتَ آخِذٌ بِنَاصِيَتِهِ. اللَّهُمَّ أَنْتَ اْلأَوَّلُ فَلَيْسَ قَبْلَكَ شَيْءٌ، وَأَنْتَ الآخِرُ فَلَيْسَ بَعْدَكَ شَيْءٌ، وَأَنْتَ الظَّاهِرُ فَلَيْسَ فَوْقَكَ شَيْءٌ، وَأَنْتَ الْبَاطِنُ فَلَيْسَ دُوْنَكَ شَيْءٌ، اقْضِ عَنَّا الدَّيْنَ وَأَغْنِنَا مِنَ الْفَقْرِ))[9].

 

(الهى! پروردگار آسمانها و زمين، و پروردگار عرش بزرگ، پروردگار ما و همه ‏ى چيز، شكافنده ‏ى دانه و هسته، و فرود آورنده ‏ى تـورات و انجـيل و فـرقان، از شرّ هـر آنچـه كه پيشانىاش در دست تو است به تو پناه مىبرم. الهى! توئى اول، قبل از تو چيزى نيست. و توئى آخر، بعد از تو چيزى نيست. تو آشكارى، و هيچ چيز آشكارتر از تو نيست. تو پنهانى، و هيچ چيز پنهان تر از تو نيست. الهى! وام هاى ما را ادا كن، و ما را از تنگدستى به غنا و توانگرى برسان).

 

108/10 ((الْحَمْدُ ِللهِ الَّذِيْ أَطْعَمَنَا وَسَقَانَا، وَكَفَانَا، وَآوَانَا، فَكَمْ مِمَّنْ لاَ كَافِيَ لَهُ وَلاَ مُؤْوِيَ))[10].

 

(تمام ستايش‏ها خدائى راست كه ما را خورانيد و نوشانيد، و تمام امور را كفايت كرد و به ما جاى پناه داد، براستى كه چقدر از مردم هستند كه هيچ گونه مددكار و پناه دهنده‏ اى ندارند).

 

109/11 ((اللَّهُمَّ عَالِمَ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَاطِرَ السَّمَوَاتِ وَاْلأَرْضِ، رَبَّ كُلِّ شَيْءٍ وَمَلِيْكَهِ، أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ، أَعُوْذُ بِكَ مِنْ شَرِّ نَفْسِيْ، وَمِنْ شَرِّ الشَّيْطَانِ وَشِرْكِهِ، وَأَنْ أَقْتَرِفَ عَلَى نَفْسِيْ سُوْءاً، أَوْ أَجُرَّهُ إِلَى مُسْلِمٍ))[11]. (ترجمه آن در حديث 85/11 بيان شد).

 

110/12 يَقْرَأُ ﴿الم﴾ تَنْزِيلَ السَّجْدَةِ و ﴿تَبَارَكَ الَّذِي بِيَدِهِ الْمُلْكُ﴾[12].

 

(سوره‏هاى ﴿الم﴾ تنزيل السجده و﴿تَبَارَكَ الَّذِي بِيَدِهِ الْمُلْكُ﴾ را بخواند).

 

111/13 ((اللَّهُمَّ [13] أَسْلَمْتُ نَفْسِيْ إِلَيْكَ، وَفَوَّضْتُ أَمْرِيْ إِلَيْكَ، وَوَجَّهْتُ وَجْهِيْ إِلَيْكَ، وَأَلْجَأْتُ ظَهْرِيْ إِلَيْكَ، رَغْبَةً وَرَهْبَةً إِلَيْكَ لاَ مَلْجَأَ وَلاَ مَنْجَا مِنْكَ إِلاَّ إِلَيْكَ، آمَنْتُ بِكِتَابِكَ الَّذِيْ أَنْزَلْتَ وَبِنَبِيِّكَ الَّذِيْ أَرْسَلْتَ))[14].

 

(بار الها! جانم را به تو سپردم، و كار خود را به تو تفويض نمودم، و چهره‏ ام را به سوى تو گرداندم، و به تو اتّكا كردم، در حالى كه به نعمت‏هاى تو اميدوارم و از عذابت بيم ناكم، به جز تو پناهگاهى و جاى نجاتى ندارم. الهى! به كتابى كه تو نازل فرمودى، و پيامبرى كه تو مبعوث كردى، ايمان آوردم).

 

 

 

 

------------------------

 

[1] البخاري مع الفتح 9/62، و مسلم 4/1723.

 

[2] هركس اين آيه را در بسترش بخواند، محافظى از طرف خدا برايش گماشته مى شود و شيطان تا صبح به او نزديك نمى شود. البخارى مع الفتح 4/487.

 

[3] هركس اين دو آيه را در شب قرائت نمايد، او را كفايت مى كنند. البخاري مع الفتح 9/ 94 ومسلم 1/ 554 ، و هر دو آيه در سوره البقره ، 285 ـ 286 مىباشد.

 

[4] البخاري 11/126، ومسلم 4/ 2084.

 

[5] مسلم4/2083وأحمد با همان لفظ آورده است 2/79.

 

[6] أبو داود با همان لفظ 4/311، ونگا: صحيح الترمذي3/143.

 

[7] البخاري مع الفتح 11/113 ومسلم 4/2083.

 

[8] هركس اين تسبيحات را در هنگام خوابيدن بخواند، از داشتن خادمى براى او بهتر است. [و در رفع خستگى و كسالت به او كمك مى كند]. البخارى مع الفتح 7/71، ومسلم 4/2091.

 

[9] مسلم 4/2084.

 

[10] مسلم 4/2085.

 

[11] أبو داود 4/317، ونگا: صحيح سنن الترمذي3/142.

 

[12] الترمذي والنسائي، ونگا: صحيح الجامع4/255.

 

[13] زمانى كه خواستى به رختخواب بروى، مانند وضوى نماز، وضو گرفته سپس بر پهلوى راست بخواب و بگو: ... (حديث).

 

[14] رسول الله ص براى كسى كه اين دعا را بگويد فرمود: «فَإِنْ مُتَّ، مُتَّ عَلَى الفِطْرَةِ». «اگر بميرى، بر فطرت [مسلمانى] مرده‏ اى». البخاري مع الفتح 11/113 ومسلم 4/2081

 


موضوعات مرتبط: کتاب دعاها 《 《 پناهگاه مسلمانان‌ 》 》

تاريخ : پنجشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۴ | ۵:۲۲ ق.ظ | نویسنده : مسافر. |

آذکار صبح  و  شب

آذکارصبح وشب

 

 

 

الحَمْدُ للهِ وَحْدَهُ، وَالصَّلاَةُ وَالسَّلاَمُ عَلَى مَنْ لاَ نَبيَّ بَعْدَهُ [1].

 

75/1  ﴿اللّهُ لاَ إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ مَن ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ يَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ﴾[2]. (ترجمه‏ى آن در ذكر شماره‏ ى 71/6 گذشت).

 

76/2 بسم الله الرحمن الرحيم . ﴿قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ * اللَّهُ الصَّمَدُ * لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ * وَلَمْ يَكُن لَّهُ كُفُواً أَحَدٌ﴾.

 

(ترجمه ‏ى آن در ذكر شماره‏ ى 70/5 گذشت)

 

بسم الله الرحمن الرحيم. ﴿قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ * مِن شَرِّ مَا خَلَقَ * وَمِن شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ * وَمِن شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِي الْعُقَدِ * وَمِن شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ﴾. (ترجمه‏ ى آن در ذكر شماره‏ ى 70/5 گذشت).

 

سم الله الرحمن الرحيم. ﴿قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ * مَلِكِ النَّاسِ * إِلَهِ النَّاسِ * مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ * الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ * مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ﴾. (ترجمه ‏ى آن در ذكر شماره‏ ى 70/5 گذشت).

 

[اين سوره ‏ها سه بار خوانده شود][3].

 

77/3 ((أَصْبَحْنَا وَأَصْبَحَ الْمُلْكُ ِللهِ [4] وَالْحَمْدُ ِللهِ، لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِيْكَ لَهُ، لَهُ الْمُلْكُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيْرٌ، رَبِّ أَسْأَلُكَ خَيْرَ مَا فِيْ هَذَا الْيَوْمِ وَخَيْرَ مَا بَعْدَهُ [5]، وَأَعُوْذُ بِكَ مِنْ شَرِّ مَا فِيْ هَذَا الْيَوْمِ وَشَرِّ مَا بَعْدَهُ، رَبِّ أَعُوْذُ بِكَ مِنَ الْكَسَلِ، وَسُوْءِ الْكِبَرِ، رَبِّ أَعُوْذُ بِكَ مِنْ عَذَابٍ فِي النَّارِ وَعَذَابٍ فِي الْقَبْرِ))[6]. 

 

(ما و تمام جهانيان، شب را براى خدا به صبح رسانيديم، و حمد از آن خداست، هيچ معبودى، بجز الله كه يكتاست و شريكى ندارد وجود ندارد. پادشاهى و حمد فقط از آن اوست و او بر هر چيز قادر است. الهى! من خير آنچه در اين روز است و خير آنچه بعد از آن است را از از تو مىطلبم، و از شرّ آنچه كه در اين روز و ما بعد آن، وجود دارد، به تو پناه مىبرم. الهى! من از تنبلى و بده‏ىهاى پيرى به تو پناه مىبرم، بار الها! من از عذاب آتش و قبر به تو پناه مى برم).

 

78/4 ((اللَّهُمَّ بِكَ أَصْبَحْنَا، وَبِكَ أَمْسَيْنَا [7]، وَبِكَ نَحْيَا، وَبِكَ نَمُوْتُ وَإِلَيْكَ النُّشُوْرُ))[8].

 

(بار الها! با لطف تو صبح كرديم، و با عنايت تو به شب رسيديم، و به خواست تو زنده ‏ايم، و به خواست تو مىميريم، و رستاخيز ما بسوى تو است).

 

79/5 ((اللَّهُمَّ أَنْتَ رَبِّيْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ، خَلَقْتَنِيْ وَأَنَا عَبْدُكَ، وَأَنَا عَلَى عَهْدِكَ وَوَعْدِكَ مَا اسْتَطَعْتُ، أَعُوْذُ بِكَ مِنْ شَرِّ مَا صَنَعْتُ، أَبُوْءُ لَكَ بِنِعْمَتِكَ عَلَيَّ، وَأَبُوْءُ بِذَنْبِيْ فَاغْفِرْ لِيْ فَإِنَّهُ لاَ يَغْفِرُ الذُّنُوْبَ إِلاَّ أَنْتَ))[9].

 

((الهى! تو پروردگار من هستى، بجز تو معبود ديگرى نيست، تو مرا آفريدى، و من بنده‏ى تو هستم، و بر پيمان و عده‏ام با تو بر حسب استطاعت خود، پايبند هستم، و از شر آنچه كه انجام داده‏ام به تو پناه مىبرم، به نعمتى كه به من عطا فرموده‏اى، اعتراف می‌كنم، و به گناهم اقرار مىنمايم، پس مرا ببخشاى، چرا كه بجز تو كسى گناهان را نمىبخشايد).

 

80/6 ((اللَّهُمَّ إِنِّيْ أََصْبَحْتُُ[10] أُشْهِدُكَ وَأُشْهِدُ حَمَلَةَ عَرْشِكَ، وَمَلاَئِكَتَكَ وَجَمِيْعَ خَلْقِكَ، أَنَّكَ أَنْتَ اللهُ لاَ إِلَهَ ِلاَّ أَنْتَ وَحْدَكَ لاَ شَرِيْكَ لَكَ وَأَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُكَ وَرَسُوْلِكَ))[11]. (اين دعا(4) بار خوانده شود).

 

(الهى! من در اين صبح گاه، تو را و حاملان عرش و تمام فرشتگانت و كليّه مخلوقات تو را گواه می‌گيرم بر اين كه تو الله هستى، بجز تو معبود ديگرى «بحق» وجود ندارد، تو يگانه‏اى و شريكى ندارى، و محمد –صلى الله عليه وسلم- بنده و فرستاده‏ ى تو است).

 

81/7 ((اللَّهُمَّ مَا أَصْبَحَ بِيْ مِنْ نِعْمَةٍ أَوْ بِأَحَدٍ مِنْ خَلْقِكَ فَمِنْكَ وَحْدَكَ لاَ شَرِيْكَ لَكَ، فَلَكَ الْحَمْدُ وَلَكَ الشُّكْرُ))[12].

 

(الهى! هر نعمتى كه در اين صبح، شامل حال من يا يكى از مخلوقات شده، از طرف تو بوده است، تو شريكى ندارى، پس ستايش و شكر از آنِ تو است).

 

82/8 ((اللَّهُمَّ عَافِنِيْ فَيْ بَدَنِيْ، اللَّهُمَّ عَافِنِيْ فِيْ سَمْعِيْ، اللَّهُمَّ عَافِنِيْ فِيْ بَصَرِيْ، لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ، اللَّهُمَّ أَعُوْذُ بِكَ مِنَ الْكُفْرِ، وَالْفَقْرِ، وَأَعُوْذُ بِكَ مِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ، لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ))[13].

 

(بار الها! در بدنم عافيت ده، بار الها! در گوشم عافيت ده، خدايا! در چشمم عافيت ده، بجز تو معبود ديگرى «بحق» وجود ندارد، از كفر به تو پناه مىبرم، از فقر به تو پناه مىبرم، از عذاب قبر به تو پناه مىبرم، بجز تو معبود ديگرى «بحق» وجود ندارد).

 

83/9 ((حَسْبِيَ اللهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيْمِ))[14].

 

(الله براى من كافى است، بجز او معبود ديگرى «بحق» نيست، بر تو توكّل كردم و او پروردگار عرش بزرگ است). [اين دعا هفت مرتبه خوانده شود].

 

84/10 ((اللَّهُمَّ إِنِّيْ أَسْأَلُكَ الْعَفْوَ وَالْعَافِيَةَ فِيْ الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ، اللَّهُمَّ إِنِّيْ أَسْأَلُكَ الْعَفْوَ وَالْعَافِيَةَ فِيْ دِيْنِيْ وَدُنْيَايَ، وَأَهْلِيْ، وَمَالِيْ، اللَّهُمَّ اسْتُرْ عَوْرَاتِيْ، وَآمِنْ رَوْعَاتِيْ، اللَّهُمَّ احْفِظْنِيْ مِنْ بَيْنِ يَدَيَّ، وَمِنْ خَلْفِيْ، وَعَنْ يَمِيْنِيْ، وَعَنْ شَمَالِيْ، وَمِنْ فَوْقِيْ، وَأَعُوْذُ بِعِظْمَتِكَ أَنْ أُغْتَالَ مِنْ تَحْتِيْ))[15].

 

(الهى! عفـو و عافيت دنـيا و آخرت را از تـو می‌خواهم. بار الها! عفو و عافيت دين، دنيا، خانواده و مالم را از تو مسألت مىنمايم. بار الها! عيوب مرا بپوشان و ترس مرا به ايمنى مبدّل ساز. الهى! مرا از جلو، پشت سر، سمت راست و چپ و بالاى سرم، محافظت بفرما، و به بزرگى و عظمت تو پناه مىبرم از اينكه بطور ناگهانى از طرف پايين كشته شوم).

 

85/11 ((اللَّهُمَّ عاَلِمَ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَاطِرَ السَّمَوَاتِ وَاْلأْرَضِ، رَبَّ كُلِّ شَيْءٍ وَمَلِيْكَهُ، أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ، أَعُوْذُ بِكَ مِنْ شَرِّ نَفْسِيْ، وَمِنْ شَرِّ الشَّيْطَانِ وَشِرِكِهِ، وَأَنْ أَقْتَرِفَ عَلَى نَفْسِيْ سُوْءاً، أَوْ أَجُرَّهُ إِلَى مُسْلِمٍ))[16].

 

(بار الها! اى داننده‏ى نهان و آشكار، آفريدگار آسمان‏ها و زمين، پروردگار و مالك هر چيز، من گواهى می‌دهم كه بجز تو، معبود ديگرى نيست، از شرّ نفس و از شرّ شيطان و دام فريبش، و از اينكه خود مرتكب كار بدى شوم و يا به مسلمانى، بدى برسانم، به تو پناه مىبرم).

 

86/12 ((بِسْمِ اللهِ الَّذِيْ لاَ يَضُرُّ مَعَ اسْمِهِ شَيْءٌ فِي اْلأَرَضِ وَلاَ فِي السَّمَاءِ وَهُوَ السَّمِيْعُ الْعَلِيْمُ))[17].

 

(به نام خدايى كه با نام وى هيچ چيز در زمين و آسمان، گزندى نمىرساند، و او شنوا و دانا است).

 

87/13 ((رَضِيْتُ بِاللهِ رَبّاً، وَبِالإِسْلاَمِ دِيْناً، وَبِمُحَمَّدٍ صَلَى اللهُ عَلَيهِ وَسَلَّمَ نَبِيًّا وَرَسُوْلاً))[18]. 

 

[سه بار خوانده شود].

 

(به ربوبيت الله، و به داشتن دين اسلام، و پيامبرى محمد –صلى الله عليه وسلم- راضى و خشنود هستم).

 

88/14 ((يَا حَيُّ يَا قَيُّوْمُ بِرَحَمَتِكَ أَسْتَغِيْثُ أَصْلِحْ لِي شَأْنِيْ كُلَّهُ وَلاَ تَكِلْنِيْ إِلَى نَفْسِيْ طَرْفَةَ عَيْنٍ))[19].

 

(اى زنـده و پا بـرجا! بـه وسيله‏ ى رحمت تـو از تـو كمك می‌خواهم، همه‏ ى امورم را اصلاح بفرما، و مرا به اندازه‏ ى يك چشم به هم زدن به حال خود رها مكن).

 

89/15 ((أَصْبَحْنَا وَأَصْبَحَ الْمُلْكُ ِللهِ رَبِّ الْعَالَمِيْنَ[20]، اللَّهُمَّ إِنِّيْ أَسْأَلُكَ خَيْرَ هَذَا الْيَوْمِ[21]: فَتْحَهُ، وَنَصْرَهُ، وَنُوْرَهُ، وَبَرَكَتَهُ، وَهُدَاهُ، وَأَعُوْذُ بِكَ مِنْ شَرِّ مَا فِيْهِ وَشَرِّ مَا بَعْدَهُ))[22].

 

(ما و تمام جهانيان، شب را به صبح رسانيديم براى خدايى كه پروردگار جهانيان است. بار الها! من از تو خوبى امروز، يعنى فتح، پيروزى، نور، بركت و هدايتش را مسألت مىنمايم از بدى آنچه ‏امروز و بعد از آن، پيش مىآيد، به تو پناه مىبرم).

 

90/16 ((أَصْبَحْنَا عَلَى فِطْرَةِ الإِسْلاَمِ[23]، وَعَلَى كَلِمَةِ الإِخْلاَصِ، وَعَلَى دِيْنِ نَبِيِّنَا مُحَمَّدٍ صَلَى اللهُ عَلَيهِ وَسَلَّمَ، وَعَلَى مِلَّةِ أَبِيْنَا إِبْرَاهِيْمَ، حَنِيْفاً مُسْلِماً وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِيْنَ))[24].

 

(ما بر فطرت اسلام، كلمه‏ ى اخلاص، دين پيامبرمان محمد –صلى الله عليه وسلم- و آئين پدرمان ابراهيم؛ صبح كرديم، همان ابراهيمی‌كه فقط به سوى حقّ، تمايل داشت و فرمانبردار خداوند بود، و از مشركان نبود).

 

91/17 ((سُبْحَانَ اللهِ وَبِحَمْدِهِ))[25]. [صد مرتبه خوانده شود].

 

(پاك و منزّه است خداوند، و من ستايش او را بيان می‌كنم).

 

92/18 ((لاَ إِلَهِ إِلاَّ اللهِ وَحْدَهُ لاَ شَرِيْكَ لَهُ، لَهُ الْمُلْكُ وَلَهُ الْحَمْدُ، وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيْرٌ)). 

 

[ده بار بخواند [26] و هنگام تنبلى، يك بار بخواند][27].

 

(بجز الله معبود ديگرى «بحق» نيست، او شريكى ندارد، پادشاهى از آنِ اوست، و او بر هر چيز توانا است).

 

93/19 ((لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِيْكَ لَهُ، لَهُ الْمُلْكُ، وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيْرٌ))[28]. [هنگام صبح، صدبار بخواند].

 

(هيچ معبودى به جز الله وجود ندارد، يكتاست و شريكى براى او نيست، پادشاهى و حمد از آنِ اوست، و او بر هر چيز تواناست).

 

94/20 ((سُبْحَانَ اللهِ وَبِحَمْدِهِ: عَدَدَ خَلْقِهِ، وَرِضَا نَفْسِهِ، وَزِنَةَ عَرْشِهِ وَمِدَادَ كَلِمَاتِهِ)). [هنگام صبح، سه بار بخواند][29].

 

(تسبيح و پاكى الله و ستايش او را به تعداد آفريدگانش خشنود‏ىاش و سنگنى عرشش و جوهر سخنانش، بيان مىنمايم).

 

95/21 ((اللَّهُمَّ إِنِّيْ أَسْأَلُكَ عِلْماً نَافِعاً، وَرِزْقاً طَيِّباً، وَعَمَلاً مُتَقَبَّلاً)). [هنگام صبح آنرا بخواند][30].

 

(بار الها! از تو علم سودمند، رزق پاك و عمل مقبول مسألت مىنمايم).

 

96/22 ((أَسْتَغْفِرُ اللهَ وَأَتُوْبُ إِلَيْهِ)). 

 

[روزانه صد بار گفته شود][31].

 

(من از الله طلب آمرزش می‌كنم و به سوى او برمی‌گردم).

 

97/23 ((أَعُوْذُ بِكَلِمَاتِ اللهِ التَّامَّاتِ مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ)). 

 

[هنگام شب، سه بار خوانده شود][32].

 

98/24 ((اللَّهُمَّ صَلِّ وَسَلِّمْ عَلَى نَبِيِّنَا مُحَمَّدٍ)). 

 

[هنگام صبح، ده بار خوانده شود][33].

 

(بار الها! بر پيامبرمان محمد –صلى الله عليه وسلم- سلام و درود بفرست).

 

 

------------------------

 

[1] عن أنس -رضي الله عنه- رسول الله –صلى الله عليه وسلم- فرمودند: «اگر من با گروهى بنشينم كه از نماز صبح تا طلوع آفتاب ذكر الله تعالى را بكنند، در نزد من دوست داشتنى تر از آزاد كردن چهار برده از فرزندان اسماعيل؛ است، و اگر با گروهى بنشينم كه خدا را از نماز عصر تا غروب آفتاب ياد كنند، نزد من از آزاد كردن چهار برده دوست داشتنى تر است». أبو داود شماره 3667، وألباني آنرا حسن دانسته است، صحيح أبو داود 2/698.

 

[2] هركس هنگام صبح اين آيه را بخواند، تا شب از جن محفوظ مىماند، وهر كس آنرا شب بخواند، تا صبح از جن محفوظ مىماند. الحاكم 1/562، وألباني در كتاب صحيح الترغيب والترهيب 1/273 آنرا صحيح دانسته است، و به نسائي و طبرانى نسبت داده است، وگفته: اسناد طبرانى مطمئن است.

 

[3] هركس اين آيات را سه مرتبه هنگام صبح و شب بخواند از هر چيز كفايتش مىكند. أبو داود 4/322 والترمذي 5/567 ونگا: صحيح الترمذي 3/182.

 

[4] وهنگام شب بجاى جمله فوق مى فرمود: «أَمْسَيْنَا وَأَمْسَى المُلْكُ للهِ».

 

[5] وهنگام شب بجاى جمله‏ ى فوق مى فرمود: «رَبِّ أَسْأَلُكَ خَيْرَ مَا فِيْ هَذِهِ الْلَّيلَةِ وَخَيْرَ مَا بَعْدَهَا، وَأَعُوْذُ بِكَ مِنْ شَرِّ مَا فِيْ هَذِهِ الْلَّيلَةِ وَشَرِّ مَا بَعْدَهَا ».

 

[6] مسلم 4/2088.

 

[7] وهنگام شب مىفرمود: «اللَّهُمَّ بِكَ أَمْسَيْنَا، وَبِكَ أَصْبَحْنَا، وَبِكَ نَحْيَا، وَبِكَ نَمُوْتُ وَإِلَيْكَ الْمَصِيْرُ».

 

[8] الترمذي 5/466 ونگا: صحيح الترمذي 3/142.

 

[9] هركس هنگام شب آنرا با يقين بگويد و در آن شب بميرد، و يا صبح بگويد و در همان روز بميرد به بهشت وارد مىشود. البخاري 7/150.

 

[10] هنگام شب گفته شود: «اللَّهُمَّ إِنِّيْ أََمْسَيْتُ».

 

[11] هركس صبح يا شب ايـن دعا را چهار بار بخـواند، خـداونـد او را از آتـش نجات مىدهد. أبوداود 4/317، والبخاري در كتاب: الأدب المفرد شماره‏ ى 1201، والنسائي در كتاب: عمل اليوم والليله شماره ‏ى 9، وابن السني با شماره‏ ى 70، و شيخ ابن بازدر كتاب: (تحفه الأخيار ص 23) سند النسائي وأبي داود را حسن دانسته است.

 

[12] هركس اين دعا را در هنگام صبح بخواند، شكر آن روز را أدا كرده است، و هركس هنگام شب آن را بخواند، شكر آن شب را ادا نموده است. أبو داود 4/318 ، والنسائي در كتاب: عمل اليوم والليله شماره‏ ى 7، وابن السني شماره‏ ى 41 وابن حبان در كتاب: «موارد» شماره ى 2361، وابن باز در كتاب: (تحفه الأخيار ص24) سندش را تحسين نموده است.

 

[13] أبو داود 4/ 324، وأحمد 5/ 42 والنسائي در كتاب: عمل اليوم والليله شماره‏ ى 22، وابن السني شماره‏ ى 69، والبخاري در كتاب: الأدب المفرد وعلامه ابن باز در كتاب: (تحفه الأخيار ص26) سندش را تحسين نموده است.

 

[14] هركس اين دعا را صبح و شام هفت بار بخواند خداوند امور مهم دنيا و آخرتش را كفايت مىكند. ابن السني شماره‏ ى 71 با سند مرفوع، وأبوداود 4/321، و شعيب وعبدالقادر الأرناؤوط اسنادش را صحيح مىدانند. نگا: زاد المعاد 2/376.

 

[15] أبو داود وابن ماجه ونگا: صحيح ابن ماجه 2/332.

 

[16] الترمذي وأبو داود. ونگا: صحيح الترمذي3/142.

 

[17] هركس سه بار در وقت صبح و سه بار در وقت شب اين دعا را بخواند هيچ چيزى به او ضرر نمىرساند.

 

[18] هركس اين دعا را سه بار در صبح و سه بار در شب بخواند بر الله حق مىشود كه در روز قيامت او را راضى كند.

 

أحمد 4/337 والنسائي در كتاب: عمل اليوم والليله شماره 4، وابن السني شماره‏ ى 68 وأبو داود 4/318 والترمذي 5/465 و عبدالعزيز بن باز در كتاب: (تحفة الأخيار ص 39) سندش را حسن مىداند.

 

[19] الحاكم و سندش را صحيح دانسته، و الذهبي با 1/545 با او موافقت كرده است، ونگا: صحيح الترغيب والترهيب 1/273.

 

[20] وهنگام شب گفته شود: «أَمْسَيْنَا وَأَمْسَى المُلْكُ للهِ رَبَّ العَالَميْنَ».

 

[21] وهنگام شب گفته شود: «اللَّهُمَّ إِنِّيْ أَسْأَلُكَ خّيْرَ هَذِهِ اللَّيْلَةِ فَتْحَهَا وَنَصْرَهَا وَنُورَهَا وَبَرَكَتَهَا وَهُدَهَا، وَأَعُوذُ بِكَ مِنْ شَرِ مَا فِيهَا وَشَرِ مَا بَعْدَهَا».

 

[22] أبوداود 4/322 و شعيب وعبدالقادر الأرناؤوط در تحقيق كتاب زاد المعاد 2/273 سندش را حسن دانسته‏اند.

 

[23] وهنگام شب مى فرمود: «أَمْسَيْنَا عَلَى فِطْرَةِ الإِسْلاَمِ».

 

[24] أحمد 3/406و 407 وابن السني در كتاب: عمل اليوم والليلة شماره‏ ى 34 ونگا: صحيح الجامع 4/209.

 

[25] هركس در وقت صبح و شب (100) مرتبه اين ذكر را بخواند در روز قيامت هيچ كس درجه‏اى برتر از او را نخواهد داشت، مگر كسى كه اين ذكر را مانند او، يا بيشتر از او خوانده باشد. مسلم 4/2071.

 

[26] النسائي در كتاب: عمل اليوم والليله شماره‏ ى 24 ونگا: صحيح الترغيب والترهيب 1/272، وكتاب: (تحفه الأخيار) أثر شيخ ابن باز ص44، ونگا: فضيلت آن در حديث شماره‏ ى (255) همين كتاب.

 

[27] أبوداود 4/319 وابن ماجه وأحمد 4/60 ونگا: صحيح الترغيب والترهيب 1/270، صحيح أبو داود 3/957، وصحيح ابن ماجه 2/331 وكتاب زاد المعاد 2/377.

 

[28] هر كس اين ذكر ار (100) مرتبـه در روز بخـواند، اجر آزداى (10) برده به او داده مىشود، و(100) حسنه براى او نوشته مىشود، و(100) گناه از او پاك مى گردد، و نيز براى او مرزى قرار داده مىشود كه شيطان آن روز تا شب نمىتواند به او نزديك شود و لطمه بزند، و هيچ كس برتر از او در روز قيامت نيست مگر كسى كه بيشتر از او اين عمل را انجام داده باشد. البخاري 4/95، ومسلم 4/2071.

 

[29] مسلم 4/2090.

 

[30] ابن السني در كتاب: عمل اليوم والليله شماره‏ ى 54، وابن ماجه شماره‏ ى 925 وعبدالقادر وشعيب الأرناؤوط در تحقيق كتاب: زاد المعاد 2/375 سندش را حسن دانسته‏اند.

 

[31] البخاري مع الفتح 11/ 101، ومسلم 4/2075.

 

[32] هركس شامگاه سه مرتبه آنرا بخواند سختى‏ هاى آن شب به او ضررى نمىرساند. أحمد 2/290 والنسائي در كتاب: عمل اليوم والليله شماره‏ ى 590 وابن السني شماره‏ ى 68، ونگا: صحيح الترمذي 3/187، وصحيح ابن ماجه 2/266 وتحفه الأخيار ص45.

 

[33] هركس صبح (10) بار، و شب (10) بار بر من درود بفرستد، روز قيامت شفاعت من شامل حالش مىشود. الطبراني با دو سند كه يكى از آن مورد اعتماد است، نگا: مجمع الزوائد 10/ 120 وصحيح الترغيب والترهيب 1/273.

 


موضوعات مرتبط: کتاب دعاها 《 《 پناهگاه مسلمانان‌ 》 》

تاريخ : پنجشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۴ | ۵:۱۹ ق.ظ | نویسنده : مسافر. |

دعای نماز استخاره

 جابر بن عبد الله –رضي الله عنهما- می‌گويد: رسول الله –صلى الله عليه وسلم- استخاره را در هركارى همانند سوره‏اى از قرآن به ما مى آموخت و مىفرمود: هرگاه يكى از شما خواست كارى انجام دهد، غير از نماز فرض، دو ركعت نماز بخواند، سپس بگويد: 

 

((اللَّهُمَّ إِنِّيْ أَسْتَخِيْرُكَ بِعِلْمِكَ، وَأَسْتَقْدِرُكَ بِقُدْرَتِكَ، وَأَسْأَلُكَ مِنْ فَضْلِكَ الْعَظِيْمِ، فَإِنَّكَ تَقْدِرُ وَلاَ أَقْدِرُ، وَتَعْلَمُ وَلاَ أَعْلَمُ، وَأَنْتَ عَلاَّمُ الْغُيُوْبِ، اللَّهُمَّ إِنْ كُنْتَ تَعْلَمُ أَنَّ هَـذَا الأَمْرَ ـ وَيُسَمِّيْ حَاجَتَـهُ ـ خَيْرٌ لِيْ فِيْ دِيْنِـيْ وَمَعَاشِيْ وَعَاقِبَـةِ أَمْرِيْ ـ أَوْ قَالَ: عَاجِلِهِ وَآجِلِهِ ـ فَاقْدِرْهُ لِيْ وَيَسِّرْهُ لِيْ ثُمَّ بَارِكْ لِيْ فِيْهِ، وَإِنْ كُنْتَ تَعْلَمُ أَنَّ هَذَا الأَمْرَ شَرٌّ لِيْ فِيْ دِيْنِيْ وَمَعَاشِيْ وَعَاقِبَةِ أَمْرِيْ ـ أَوْ قَـالَ: عَاجِلِهِِ وَآجِلِهِ ـ فَاصْرِفْهُ عَنِّيْ وَاصْرِفْنِيْ عَنْهُ وَاقْدِرْ لِيْ الْخَيْرَ حَيْثُ كَانَ، ثُمَّ أَرْضِنِيْ بِهِ))[1].

 

كسى كه از خالق، طلب خير نمايد و از مخلوق، مشورت بگيرد، و در كارش ثابت قدم باشد، پشيمان نمی‌شود، خداوند می‌فرمايد: ((در كارها با مردم، مشوت كن، و هرگاه تصميم به انجام كارى گرفتى، به خدا توكل كن))[2].

 

(ترجمه‏ى دعا: اى الله! به وسيله‏ى علمت از تو طلب خير می‌كنم، و بوسيله‏ى قدرتت از تو توانايى می‌خواهم، از تو فضل بسيارت را مسألت مىنمايم، زيرا تو توانايى و من ناتوان، و تو می‌دانى و من نمی‌دانم، و تو داننده‏ى امور پنهان هستى. الهى! اگر در علم تو اين كار ـ حاجت خـود را نام مىبـرد ـ باعـث خير من در دين و آخرت است ـ يا می‌گويد: در حال و آينده‏ى كارم ـ آن را برايم مقدور و آسان بگردان، و در آن بركت عنايت فرما، و چنانچه در علم تو اين كار برايم در دنيا و آخرت باعث بدى است ـ يا می‌گويد: در حال و آينده‏ى كارم ـ پس آن را از من، و مرا از آن، منصرف بگردان، و خير را براى من هر كجا كه هست مقدّر نما، و آنگاه مرا با آن خشنود بگردان).

 

 

 

 

------------------------

 

[1] البخاري7/162.

 

[2] سوره آل عمران ، آيه: 159.

 


موضوعات مرتبط: کتاب دعاها 《 《 پناهگاه مسلمانان‌ 》 》

تاريخ : پنجشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۴ | ۵:۱۵ ق.ظ | نویسنده : مسافر. |

دعای بعد از سلام نماز

((أَسْتَغْفِرُ اللهَ (ثلاثاً), اللَّهُمَّ أَنْتَ السَّلاَمُ وَمِنْكَ السَّلاَمُ، تَبَارَكْتَ يَا ذَا الْجَلاَلِ وَالإِكْرَامِ))[1].

 

(از الله طلب آمرزش می‌كنم [سه مرتبه] الهى تو سلامى، و سلامتى از جانب تو است، تو بسيار بابركتى، اى صاحب عظمت و بزرگى).

 

67/2 ((لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِيْكَ لَهُ، لَهُ الْمُلْكُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيْرٌ، اللَّهُمَّ لاَ مَانِعَ لِمَا أَعْطَيْتَ، وَلاَ مُعْطِيَ لِمَا مَنَعْتَ، وَلاَ يَنْفَعُ ذَا الْجَدِّ مِنْكَ الْجَدُّ))[2].

 

(معبودى «بحق» بجز الله، وجود ندارد. شريكى ندارد، پادشاهى از آنِ اوست، ستايش شايسته‏ى اوست، و او بر هر چيزى توانا است، الهى! آن چه تـو بـدهى، هيچ كس مانع آن نمی‌گردد، و آنچه تو منع كنى، هيچ كس نمىتواند آنرا بدهد. توانگر، او را ثروتش از عذاب تو نجات نمی‌دهد، و «تمامی‌شكوه و» ثروت از آنِ تو است).

 

68/3 ((لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِيْكَ لَهُ، لَهُ الْمُلْكُ، وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيْرٌ. لاَ حَوْلَ وَلاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللهِ، لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهُ، وَلاَ نَعْبُدُ إِلاَّ إِيَّاهُ، لَهُ النِّعْمَةُ وَلَهُ الْفَضْلُ وَلَهُ الثَّنَاءُ الْحَسَنُ، لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهُ مُخْلِصِيْنَ لَهُ الدِّيْنَ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُوْنَ))[3].

 

(معبودى بجز الله «بحق» وجود ندارد، يگانه اوست و شريكى ندارد، پادشاهى از آنِ اوست، و ستايش مخصوص اوست، و او بر هر چيز توانا است. هيچ نيروى بازدارنده از گناهان و توفيق دهنده به نيكى، به جز الله وجود ندارد. هيچ معبودى جز او «بحق» نيست. جز او كسى ديگر را عبادت نمی‌ كنيم، نعمت و فضل از آنِ اوست، ستايش نيكو مخصوص اوست، معبودى بجز او وجود ندارد، همه‏ى ما با اخلاص او را بندگى می‌كنيم هر چند كافران دوست نداشته باشند).

 

69/4 ((سُبْحَانَ اللهِ، وَالْحَمْدُ لِلَّهِ، وَاللهُ أَكْبَرُ [33 سپس], لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِيْكَ لَهُ، لَهُ الْمُلْكُ وَلَهُ الْحَمْدُ، وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيْرٌ))[4].

 

(بجز الله يگانه، ديگر معبودى نيست، شريكى ندارد، پادشاهى از آنِ اوست، ستايش شايسته اوست، و او بر هر چيز تواناست).

 

70/5 بسم الله الرحمن الرحيم . ﴿قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ * اللَّهُ الصَّمَدُ * لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ * وَلَمْ يَكُن لَّهُ كُفُواً أَحَدٌ﴾.

 

(به نام خداوند بخشنده‏ى مهربان (بگو خدا يگانه است، خدا، بى نياز است، نه زاده، و نه زاده شده است، و نه همتايى دارد). 

 

بسم الله الرحمن الرحيم. ﴿قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ * مِن شَرِّ مَا خَلَقَ * وَمِن شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ * وَمِن شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِي الْعُقَدِ * وَمِن شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ﴾.

 

(به نام خداوند بخشنده‏ى مهربان (بگو پناه مىبرم به خداوند سپيده دم. از شرّ آنچه آفريده است، و از شرّ شب بدانگاه كه كاملاً فرا مىرسد، و از شرّ كسانى كه در گره ها می‌دمند، و از شرّ حسود بدانگاه كه حسد مىورزد).

 

بسم الله الرحمن الرحيم. ﴿قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ * مَلِكِ النَّاسِ * إِلَهِ النَّاسِ * مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ * الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ * مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ﴾[5].

 

(به نام خداوند بخشنده‏ى مهربان، (بگو پناه مىبرم به پروردگار مردمان، به مالِك و حاكِم «واقعى» مردم، به معبودِ «بحقِ» مردم، از شرّ وسوسه‏گرى كه واپس مىرود، از وسوه‏گرى است كه در سينه‏هاى مردم به وسوسه مىپردازد، «در سينه‏هاى مردمانى» از جن‏ها و انسان‏ها). [بعد از هر نماز خوانده شوند].

 

71/6  ﴿اللّهُ لاَ إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ مَن ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ يَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ﴾[6]. بعد از هر نماز خوانده شود.

 

(خداوند هيچ معبودى «بحق» جز او نيست، خداوندى كه زنده و قائم به ذات خويش است، هيچ گاه خواب سبك و سنگين او را فرا نمی‌گيرد، براى اوست آنچه در آسمان‏ها و زمين است، كيست كه نزد او جز به فرمانش شفاعت كند، آنچه را پيش روى آنها «بندگان» و پشت سر آنهاست می‌داند، و از گذشته و آينده‏ى آنان آگاه است، آنها جز به مقدارى كه او بخواهد احاطه به علم او ندارند، كرسى او آسمان‏ها و زمين را در برگرفته و حفظ و نگهدارى آسمان و زمين براى او گران نيست، و او بلند مرتبه و باعظمت است).

 

72/7 ((لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِيْكَ لَهُ، لَهُ الْمُلْكُ وَلَهُ الْحَمْدُ يُحْيِيْ وَيُمِيْتُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيْرٌ))[7].

 

(معبودى بجز الله يگانه نيست، شريكى ندارد، پادشاهى از آنِ اوست و ستايش مر او راست، زنده می‌كند و مىميراند، و او بر هر چيز تواناست).

 

73/8 ((اللَّهُمَّ إِنِّيْ أَسْأَلُكَ عِلْماً نَافِعاً، وَرِزْقاً طَيِّباً وَعَمَلاًً مُتَقَبَّلاً))[8]. پس از اتمام نماز صبح خوانده شود.

 

(الهى! از تـو علم سـودمنـد، روزى پاك و عمل مقبـول را می‌خواهم).

 

 

 

------------------------

 

[1] مسلم1/414.

 

[2] البخارى 1/255 و مسلم 1/414.

 

[3]مسلم 1/415. 

 

[4] مسلم 1/418 «كسى كه آنرا بعد از هر نماز بگويد گناهش بخشوده مىشود! هر چند به اندازه‏ى كف دريا باشد». مسلم 1/418.

 

[5] أبو داود2/86 والنسائي 3/ 68 ونگا: صحيح الترمذي 2/8، سوره‏هاى سه گانه را معوذات مىگويند. نگا: فتح الباري 9/62.

 

[6] هر كس پس از هر نماز آنرا بخواند مانعي از ورود بهشت او نمىشود مگر مردنش. النسائي در كتاب: (عمل اليوم والليله) شماره‏ى 100، وابن السني شماره‏ى 121 وألباني در صحيح الجامع 5/339 وسلسله الأحاديث الصحيحه 2/697 شماره‏ى 972.

 

[7] الترمذي 5/515 وأحمد 4/227 ونگا: تخريج آن در كتاب زاد المعاد 1/300.

 

[8] ابن ماجه وغيره ونگا: صحيح ابن ماجه 1/152 ومجمع الزوائد 10/111.

 


موضوعات مرتبط: کتاب دعاها 《 《 پناهگاه مسلمانان‌ 》 》

تاريخ : پنجشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۴ | ۵:۱۱ ق.ظ | نویسنده : مسافر. |

« آیات توحید و نهی از ندای غیر الله »

《آیات توحید و نهی از ندای غیر الله 》

 

《ندای غیر الله شرک اکبر است》

 

 

۱-  وَلَا تَدْعُ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَنفَعُكَ وَلَا يَضُرُّكَ فَإِن فَعَلْتَ فَإِنَّكَ إِذًا مِّنَ الظَّالِمِين»(یونس: ۱۰۶)َ

 

و جز خدا، چیزی را که نه سودی به تو می‌رساند و نه زیانی، مخوان! که اگر چنین کنی، از ستمکاران خواهی بود!

 

۲- قُلْ إِنَّمَا أَدْعُو رَبِّي وَلَا أُشْرِكُ بِهِ أَحَدًا (جن: ۲۰)

 

بگو: «من تنها پروردگارم را می‌خوانم و هیچ کس را شریک او قرار نمی‌دهم!»

 

۳-  وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّن يَدْعُو مِن دُونِ اللَّهِ مَن لَّا يَسْتَجِيبُ لَهُ إِلَىٰ يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَهُمْ عَن دُعَائِهِمْ غَافِلُون (احقاف: ۵)َ

 

چه کسی گمراهتر است از آن کس که معبودی غیر خدا را می‌خواند که تا قیامت هم به او پاسخ نمی‌گوید و از خواندن آنها (کاملا) ً بی‌خبر است؟! (و صدای آنها را هیچ نمی‌شنود!) 

 

 وَإِذَا حُشِرَ النَّاسُ كَانُوا لَهُمْ أَعْدَاءً وَكَانُوا بِعِبَادَتِهِمْ كَافِرِين (احقاف: ۶)َ

 

و هنگامی که مردم محشور می‌شوند، معبودهای آنها دشمنانشان خواهند بود؛ حتّی عبادت آنها را انکار می‌کنند!

 

 《اینهایی که شما میخوانید٬ بندگانی مثل خود شما هستند》

 

۱- إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ عِبَادٌ أَمْثَالُكُمْ فَادْعُوهُمْ فَلْيَسْتَجِيبُوا لَكُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِين ( اعراف: ۱۹۴)َ

 

آنهایی را که غیر از خدا می‌خوانید (و پرستش می‌کنید)، بندگانی همچون خود شما هستند؛ آنها را بخوانید، و اگر راست می‌گویید باید به شما پاسخ دهند (و تقاضایتان را برآورند)!

 

۲-  وَالَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَا يَخْلُقُونَ شَيْئًا وَهُمْ يُخْلَقُون ( نحل:۲۰)َ

 

معبودهایی را که غیر از خدا می‌خوانند، چیزی را خلق نمی‌کنند؛ بلکه خودشان هم مخلوقند!

 

۳-  أَمْوَاتٌ غَيْرُ أَحْيَاءٍ وَمَا يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُون (نحل:۲۱)َ

 

آنها مردگانی هستند که هرگز استعداد حیات ندارند؛ و نمی‌دانند (عبادت‌کنندگانشان) در چه زمانی محشور می‌شوند!

 

۴-  أَفَحَسِبَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَن يَتَّخِذُوا عِبَادِي مِن دُونِي أَوْلِيَاءَ إِنَّا أَعْتَدْنَا جَهَنَّمَ لِلْكَافِرِينَ نُزُلًا ( کهف: ۱۰۲)

 

آیا کافران پنداشتند می‌توانند بندگانم را به جای من اولیای خود انتخاب کنند؟! ما جهنم را برای پذیرایی کافران آماده کرده‌ایم!

۵- ُ وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ أَوْلِيَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَی       ٌ (زمر:۳)

 

و آنها که غیر خدا را اولیای خود قرار دادند و دلیلشان این بود که: «اینها را نمی‌پرستیم مگر بخاطر اینکه ما را به خداوند نزدیک کنند»

 

《اینهایی که شما میخوانید٬ خودشان محتاج وسیله هستند》

 

أُولَٰئِكَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ إِلَىٰ رَبِّهِمُ الْوَسِيلَةَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ وَيَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَيَخَافُونَ عَذَابَهُ إِنَّ عَذَابَ رَبِّكَ كَانَ مَحْذُورًا (إسراء: ۵۷)

 

کسانی را که آنان می‌خوانند، خودشان وسیله‌ای (برای تقرب) به پروردگارشان می‌جویند، وسیله‌ای هر چه نزدیکتر؛ و به رحمت او امیدوارند؛ و از عذاب او می‌ترسند؛ چرا که عذاب پروردگارت، همواره در خور پرهیز و وحشت است!

 

 《عبادت شوندگان در روز قیامت٬ شرک مشرکان را انکار می کنند و میگویند: ما از عبادت اینها بی خبر بودیم 》

 

۱- وَيَوْمَ يَحْشُرُهُمْ وَمَا يَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ فَيَقُولُ أَأَنتُمْ أَضْلَلْتُمْ عِبَادِي هَٰؤُلَاءِ أَمْ هُمْ ضَلُّوا السَّبِيل (فرقان: ۱۷)َ

 

(به خاطر بیاور) روزی را که همه آنان و معبودهایی را که غیر از خدا می‌پرستند جمع می‌کند، آنگاه به آنها می‌گوید: «آیا شما این بندگان مرا گمراه کردید یا خود آنان راه را گم کردند؟!

 

 قَالُوا سُبْحَانَكَ مَا كَانَ يَنبَغِي لَنَا أَن نَّتَّخِذَ مِن دُونِكَ مِنْ أَوْلِيَاءَ وَلَٰكِن مَّتَّعْتَهُمْ وَآبَاءَهُمْ حَتَّىٰ نَسُوا الذِّكْرَ وَكَانُوا قَوْمًا بُورًا (فرقان:۱۸)

 

(در پاسخ) می‌گویند: «منزّهی تو! برای ما شایسته نبود که غیر از تو اولیایی برگزینیم، ولی آنان و پدرانشان را از نعمتها برخوردار نمودی تا اینکه (به جای شکر نعمت) یاد تو را فراموش کردند و تباه و هلاک شدند.

 

۳-  وَيَوْمَ نَحْشُرُهُمْ جَمِيعًا ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذِينَ أَشْرَكُوا مَكَانَكُمْ أَنتُمْ وَشُرَكَاؤُكُمْ فَزَيَّلْنَا بَيْنَهُمْ وَقَالَ شُرَكَاؤُهُم مَّا كُنتُمْ إِيَّانَا تَعْبُدُون (یونس: ۲۸)َ

 

(به خاطر بیاورید) روزی را که همه آنها را جمع می‌کنیم، سپس به مشرکان می‌گوییم: «شما و معبودهایتان در جای خودتان باشید (تا به حسابتان رسیدگی شود!)» سپس آنها را از هم جدا می‌سازیم (و از هر یک جداگانه سؤال می‌کنیم). و معبودهایشان (به آنها) می‌گویند: «شما (هرگز) ما را عبادت نمی‌کردید!»

 

 فَكَفَىٰ بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ إِن كُنَّا عَنْ 

ِعبَادَتِكُمْ لَغَافِلِين (یونس: ۲۹)َ

 

(آنها در پاسخ می‌گویند:) همین بس که خدا میان ما و شما گواه باشد، اگر ما از عبادت شما غافل بودیم!

 

۵-  وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّن يَدْعُو مِن دُونِ اللَّهِ مَن لَّا يَسْتَجِيبُ لَهُ إِلَىٰ يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَهُمْ عَن دُعَائِهِمْ غَافِلُون (احقاف: ۵)َ

 

چه کسی گمراهتر است از آن کس که معبودی غیر خدا را می‌خواند که تا قیامت هم به او پاسخ نمی‌گوید و از خواندن آنها (کاملا) ً بی‌خبر است؟! (و صدای آنها را هیچ نمی‌شنود!)

 

 

 

 

( فَلَوْلَا نَصَرَهُمُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ قُرْبَانًا آلِهَةً ۖ بَلْ ضَلُّوا عَنْهُمْ ۚ وَذَٰلِكَ إِفْكُهُمْ وَمَا كَانُوا يَفْتَرُونَ ) (الأحقاف (28)

 

 

پس چرا کسانی را که آنها به جای خداوند برای (قصد) تقرب (به خدا) معبود (خود) گرفتند, یاریشان نکردند؟ بلکه از نظرشان گم شدند, واین بود (نتیجۀ) دروغشان, وآنچه را افترا می بستند.

 

 وَإِذَا حُشِرَ النَّاسُ كَانُوا لَهُمْ أَعْدَاءً وَكَانُوا بِعِبَادَتِهِمْ كَافِرِين (احقاف: ۶)َ

 

و هنگامی که مردم محشور می‌شوند، معبودهای آنها دشمنانشان خواهند بود؛ حتّی عبادت آنها را انکار می‌کنند!

 

 

《استدلال کسانیکه ندای غیر الله می کنند و به مردگان متوسل میشوند٬ مثل استدلال مشرکین زمان پیامبرند »》

 

۱- وَيَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُمْ وَلَا يَنفَعُهُمْ وَيَقُولُونَ هَٰؤُلَاءِ شُفَعَاؤُنَا عِندَ اللَّهِ (یونس: ۱۸)َ

 

آنها غیر از خدا، چیزهایی را می‌پرستند که نه به آنان زیان می‌رساند، و نه سودی می‌بخشد؛ و می‌گویند: «اینها شفیعان ما نزد خدا هستند!»

 

۲-  ُ وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ أَوْلِيَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَی       ٌ (زمر:۳)

 

و آنها که غیر خدا را اولیای خود قرار دادند و دلیلشان این بود که: «اینها را نمی‌پرستیم مگر بخاطر اینکه ما را به خداوند نزدیک کنند»

 

 

《مردگان از احوالات دنیا بی خبرند》

 

دلیل اول: (عزیر علیه السلام را خداوند بعد از ۱۰۰ بیدار میکند نمی داند یک روز خواب بوده یا بیشتر)

 

۱-  قَالَ أَنَّىٰ يُحْيِي هَٰذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ كَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالَ بَل لَّبِثْتَ مِائَةَ عَامٍ...( بقره: ۲۵۹)ٌ

 

 گفت: «چگونه خدا اینها را پس از مرگ، زنده می‌کند؟!» (در این هنگام،) خدا او را یکصد سال میراند؛ سپس زنده کرد؛ و به او گفت: «چه‌قدر درنگ کردی؟» گفت: «یک روز؛ یا بخشی از یک روز.» فرمود: «نه، بلکه یکصد سال درنگ کردی!...

 

دلیل دوم: عیسی علیه السلام وقتی خداوند او را به طرف آسمان بالا برد گفت: وقتی مرا بالا بردی٬ تو بر آنها گواهی بودی (یعنی من بعد از بالا بردن به آسمان از احوال روی زمین بی خبر بودم) 

 

۲-  مَا قُلْتُ لَهُمْ إِلَّا مَا أَمَرْتَنِي بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّي وَرَبَّكُمْ وَكُنتُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا مَّا دُمْتُ فِيهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّيْتَنِي كُنتَ أَنتَ الرَّقِيبَ عَلَيْهِمْ وَأَنتَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ شَهِيد ( مائده: ۱۱۷)ٌ

 

من، جز آنچه مرا به آن فرمان دادی، چیزی به آنها نگفتم؛ (به آنها گفتم:) خداوندی را بپرستید که پروردگار من و پروردگار شماست! و تا زمانی که در میانشان بودم، بر آنان گواه بودم٬  و هنگامی که زندگی مرا بر روی زمین پایان دادی و مرا زنده به آسمان بالا بردی تو خود بر آنان گواه بودی٬ و تو بر هر چیزی گواه هستی.

 

دلیل سوم: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نمی داند با او و بقیه مردم چگونه رفتار میشود.

 

 ۳-  قُلْ مَا كُنتُ بِدْعًا مِّنَ الرُّسُلِ وَمَا أَدْرِي مَا يُفْعَلُ بِي وَلَا بِكُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَىٰ إِلَيَّ وَمَا أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ مُّبِين» ( احقاف:۹) ٌ

 

بگو: «من پیامبر نوظهوری نیستم؛ و نمی‌دانم با من و شما چه خواهد شد؛ من تنها از آنچه بر من وحی می‌شود پیروی می‌کنم، و جز بیم‌دهنده آشکاری نیستم!»

 

 دلیل چهارم: تمامی انبیا و اولیا که در دنیا مشرکان آنها را معبود قرار داده بودند٬ در قیامت عبادت آنها را انکار کرده و می فرمایند: ما از عبادت شما بی خبر بوده ایم ( یعنی بعد از مردن از احوالات دنیا بی خبر بودیم): 

 

۴-  فَكَفَىٰ بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ إِن كُنَّا عَنْ عِبَادَتِكُمْ لَغَافِلِين ( یونس: ۲۹)َ

 

(آنها در پاسخ می‌گویند:) همین بس که خدا میان ما و شما گواه باشد، که ما بدون شک از عبادت شما بی خبر بودیم.

 

۵- داستان یعقوب علیه السلام که ندانست یوسف علیه السلام کجاست.

 

 داستان سلیمان علیه السلام که ندانست هدهد کجاست. و...

 

《مردگان صدای شما را نمیشنوند》

 

« إِن تَدْعُوهُمْ لَا يَسْمَعُوا دُعَاءَكُمْ وَلَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجَابُوا لَكُمْ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكْفُرُونَ بِشِرْكِكُمْ وَلَا يُنَبِّئُكَ مِثْلُ خَبِير» ( فاطر: ۱۴)ٍ

 

اگر آنها را بخوانید صدای شما را نمی‌شنوند، و اگر بشنوند به شما پاسخ نمی‌گویند؛ و روز قیامت، شرک (و پرستش) شما را منکر می‌شوند، و هیچ کس مانند (خداوند آگاه و) خبیر تو را (از حقایق) با خبر نمی‌سازد!

《پیامبر صلی الله علیه و سلم نمیتواند مردگان را شنوا گرداند》

 

« وَمَا يَسْتَوِي الْأَحْيَاءُ وَلَا الْأَم

ْ

وَاتُ إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَن يَشَاءُ وَمَا أَنتَ بِمُسْمِعٍ مَّن فِي الْقُبُور» (فاطر: ۲۲)ِ

 

و هرگز مردگان و زندگان یکسان نیستند! خداوند هر کس را که بخواهد شنوا میگرداند٬ و تو نمی توانی مردگان آرمیده در گورها را شنوا گردانی.  

《چیزی از کار بندگان بجز فرمان الله عزوجل در دست پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نیست٬ و نیز پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم غیب هم نمیداند. و نمیداند با من شما چطور رفتار میشود. و مالک نفع و ضرر نیست. بلکه همه امور در دست الله عزوجل است》

 

۱- لَيْسَ لَكَ مِنَ الْأَمْرِ شَيْءٌ أَوْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ أَوْ يُعَذِّبَهُمْ فَإِنَّهُمْ ظَالِمُون َ

(آل عمران: ۱۲۸)

 

هیچ‌گونه اختیاری (در باره عفو کافران، یا مؤمنان فراری از جنگ،) برای تو نیست؛ مگر اینکه (خدا) بخواهد آنها را ببخشد، یا مجازات کند؛ زیرا آنها ستمگرند.

 

۲-  قُلْ مَا كُنتُ بِدْعًا مِّنَ الرُّسُلِ وَمَا أَدْرِي مَا يُفْعَلُ بِي وَلَا بِكُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَىٰ إِلَيَّ وَمَا أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ مُّبِين  (احقاف: ۹)ٌ

 

بگو: «من پیامبر نوظهوری نیستم؛ و نمی‌دانم با من و شما چه خواهد شد؛ من تنها از آنچه بر من وحی می‌شود پیروی می‌کنم، و جز بیم‌دهنده آشکاری نیستم!

 

۳- قُل لَّا أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعًا وَلَا ضَرًّا إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ وَلَوْ كُنتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لَاسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُون (اعراف: ۱۲۸)َ

 

بگو: «من مالک سود و زیان خویش نیستم، مگر آنچه را خدا بخواهد؛ (و از غیب و اسرار نهان نیز خبر ندارم، مگر آنچه خداوند اراده کند؛) و اگر از غیب باخبر بودم، سود فراوانی برای خود فراهم می‌کردم، و هیچ بدی (و زیانی) به من نمی‌رسید؛ من فقط بیم‌دهنده و بشارت‌دهنده‌ام برای گروهی که ایمان می‌آورند! (و آماده پذیرش حقند)

 

 


برچسب‌ها: « آیات توحید و نهی از ندای غیر الله »

تاريخ : دوشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۴ | ۴:۵۲ ق.ظ | نویسنده : مسافر. |

احكام نماز خوف ابواب عيدين ابواب نماز وت 15  كتاب استسقاء

احكام نماز خوف

 

 

 

باب (1): نماز خوف

باب (2): نماز خوف در حالت سواره و پياده

باب (3): در حالت هجوم و دفاع در جنگ، مي توان سواره و با اشاره، نماز خواند

 

باب (1): نماز خوف 

517 ـ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ رَضِيَ اللَّه عَنْهمَا قَالَ: غَزَوْتُ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ  قِبَلَ نَجْدٍ، فَوَازَيْنَا الْعَدُوَّ، فَصَافَفْنَا لَهُمْ، فَقَامَ رَسُولُ اللَّهِ  يُصَلِّي لَنَا، فَقَامَتْ طَائِفَةٌ مَعَهُ تُصَلِّي وَأَقْبَلَتْ طَائِفَةٌ عَلَى الْعَدُوِّ، وَرَكَعَ رَسُولُ اللَّهِ  بِمَنْ مَعَهُ وَسَجَدَ سَجْدَتَيْنِ، ثُمَّ انْصَرَفُوا مَكَانَ الطَّائِفَةِ الَّتِي لَمْ تُصَلِّ، فَجَاءُوْا فَرَكَعَ رَسُولُ اللَّهِ  بِهِمْ رَكْعَةً وَسَجَدَ سَجْدَتَيْنِ، ثُمَّ سَلَّمَ، فَقَامَ كُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ فَرَكَعَ لِنَفْسِهِ رَكْعَةً وَسَجَدَ سَجْدَتَيْنِ.(بخارى:942)

ترجمه: عبدالله بن عمر رضي الله عنهما مي‏گويد: در يكي از غزوات، همراه رسول‏ الله  به سوي نجد مي رفتيم. در آنجا، با دشمن روبرو شديم و در برابر يكديگر، صف بستيم. رسول ‏الله  نماز را اقامه كرد. يك گروه از ما در برابر دشمن ايستاد و گروهي ديگر، پشت سر آنحضرت  به نماز اقتداء كرد. رسول‏ الله  همراه اين گروه، يك ركوع و دو سجده بجا آورد. سپس اين گروه، به مصاف دشمن رفت و گروهي كه مواظب حمله دشمن بود، آمد و به آنحضرت  اقتداء نمود. رسول خدا  با اين گروه نيز يك ركوع و دو سجده بجا آورد و سلام گفت. آنگاه، هر كدام از آن دو گروه، برخاستند و يك ركوع و دو سجدة باقيمانده را به تنهايي ادا نمودند.

 

 

روی ادامه مطلب کلیک کنید. .......


موضوعات مرتبط: 14 احكام نماز خوف (ابواب عيدين(ابواب نماز وت( استس ، أحاديث مختصر صحیح بخاری

ادامه مطلب
تاريخ : جمعه ۱۲ تیر ۱۳۹۴ | ۸:۳۱ ق.ظ | نویسنده : مسافر. |

11 ـ كتاب نماز جمعه

11 ـ كتاب نماز جمعه

 

 

باب (1): فرض بودن نماز جمعه

باب (2): استفاده از عطر و مواد خوشبو در روز جمعه

باب (3): فضيلت روز جمعه

باب (4): استعمال روغن خوشبو در روز جمعه

باب (5): پوشيدن بهترين لباس

باب (6): مسواك زدن در روز جمعه

باب (7): آنچه در نماز فجر روز جمعه خوانده ميشود

باب (8): نماز جمعه در روستاها و شهرها

باب (9): آيا بر كسي كه نماز جمعه واجب نيست غسل جمعه واجب است؟

باب (10): نماز جمعه بر چه كسي و تا چه فاصله اي فرض است؟

باب (11): اگر روز جمعه هوا گرم بود

باب (12): رفتن به نماز جمعه

باب (13): نبايد كسي برادر مسلمانش را از جايش بلند نمايد

باب (14): اذان روز جمعه

باب (15): يك مؤذن در روز جمعه

باب (18): خطبه خواندن در حالت ايستاده

باب (19): گفتن "اما بعد" پس از حمد و ثناي خداوند در خطبه

باب (20) : امام در اثناي خطبه، به شخصي كه وارد مسجد مي شود امر نمايد تا دو ركعت نماز بخواند

باب (21): طلب باران در خطبه روز جمعه

باب (22): خاموش نشستن وگوش فرا دادن به خطبه امام در روز جمعه

باب (23): لحظه اجابت دعا در روز جمعه

باب (24): اگر مردم، روز جمعه، امام را تنها بگذارند و بروند.

باب (25): نمازهاي سنت قبل و بعد از نماز جمعه

 

 

باب (1): فرض بودن نماز جمعه

485 ـ عن أبي هُرَيْرَةَ : أَنَّهُ سَمِعَ رَسُولَ اللَّهِ  يَقُولُ: «نَحْنُ الآخِرُونَ السَّابِقُونَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ، بَيْدَ أَنَّهُمْ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِنَا، ثُمَّ هَذَا يَوْمُهُمِ الَّذِي فُرِضَ عَلَيْهِمْ، فَاخْتَلَفُوا فِيهِ، فَهَدَانَا اللَّهُ، فَالنَّاسُ لَنَا فِيهِ تَبَعٌ: الْيَهُودُ غَدًا، وَالنَّصَارَى بَعْدَ غَدٍ». (بخارى:876)

ترجمه: ابوهريره  مي گويد: رسول الله  فرمود: «ما در دنيا، آخرين اُمت هستيم ولي در قيامت، پيشاپيش ساير امتها خواهيم بود با وجودي كه آنها قبل از ما  صاحب كتاب آسماني شده اند. سپس، خداوند روز جمعه را براي اهل كتاب، فرض نمود (تا شعائرشان را در آن انجام دهند) ولي آنان در مورد آن، دچار اختلاف نظر شدند. آنگاه، خداوند ما را بدان (روز جمعه) راهنمايي فرمود و بقيه مردم (اهل كتاب) پشت سر ما قرار دارند؛ شنبه روز عبادت يهود و يكشنبه روز عبادت نصارا است».

 

روی ادامه مطلب کلیک کنید. .....


موضوعات مرتبط: 13 کتاب نماز جمعه ، أحاديث مختصر صحیح بخاری

ادامه مطلب
تاريخ : جمعه ۱۲ تیر ۱۳۹۴ | ۷:۹ ق.ظ | نویسنده : مسافر. |

دعاي بعد از تشهد آخر و قبل از سلام

دعاي بعد از تشهد آخر و قبل از سلام

 

 

 

 

 

55/1 ((اللَّهُمَّ إِنِّيْ أَعُوْذُ بِكَ مِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ، وَمِنْ عَذَابِ جَهَنَّمَ، وَمِنْ فِتْنَةِ الْمَحْيَا وَالْمَمَاتِ، وَمِنْ فِتْنَةِ الْمَسِيْحِ الدَّجَّالِ))[1].

 

 

(پروردگارا! از عذاب قبر و عذاب دوزخ، فتنه‏ى زندگى و مرگ، و فتنه‏ى مسيح دجّال به تو پناه مىبرم).

 

 


موضوعات مرتبط: کتاب دعاها 《 《 پناهگاه مسلمانان‌ 》 》

ادامه مطلب
تاريخ : پنجشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۴ | ۶:۹ ق.ظ | نویسنده : مسافر. |

درود بر رسول الله –صلي الله عليه وسلم- بعد از تشهد

درود بر رسول الله –صلي الله عليه وسلم- بعد از تشهد

 

 

 

53/1 ((اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ، كَمَا صَلَّيْتَ عَلَى إِبْرَاهِيْمَ وَعَلى آلِ إِبْرَاهِيْمَ، إِنَّكَ حَمِيْدٌ مَجِيْدٌ، اللَّهُمَّ بَارِكْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ، كَمَا بَارَكْتَ عَلَى إِبْرَاهِيْمَ وَعَلَى آلِ إِبْرَاهِيْمَ، إِنَّكَ حَمِيْدٌ مَجِيْدٌ))[1].

 

(بار إلها! بر محمد –صلى الله عليه وسلم- و آل محمد درود بفرست همچنان كه بر ابراهيم ؛ و آل ابراهيم درود فرستادى، همانا تو ستوده و باعظمت هستى. بار الها! بر محمد و آل محمد بركت نازل فرما همچنان كه بر ابراهيم ؛ و آل ابراهيم بركت نازل كردى، همانا تو ستوده و باعظمت هستى).

 

54/2 ((اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى أَزْوَاجِهِ وَذُرِّيَّتِهِ كَمَا صَلَّيْتَ عَلَى آلِ إِبْرَاهِيْمَ، وَبَارِكْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى أَزْوَاجِهِ وَذُرِّيَّتِهِ، كَمَا بَارَكْتَ عَلَى آلِ إِبْرَاهِيْمَ، إِنَّكَ حَمِيْدٌ مَجِيْدٌ))[2].

 

(بار إلها! بر محمد –صلى الله عليه وسلم- و همسران و فرزندانش درود فرست همچنان كه بر ابراهيم ؛ درود فرستادى، و بر محمد و همسران و فرزندانش بركت نازل گردان همچنان كه بر آل ابراهيم ؛ بركت نازل فرمودى، همانا تو ستوده و باعظمت هستى).

 

 

 

------------------------

 

[1] البخاري مع الفتح 6/408

 

[2] البخاري مع الفتح 6/407ومسلم 1/306 ولفظ حديث از مسلم است.

 

 

  http://gmohammade.blogfa.com

 

 


موضوعات مرتبط: کتاب دعاها 《 《 پناهگاه مسلمانان‌ 》 》

تاريخ : پنجشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۴ | ۶:۶ ق.ظ | نویسنده : مسافر. |

دعاي تشهد

((التَّحِيَّاتُ ِللهِ، وَالصَّلَوَاتُ وَالطَّيِّبَاتُ، السَّلاَمُ عَلَيْكَ أَيُّهَا النَّبِيُّ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاَتُهُ، السَّلاَمُ عَلَيْنَا وَعَلَى عِبَادِ اللهِ الصَّالِحِيْنَ، أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهُ، وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُوْلُهُ))[1].

 

([فرمانروائى، رحمت و بركت و پاكى مخصوص الله است]، سلام و رحمت و بركات خدا بر تو باد اى پيامبر، سلام بر ما و كليّه بندگان صالح خدا، من گواه می‌دهم كه هيچ معبودى بجز الله «بحق» وجود ندارد و محمد –صلى الله عليه وسلم- بنده و رسول اوست).

 

 

 

 

------------------------

 

[1] البخاري مع الفتح 1/13 ومسلم 1/301.

 

 

http://gmohammade.blogfa.com

 

 


موضوعات مرتبط: کتاب دعاها 《 《 پناهگاه مسلمانان‌ 》 》

تاريخ : پنجشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۴ | ۶:۴ ق.ظ | نویسنده : مسافر. |

دعای سجدة ی تلاوت

50/1 ((سَجَدَ وَجْهِيْ لِلَّذِيْ خَلَقَهُ، وَشَقَّ سَمْعَهُ وَبَصَرَهُ وَبِحَوْلِهِ وَقُوَّتِهِ ﴿فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ﴾))[1].

 

(چهره‏ ام براى ذاتى كه آنرا آفريد و شنوايى و بينايى را به قدرت و توانايى خود در آن قرار داد، سجده كرد. بسيار با بركت است بهترينِ آفرينندگان).

 

51/2 ((اللَّهُمَّ اكْتُبْ لِيْ بِهَا عِنْدَكَ أَجْراً، وَضَعْ عَنِّيْ بِهَا وِزْراً، وَاجْعَلْ لِيْ عِنْدَكَ ذُخْراً، وَتَقَبَّلْهَا مِنِّيْ كَمَا تَقَبَّلْتَهَا مِنْ عَبْدِكَ دَاوُدَ))[2].

 

(اى الله! براى من در نزد خود بخاطر اين سجده اجر بنويس و بوسيله‏ى آن، گناهى را دور بگردان، و اين سجده را براى من در نزد خود ذخيره بگردان و آنرا از من چنان بپذير كه از بنده‏ات داود پذيرفتى).

 

 

 

 

------------------------

 

[1] الترمذي 2/474، أحمد 6/30، وحاكم و آنرا صحيح دانسته و الذهبي با حاكم موافقت كرده است 1/220، والفاظ اضافى در روايت از حاكم است.

 

[2] الترمذي 2/473 و حاكم و آنرا صحيح دانسته و الذهبي با حاكم موافقت كرده است 1/219.

 

 

http://gmohammade.blogfa.com

 



تاريخ : پنجشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۴ | ۶:۲ ق.ظ | نویسنده : مسافر. |

دعا نشستن در میان دو سجدة

48/1 ((رَبِّ اغْفِرْ لِيْ رَبِّ اغْفِرْ لِيْ))[1].

 

(اى الله! مرا ببخش، مرا ببخش).

 

49/2 ((اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيْ وَارْحَمْنِيْ، وَاهْدِنِيْ، وَاجْبُرْنِيْ، وَعَافِنِيْ، وَارْزُقْنِيْ، وَارْفَعْنِيْ))[2].

 

(بار الها! مرا ببخش. به من رحم كن، مرا هدايت كن، كوتاهى‏هاى مرا جبران كن، و به من عافيت و رزق عطا كن، و مقامم را رفيع گردان).

 

 

 

 

------------------------

 

[1] أبو داود 1/231، ونگا: صحيح ابن ماجه1/148.

 

[2] أصحاب السنن بجز النسائي ونگا: صحيح الترمذي 1/90 وصحيح ابن ماجه 1/148.

 


موضوعات مرتبط: کتاب دعاها 《 《 پناهگاه مسلمانان‌ 》 》

تاريخ : پنجشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۴ | ۵:۵۸ ق.ظ | نویسنده : مسافر. |

دعای سجدة

41/1 ((سُبْحَانَ رَبِّيَ الأَعْلَى))[1].

 

(منزّه است پروردگار بزرگ و برتر من) [سه مرتبه هنگام سجده].

 

42/2 ((سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ رَبَّنَا وَبِحَمْدِكَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيْ))[2].

 

(بار الها! تو پاك و منزّه ى و تو را ستايش مىنمايم. الهى! از تو طلب مغفرت می‌كنم).

 

43/3 ((سُبُّوْحٌ، قُدُّوسٌ، رَبُّ الْمَلاَئِكَةِ وَالرُّوْحِ))[3].

 

(پاك و منزّه است پروردگار فرشتگان و جبرائيل).

 

44/4 ((اللَّهُمَّ لَكَ سَجَدْتُ، وَبِكَ آمَنْتُ، وَلَكَ أَسْلَمْتُ، سَجَدَ وَجْهِيْ لِلَّذِيْ خَلَقَهُ، وَصَوَّرَهُ وَشَقَّ سَمْعَهُ وَبَصَرَهُ، تَبَارَكَ اللهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِيْنَ))[4].

 

(الهى! براى تو سجده كردم، و به تو ايمان آوردم، و در مقابل فرمان تو تسليم شدم، چهره ‏ام براى پروردگارى كه آن را خلق نمود، و صورت بخشيد، و آن را زيبا آفريد، و عضو شنوايى و بينائى در آن قرار داد، سجده كرد. با بركت است پروردگارى كه بهترين سازندگان است).

 

45/5 ((سُبْحَانَ ذِيْ الْجَبَرُوْتِ، وَالْمَلَكُوْتِ، وَالْكِبْرِيَاءِ، وَالْعَظَمَةِ))[5].

 

(پاك است پروردگارى كه مالك قدرت، فرمانروايى، بزرگى و عظمت است).

 

46/6 ((اللَّهُمَّ اغْفِرْلِيْ ذَنْبِيْ كُلَّهُ، دِقَّهُ وَجِلَّهُ، وَأَوَّلَهُ وَآخِرَهُ وَعَلاَنِيَتَهُ وَسِرَّهُ))[6].

 

(بار الها! همه‏ى گناهان مرا، اعم از كوچك و بزرگ، اول و آخر، آشكار و نهان، ببخشاى).

 

47/7 ((اللَّهُمَّ إِنِّيْ أَعُوْذُ بِرِضَاكَ مِنْ سَخَطِكَ، وَبِمُعَافَاتِكَ مِنْ عُقُوْبَتِكَ وَأََعُوْذُ بِكَ مِنْكَ، لاَ أُحْصِيْ ثَنَاءً عَلَيْكَ أَنْتَ كَمَا أَثْنَيْتَ عَلَى نَفْسِكَ))[7].

 

(بار الها! من از خشمت به خشنودى تو پناه مىبرم. الهى! از عذابت به عفو تو پناه مىبرم. الهى! از «عذاب خشم» تو، به تو پناه مىبرم. پروردگارا! آنچنان كه حق ستايش تو است، نمىتوانم آنرا بجاى آورم، بدون ترديد تو آنچنانى كه خود فرموده اى).

 

 

 

 

------------------------

 

[1] أهل السنن وأحمد ونگا: صحيح الترمذي 1/83.

 

[2] البخاري ومسلم وتخريج سندش با شماره ‏ى (34) ارائه شد.

 

[3] مسلم 1/ 533 وتخريج آن در شماره‏ ى (35) ارائه شد.

 

[4] مسلم1/ 534 وغيره.

 

[5] أبوداود 1/230 وأحمد والنسائي وألباني در صحيح أبي داود 1/166 آنرا صحيح دانسته است.

 

[6] مسلم1/350.

 

[7] مسلم1/352.

 

 

http://gmohammade.blogfa.com

 

 


موضوعات مرتبط: کتاب دعاها 《 《 پناهگاه مسلمانان‌ 》 》

تاريخ : پنجشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۴ | ۵:۵۳ ق.ظ | نویسنده : مسافر. |

دعا هنگام برخاستن از ركوع

38/1 ((سَمِعَ اللهُ لِمَنْ حَمِدَهُ))[1].

 

(الله شنيد و قبول كرد ستايش كسى را كه او را ستايش نمود).

 

39/2 ((رَبَّنَا وَلَكَ الْحَمْدُ، حَمْداً كَثِيْراً طَيِّباً مُبَارَكاً فِيْهِ))[2].

 

(پروردگارا! حمد و ستايش هاى زياد، خوب و مبارك از آنِ تو است).

 

40/3 ((مِلْءَ السَّمَوَاتِ، وَمِلْءَ الأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا، وَمِلْءَ مَا شِئْتَ مِنْ شَيْءٍ بَعْدُ، أَهْلَ الثَّنَاءِ وَالْمَجْدِ، أَحَقُّ مَا قَالَ الْعَبْدُ، وَكُلُّنَا لَكَ عَبْدٌ اللَّهُمَّ لاَ مَانِعَ لِمَا أَعْطَيْتَ، وَلاَ مُعْطِيَ لِمَا مَنَعْتَ، وَلاَ يَنْفَعُ ذَا الْجَدِّ مِنْكَ الْجَدُّ))[3].

 

(الهى! حمدى كه آسمان‏ها و زمين و ميان آن‏ها و هر چه تو بخواهى را پر كند، از آنِ تو است. الهى! تو اهل ستايش و عظمت هستى. الهىّ تو شايسته ‏ى ستايش بندگان هستى. همگى ما بندگانت هستيم، آن چه تو بفرمائى هيچ كس جلوى آن را نمی‌گيرد، و آنچه جلوى آن را بگيرى كسى قدرت ندارد آن را عطا نمايد. الهى! صاحب ثروت، او را ثروتش از عذاب تو نجات نمی‌دهد و «تمامی‌شكوه» و ثروت از آنِ تو است).

 

 

 

 

------------------------

 

[1] البخاري مع الفتح 2/282.

 

[2] البخاري مع الفتح 2/284.

 

[3] مسلم 1/346.

 

 

http://gmohammade.blogfa.com

 

 


موضوعات مرتبط: کتاب دعاها 《 《 پناهگاه مسلمانان‌ 》 》

تاريخ : پنجشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۴ | ۵:۵۲ ق.ظ | نویسنده : مسافر. |

دعاي ركوع

((سُبْحَانَ رَبِّيَ الْعَظِيْمِ))[1].

 

(پروردگار بزرگم پاك و منزّه است)، [سه بار هنگام ركوع].

 

34/2  ((سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ رَبَّنَا وَبِحَمْدِكَ اللَّهُمَّ اغْفِرْلِيْ))[2].

 

(پروردگارا! تو پاك و منزّهى، خدايا تو را ستايش مى نمايم، الهى، مرا ببخشاى).

 

35/3 ((سُبُّوحٌ، قُدُّوْسٌ، رَبُّ الْمَلاَئِكَةِ وَالرَّوْحِ))[3].

 

(بسيار پاك و منزّه است پروردگار فرشتگان و جبرئيل).

 

36/4 ((اللَّهُمَّ لَكَ رَكَعْتُ، وَبِكَ آمَنْتُ، وَلَكَ أَسْلَمْتُ خَشَعَ لَكَ سَمْعِيْ وَبَصَرِيْ، وَمُخِّيْ، وَعَظْمِيْ، وَعَصَبِيْ، وَمَا اسْتَقَلَّ بِهِ قَدَمِيْ))[4].

 

(پروردگارا! براى تو ركوع كردم، به تو ايمان آوردم، و به تو تسليم شدم. گوش، چشم، مخ، استخوان، پى و رگم و تمام اعضاى بدنم براى تو خشوع و فروتنى نمودند).

 

37/5 ((سُبْحَانَ ذِيْ الْجَبَرُوْتِ، وَالْمَلَكُوْتِ، وَالْكِبْرِيَاءِ، وَالْعَظَمَةِ))[5].

 

(پاك است پروردگارى كه مالك قدرت، فرمانروايى، بزرگى و عظمت است).

 

 

 

 

------------------------

 

[1] أهل السنن وأحمد روايت كرده اند، ونگا: صحيح الترمذي 1/83.

 

[2] البخاري 1/99، ومسلم 1/350.

 

[3] مسلم 1/353، وأبو داود 1/230.

 

[4] مسلم 1/534،  وأهل سنن أربعه بجز ابن ماجه روايت كرده اند.

 

[5] أبو داود 1/230، والنسائي وأحمد، و سند آن حسن است

 

 

http://gmohammade.blogfa.com

 

 


موضوعات مرتبط: کتاب دعاها 《 《 پناهگاه مسلمانان‌ 》 》

تاريخ : پنجشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۴ | ۵:۴۹ ق.ظ | نویسنده : مسافر. |

أذكار أذان

هر چـه را كه مؤذن می‌گويد، شنونده تكرار كند مگر در: ((حَيَّ عَلَى الصَّلاةِ، وَحَيَّ عَلَى الفَلاَحِ))، كـه در جـواب می‌گويد: ((لاَ حَوْلَ وَلاَ قُوَّةَ إلاَّ بِاللهِ))[1].

 

23/2 نيز شخص گويد: ((وَأَنَا أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِيْكَ لَهُ، وَأَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُوْلُهُ، رَضِيْتُ بِاللهِ رَباًّ، وَبِمُحَمَّدٍ رَسُوْلاً، وَبِالإِسْلاَمِ دِيْناً))[2].

 

(و من گواهى می‌دهم كه هيچ معبودى، بجز الله «بحق» وجود ندارد، يكتاست و شريكى ندارد، و محمد –صلى الله عليه وسلم- بنده و فرستاده‏ ى اوست، من از اينكه الله، پروردگار و محمد، پيامبر و اسلام، دين من است، راضى و خشنودم).

 

(پس از اينكه مؤذن شهادتين را گفت، اين ذكر، خوانده شود)[3].

 

24/3 بعد از پايان اجابت مؤذن، بر پيامبر –صلى الله عليه وسلم- درود فرستاده شود[4].

 

25/4 [بعد از درود] گفته شود: ((اللَّهُمَّ رَبَّ هَذِِهِ الدَّعْوَةِ التَّامَّةِ، وَالصَّلاَةِ القَائِمَةِ، آتِ مُحَمَّداً الْوَسِيْلَةَ وَالْفَضِيْلَةَ، وَابْعَثْهُ مَقَاماً مَحْمُوْداً الَّذِيْ وَعَدْتَهُ، [إِنَّكَ لاَ تُخْلِفُ الْمِيْعَادَ]))[5].

 

(بار الها! اى پروردگارِ اين نداى كامل و نماز بر پا شونده، به محمد –صلى الله عليه وسلم- وسيله «مقامى والا در بهشت» و فضيلت عنايت بفرما، و او را به «مقام شايسته‏اى» كه وعده فرموده‏اى نايل بگردان، [همانا تو خُلف وعده نمی‌كنى).

 

26/5 ((شخص در بين اذان و اقامه براى خودش دعا كند، چرا كه دعا در اين هنگام رد نمی‌شود))[6].

 

 

 

 

------------------------

 

[1] البخاري 1/152 ومسلم 1/288.

 

[2] مسلم 1/290.

 

[3] ابن خزيمة 1/220.

 

[4] مسلم 1/288.

 

[5] البخاري 1/152 و آنچه در بين كروشه آمده از سنن بيهقي 1/410 روايت شده، وعلامه عبدالعزيز ابن باز در كتاب (تحفة الأخيار ص38) سندش را حسن دانسته است.

 

[6] الترمذي وأبو داود وأحمد ونگا: إرواء الغليل 1/262.

 

 

http://gmohammade.blogfa.com

 

 


موضوعات مرتبط: کتاب دعاها 《 《 پناهگاه مسلمانان‌ 》 》

تاريخ : پنجشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۴ | ۵:۲۹ ق.ظ | نویسنده : مسافر. |

دعای خارج شدن از مسجد

((بِسْمِ اللهِ وَالصَّلاَةُ وَالسَّلاَمُ عَلَى رَسُوْلِ اللهِ اللَّهُمَّ إِنِّيْ أَسْأَلُكَ مِنْ فَضْلِكَ، اللَّهُمَّ اعْصِمْنِيْ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيْمِ))[1].

 

(به نام خدا و درود و سلام بر رسول الله –صلى الله عليه وسلم- الهى! از تو فضل را مسألت مىنمايم، الهى! مرا از شيطان مردود، حفاظت فرما).

 

 

 

------------------------

 

[1] نگا: تخريج روايت‏هاى حديث قبل شماره‏ ى 20، و زياده‏ى «اللَّهُمَ اعْصِمْنِي مِنَ الشَّيطَانِ الرَّجِيْمِ». از روايت ابن ماجه. نگا: صحيح ابن ماجه 1/129.

 

 

http://gmohammade.blogfa.com

 

 


موضوعات مرتبط: کتاب دعاها 《 《 پناهگاه مسلمانان‌ 》 》

تاريخ : پنجشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۴ | ۵:۲۷ ق.ظ | نویسنده : مسافر. |

دعای داخل شدن به مسجد

((أَعُوْذُ بِاللهِ الْعَظِيْمِ، وَبِوَجْهِهِ الْكَرِيْمِ، وَسُلْطَانِهِ الْقَدِيْمِ مِنَ الشَّيْطَانِ الَّرَجِيْمِ))[1].

 

به خداوند بزرگ و روى گرامى [كه لايق جلالش است] و قدرت قديم و أزلى او پناه مىبرم از بدى شيطان رانده شده).

 

((بِسْمِ اللهِ وَالصَّلاَةُ][2] [وَالسَّلاَمُ عَلَى رَسُوْلِ اللهِ][3].

 

(به نام الله، و درود و سلام بر رسول الله –صلى الله عليه وسلم-).

 

((اللَّهُمَّ افْتَحْ لِيْ أَبْوَابَ رَحْمَتِكَ))[4].

 

(الهى! درهاى رحمت خود را بر من بگشا).

 

 

 

------------------------

 

[1] أبو داود، ونگاه: صحيح الجامع شماره ‏ى 4591.

 

[2] ابن السني شمار ه‏ ى 88، وألباني حديث را حسن دانسته است.

 

[3] أبو داود 1/126، ونگا: صحيح الجامع 1/528.

 

[4] مسلم1/494. و در سنن ابن ماجه از حديث فاطمه -رضي الله عنها- چنين روايت شده است: «اللَّهُمَ اغْفِرْ لِي ذُنُوبِي وَافْتَحْ لِي أَبْوَابَ رَحْمَتِكَ». وألباني بخاطر شواهدش آنرا صحيح دانسته است، نگا: صحيح ابن ماجه 1/128 ـ 129.

 

http://gmohammade.blogfa.com

 

 


موضوعات مرتبط: کتاب دعاها 《 《 پناهگاه مسلمانان‌ 》 》

تاريخ : پنجشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۴ | ۵:۲۵ ق.ظ | نویسنده : مسافر. |

دعای رفتن به مسجد

((اللَّهُمَّ اجْعَلْ فِيْ قَلْبِيْ نُوْر، وَفِيْ لِسَانِيْ نُوْراً، وَفِيْ سَمْعِيْ نُوْراً، وَفِيْ بَصَرِيْ نُوْراً، وَمِنْ فَوْقِيْ نُوْراً، وَمِنْ تَحْتِيْ نُوْراً، وَعَنْ يَمِيْنِيْ نُوْراً وَعَنْ شِمَالِيْ نُوْراً، وَمِنْ أَمَامِيْ نُوْراً، وَمِنْ خَلْفِيْ نُوْراً، وَاجْعَلْ فِيْ نَفْسِيْ نُوْراً، وَأَعْظِمْ لِيْ نُوْراً، وَعَظِّمْ لِيْ نُوْراً، واجْعَلْ لِي نُوراً، وَاجْعَلْنِيْ نُوْراً، اللَّهُمَّ أَعْطِنِيْ نُوْراً، وَاجْعَلْ فِيْ عَصَبِيْ نُوْراً، وَفِيْ لَحْمِيْ نُوْراً، وَفِيْ دَمِيْ نُوْراً، وَفِيْ شَعْرِيْ نُوْراً وَفِيْ بَشَرِيْ نُوْراً))[1].

 

(الهى! در قلب، زبان، گوش و چشم من نور قرار ده، و بالا، و پايين، راست، چپ، مقابل، پشت و درون مرا منوّر گردان، و نور را براى من بيفزاى، و بزرگ گردان، و مرا نورى عطا فرما، و در عصب، گوشت، خون، مو و پوست من نورى قرار ده).

 

((اللَّهُمَّ اجْعَلْ لِيْ نُوْراً فِيْ قَبْرِيْ.. وَنُوْراً فِيْ عِظَامِيْ))[2].

 

(الهى! قبرم را منوّر گردان، و در استخوان هايم نور قرار بده).

 

((وَزِدْنِيْ نُوْراً، وَزِدْنِيْ نُوْراً، وَزِدْنِيْ نُوْراً))[3].

 

(و براى من نور را افزون فرما، افرون فرما، افزون فرما).

 

((وَهَبْ لِيْ نُوْراً عَلَى نُوْرٍ))[4].  (و نور بر روى نور به من عطا كن).

 

 

 

 

 

 

------------------------

 

[1] همه ايـن موارد در بـخارى 11/116 روايت شده شماره 6316، و مسلم 1/526، 529، 530، شماره: 763.

 

[2] الترمذي 5/483، شماره ى 3419.

 

[3] البخاري در كتاب (الأدب المفرد) شماره‏ى 695، ص 258، و ألباني كتاب: (صحيح الأدب المفرد) شماره 536 سندش را صحيح دانسته است.

 

[4] ابن حجر العسقلاني در كتاب (فتح الباري) آنرا ذكر كرده، وگفته ابن أبي عاصم در كتاب: (الدعاء) آورده است، نگا: الفتح 11/118، و گفته: از اجتماع اختلاف روايت بيست و پنج ويژگى و خصلت بيان شده است.

 

 

http://gmohammade.blogfa.com

 

 


موضوعات مرتبط: کتاب دعاها 《 《 پناهگاه مسلمانان‌ 》 》

تاريخ : پنجشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۴ | ۵:۲۳ ق.ظ | نویسنده : مسافر. |

دعا هنگام خارج شدن از منزل

((بِسْمِ اللهِ، تَوَّكَّلْتُ عَلَى اللهِ، وَلاَ حَوْلَ وَلاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللهِ))[1].

 

(به نام خدا، بر خدا توكّل كردم، و هيچ قدرت و توانائى جز از طرف خدا نيست).

 

------------------------

[1] أبو داود 4/ 325 والترمذي 5/490، و نگا: صحيح الترمذي3/151.

 

http://gmohammade.blogfa.com

 

 


موضوعات مرتبط: کتاب دعاها 《 《 پناهگاه مسلمانان‌ 》 》

تاريخ : پنجشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۴ | ۵:۲۱ ق.ظ | نویسنده : مسافر. |

ذكر قبل از وضوء

ذكر قبل از وضو

 

 

 

12 ((بِسْمِ اللهِ))[1]. (به نام خدا).

 

 

 

«9» ذكر بعد از اتمام وضو

 

 

 

13/1 ((أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِيْكَ لَهُ، وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدَاً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ ..))[2].

 

(شهادت می‌دهم كه بجز الله، معبودى «بحق» وجود ندارد، يكتاست و شريكى براى او نيست، و شهادت می‌دهم كه محمد، بنده و فرستاده‏ ى اوست).

 

14/2 ((اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي مِنَ التَوَّابِينَ وَاجْعَلْنِي مِنَ المُتَطَهِّرِينَ))[3].

 

(پروردگارا! مرا از توبه كنندگان بگردان و جزو كسانى قرار ده كه كاملاً طهارت می‌كنند و پاكيزه‏ اند).

 

15/3 ((سُبْحَاَنكَ اللَّهُمَ وَبِحَمْدِكَ أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ أَسْتَغْفِرُكَ وَأَتُوبُ إِلَيْكَ))[4].

 

(خداوندا! پاكى تو را بيان می‌كنم، و تو را ستايش مىنمايم، و گواهى می‌دهم كه بجز تو، ديگر معبودى «بحق» نيست، از تو طلب مغفرت می‌كنم، و در حضورت توبه می‌نمايم).

 

 

 

 

------------------------

 

[1] أبو داود وابن ماجه وأحمد ونگا: إرواء الغليل 1/122.

 

[2] مسلم 1/ 209.

 

[3] الترمذي 1/78 ونگا: صحيح الترمذي1/18.

 

[4] النسائي در كتاب: ( عمل اليوم والليله) ص173، ونگا: إرواء الغليل 1/135 و2/94.

 http://gmohammade.blogfa.com

 

 


موضوعات مرتبط: کتاب دعاها 《 《 پناهگاه مسلمانان‌ 》 》

تاريخ : پنجشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۴ | ۵:۱۸ ق.ظ | نویسنده : مسافر. |

دعا هنگام خارج شدن از توالت

((غُفْرانَكَ))[2].

 

(الهى! از تو آمرزش مىطلبم).

 

 

 

 

------------------------

 

[2] أهل السنن بجز النسائي آنرا در كتاب: (عمل اليوم والليله) روايت كرده‏اند، نگا: تخريج زاد المعاد 2/387.

http://gmohammade.blogfa.com

 

 


موضوعات مرتبط: کتاب دعاها 《 《 پناهگاه مسلمانان‌ 》 》

تاريخ : پنجشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۴ | ۵:۱۳ ق.ظ | نویسنده : مسافر. |

دعا هنگام داخل شدن به توالت

10 (([بِسْمِ اللهِ]، اللهُمَّ إِنّي أعُوذُ بِكَ مِنَ الخُبُثِ والخبائِثِ))[1].

 

([به نام خدا] الهى! از جن‏هاى خبيث و پليد، أعم از زن و مرد، به تو پناه مىبرم).

 

------------------------

 

[1] البخاري 1/45، ومسلم1/283، به اضافه (بسم الله) در اولش سعيد بن منصور آنرا روايت كرده است، نگا: فتح الباري 1/244.

http://gmohammade.blogfa.com

 

 


موضوعات مرتبط: کتاب دعاها 《 《 پناهگاه مسلمانان‌ 》 》

تاريخ : پنجشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۴ | ۵:۱۱ ق.ظ | نویسنده : مسافر. |

دعا هنگام درآوردن لباس

((بِسْمِ اللهِ))[1]. (به نام خدا).

 

 

 

 

------------------------

 

[1] الترمذي 2/505 وغيره، نگا: الإرواء شماره 49، وصحيح الجامع3/203.

http://gmohammade.blogfa.com

 

 


موضوعات مرتبط: کتاب دعاها 《 《 پناهگاه مسلمانان‌ 》 》

تاريخ : پنجشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۴ | ۵:۸ ق.ظ | نویسنده : مسافر. |

دعای پوشيدن لباس نو

 ((اللَّهُمَّ لَكَ الحَمْدُ أَنْتَ كَسَوتَنِيهِ، أسْألك مِنْ خَيرِهِ وخَيْرِ ما صُنع لَهُ، وأعُوذُ بِكَ مِنْ شرِّه وشَرِّ ما صُنِعَ لَهُ))[1].

 

(الهى! ستايش براى تو است، تويى كه اين لباس را به من پوشاندى، از تو خير آنرا می‌خواهم، و خير آنچه را كه براى آن ساخته شده است. و به تو از بدى آن و بدى آنچه كه براى آن ساخته شده است پناه مىبرم).

 

 

 

 

------------------------

 

[1] أبو داود والترمذي والبغوي ونگا: مختصر شمائل الترمذي أثر ألباني ص47.

http://gmohammade.blogfa.com

 

 


موضوعات مرتبط: کتاب دعاها 《 《 پناهگاه مسلمانان‌ 》 》

تاريخ : پنجشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۴ | ۵:۵ ق.ظ | نویسنده : مسافر. |

دعا برای کسی که لباس نو پوشیده است

7/1 ((تُبْلي ويُخْلِفُ اللهُ تَعَالَى))[1].

 

(خدا كند اين لباس را تا مدتى بپوشيد، و كهنه نمائيد، و خداوند تعالى به جاى آن، لباس ديگرى به شما بدهد. [يعنى خداوند شما را از عمر طولانى برخوردار نمايد]).

 

8/2 ((إلبِسْ جَدِيداً وعِشْ حَمِيداً ومُتْ شَهيداً))[2].

 

لباس جديدى را بپوشى، و زندگى نيكويى داشته باشى، و با شهادت از اين دنيا بروى).

 

 

 

 

------------------------

 

[1] أبو داود 4/41، ونگا: صحيح أبي داود2/760.

 

[2] ابن ماجه 2/1178، والبغوي 12/41، ونگا: صحيح ابن ماجه 2/275.

http://gmohammade.blogfa.com

 

 


موضوعات مرتبط: کتاب دعاها 《 《 پناهگاه مسلمانان‌ 》 》

تاريخ : پنجشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۴ | ۵:۲ ق.ظ | نویسنده : مسافر. |

دعا هنگام لباس پوشیدن

5 ((الحَمْدُ للهِ الَّذِي كَسَانِي هَذَا (الثَّوْبَ) وَرَزَقَنِيه مِنْ غَيْرِ حَوْلٍ مِنّي ولا قُوةٍ …))[1].

 

(حمد از آنِ خدايى است كه اين لباس را به من پوشانيد و بدون اينكه من قدرت و توانايى داشته باشم آنرا به من عنايت كرد …).

 

 

 

 

------------------------

 

[1] أهل السنن بجز النسائي، نگا: إرواء الغليل 7/47.

http://gmohammade.blogfa.com

 

 


موضوعات مرتبط: کتاب دعاها 《 《 پناهگاه مسلمانان‌ 》 》

تاريخ : پنجشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۴ | ۴:۵۸ ق.ظ | نویسنده : مسافر. |

دعاهای وقت بیدار شدن از خواب

1/1 ((الحَمْدُ للهِ الَّذِي أَحْيَانا بَعْدَ مَا أمَاتَنَا وإلَيْهِ النُّشُورُ))[1].

 

 

(تمام ستايشها از آنِ خدايى است كه پس از ميراندن ما را زنده كرده است، و بازگشت به سوى اوست).

 

روی ادامه مطلب کلیک کنید. ......


موضوعات مرتبط: کتاب دعاها 《 《 پناهگاه مسلمانان‌ 》 》

ادامه مطلب
تاريخ : پنجشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۴ | ۴:۵۲ ق.ظ | نویسنده : مسافر. |

12 کتاب ابواب صفت نماز  قسمت اول 1

ابواب صفت نماز

 

 

 

باب (1): رفع يدين در تكبير اولي هنگام شروع نماز

باب (2): گذاشتن دست راست بر دست چپ (در نماز)

باب (3): بعد از تكبير تحريمه، چه بايد خواند؟

باب (4)

باب (5): نگاه كردن به سوي امام در نماز

باب (6): نگاه كردن به سوي آسمان، در نماز

باب (7): التفات در نماز

باب (8): وجوب قرائت براي امام و مقتدي در تمام نمازها

باب (9): قرائت در نماز ظهر

باب (10): قرائت در نماز مغرب

باب (11): قرائت با صداي بلند در نماز مغرب

باب (12): خواندن سوره داراي  سجده، در نماز عشاء

باب (13): قرائت در نماز عشاء

باب (14): قرائت در نماز فجر

باب (15): قرائت با صداي بلند در نماز فجر

باب (16): خواندن سوره هاي مختلف در نماز

باب (17): خواندن فاتحه در دو ركعت آخر نماز

باب (18): آمين گفتن امام با صداي بلند

باب (19): فضيلت آمين گفتن

باب (20): ركوع نمودن قبل از رسيدن به صف

باب (21): تكبيرگفتن براي ركوع242

باب (22): تكبير گفتن هنگام بلند شدن از سجده

باب (23): گذاشتن كف دستها بر زانوها در ركوع

باب (24): برابر نمودن سر و كمر در ركوع و آرامش در آن

باب (25): دعا در ركوع243

باب (26): فضيلت گفتن (اللَّهُمَّ رَبَّنَا لَكَ الْحَمْدُ)

باب (27): قنوت

باب (28): حفظ اعتدال و آرامش، پس از ركوع

باب (29): تكبير گويان به سجده ميرفت

باب (30): فضيلت سجده

باب (31): سجده با هفت عضو

باب (32): مكث بين دو سجده

باب (33): نمازگزار نبايد در سجده، ساعدهايش را روي زمين بگذارد

باب (34): نشستن بعد از ركعت اول وسوم وسپس، برخاستن از آن

باب (35): تكبير گفتن، هنگام بلند شدن از سجده

باب (36): نشستن به طريقه سنت، در تشهد

باب (37): كسي كه تشهد اول را واجب نميداند

باب (38): خواندن تشهد در جلسه آخر

باب (39): دعا نمودن قبل از سلام گفتن

باب (40): دعاهاي اختياري پس از تشهد

باب (41): سلام گفتن

باب (42): نماز گزار وقتي سلام گويد كه امام سلام دهد

باب (43): ذكر بعد از نماز

باب (44): روگردانيدن امام به سوي مردم، پس از اتمام نماز

باب (45): امام مي تواند در صورت نياز از بالاي شانه هاي مردم، عبور نمايد

باب (46): روي گردانيدن يا برخاستن و رفتن از راست و چپ، پس از اتمام نماز

باب (47): حكم خوردن سير، پياز و ترة خام

باب (48): وضوي كودكان

باب (49): رفتن زنان به مسجد در شب و تاريكي

 

 

باب (1): رفع يدين در تكبير اولي هنگام شروع نماز

419 ـ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ رَضِيَ الله عَنْهُمَا: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ  كَانَ يَرْفَعُ يَدَيْهِ حَذْوَ مَنْكِبَيْهِ، إِذَا افْتَتَحَ الصَّلاةَ، وَإِذَا كَبَّرَ لِلرُّكُوعِ، وَإِذَا رَفَعَ رَأْسَهُ مِنَ الرُّكُوعِ، رَفَعَهُمَا كَذَلِكَ أَيْضًا، وَقَالَ: «سَمِعَ اللَّهُ لِمَنْ حَمِدَهُ رَبَّنَا وَلَكَ الْحَمْدُ» وَكَانَ لا يَفْعَلُ ذَلِكَ فِي السُّجُودِ. (بخارى:735)

ترجمه: عبد الله بن عمر رضي الله عنهما روايت مي كند كه: رسول خدا  در آغاز نماز و هنگام تكبير ركوع، رفع يدين مي كرد  يعني دستهايش را تا برابر شانه ها بالا مي برد. همچنين هنگام برخاستن از ركوع، نيز رفع يدين مي كرد و «سَمِعَ اللَّهُ لِمَنْ حَمِدَهُ» 

مي گفت. ولي در سجده، چنين نمي كرد.

روی ادامه مطلب کلیک کنید. .....


موضوعات مرتبط: 12 کتاب ابواب صفت نماز ، أحاديث مختصر صحیح بخاری

ادامه مطلب
تاريخ : چهارشنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۴ | ۱:۱۴ ب.ظ | نویسنده : مسافر. |

12 کتاب ابواب صفت نماز  قسمت دوم  2

باب (21): تكبيرگفتن براي ركوع

 

444 ـ عَنْ عِمْرَانَ بْنِ حُصَيْنٍ : أَنَّهُ صَلَّى مَعَ عَلِيٍّ  بِالْبَصْرَةِ فَقَالَ: ذَكَّرَنَا هَذَا الرَّجُلُ صَلاةً كُنَّا نُصَلِّيهَا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ  فَذَكَرَ أَنَّهُ كَانَ يُكَبِّرُ كُلَّمَا رَفَعَ وَكُلَّمَا وَضَعَ. (بخارى:784)

ترجمه: از عمران بن حصين  روايت است كه وي روزي پشت سر علي  در شهر بصره، نماز خواند و گفت: اين مرد، ما را به ياد نماز خواندن رسول ‏الله  انداخت. چرا كه آنحضرت  هنگام هر برخاستن و فرود آمدن، تكبير مي گفت.

روی ادامه مطلب کلیک کنید. ........


موضوعات مرتبط: 12 کتاب ابواب صفت نماز ، أحاديث مختصر صحیح بخاری

ادامه مطلب
تاريخ : چهارشنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۴ | ۹:۲ ق.ظ | نویسنده : مسافر. |

11 كتاب اذان

11 كتاب اذان

 

 

باب (1): آغاز مشروعيت اذان

باب (2): كلمات اذان دو بار، گفته ميشود

باب (3): فضيلت اذان گفتن

باب (4): اذان گفتن با آواز بلند

باب (5): اذان از خونريزي جلوگيري مي كند

باب (6): هنگام شنيدن اذان، چه بايد گفت؟

باب (7): دعاي اذان

باب (8): قرعه كشي براي اذان گفتن

باب (9): اذان گفتن شخص نابينا در صورتي كه كسي وقت اذان را به او بگويد

باب (10): اذان گفتن پس از طلوع فجر

باب (11): اذان گفتن قبل از طلوع فجر

باب (12) بين هر اذان و اقامه اي ميتوان نماز خواند

باب (13): كسي كه در حالت سفر، اذان يك مؤذن را كافي مي داند

باب (14): اگر مسافران، جماعتي بودند، اذان واقامه بگويند

باب (15): كسي كه بگويد: نمازمان فوت شده است

باب (16): چه وقت بايد براي نماز خواندن، بلند شد

باب (17): اگر پس از اقامه گفتن، براي امام كاري پيش آمد

باب (18): وجوب نماز جماعت

باب (19): فضيلت نماز جماعت

باب (20): فضيلت نماز صبح با جماعت

باب (21): فضيلت حضور در نماز ظهر، در شدت گرما

باب (22):پاداش گام برداشتن در راه خدا

باب (23): فضيلت نماز عشاء با جماعت

باب (24): فضيلت مساجد و اجر و پاداش كسي كه در مسجد نشسته  ومنتظر نماز باشد

باب (25): فضيلت رفتن به مسجد

باب (26): هنگام اقامه نماز فرض، هيچ نماز ديگري صحيح نيست .

باب (27): شخص بيمار تا چه وقت بايد براي نماز جماعت حاضر شود

باب (28): آيا امام با كسانيكه حاضر شده اند، نماز بخواند؟ و آيا در روزهاي باراني خطبة جمعه خوانده شود؟

باب (29): اگر غذا حاضر شد و وقت نماز نيز فرا رسيد (چه بايد كرد؟)

باب (30): كسي كه در خانه اش مشغول كاري بوده وهنگام  فرار رسيدن وقت نماز، به مسجد رفته است

باب (31): امامت مردم، براي آموزش كيفيت نماز پيامبر 

باب (32): اهل علم و فضل، براي امامت از ديگران شايسته ترند

باب (33): اگر كسي خواست نماز را براي مردم اقامه كند ولي امام اصلي آمد

باب (34): امام براي آن تعيين شده است كه به او اقتدا كنند

باب (35): مقتدي چه وقت بايد سجده كند؟224

باب (36): گناه كسي كه سرش را قبل از امام، بلند نمايد

باب (37): امامت برده، غلام آزاد شده و كودك نابالغ

باب (38): اگر امام نماز را كامل نكرد ولي مقتديان نماز را كامل كردند

باب (39): اگر دو نفر، جماعت بخوانند، نفر دوم،  سمت راست امام و مساوي با امام بايستد

باب (40): طولاني شدن نماز و خارج شدن كسي كه براي كاري عجله داشته باشد226

باب (41): امام قراءت را كوتاه و ركوع و سجده را كامل نمايد

باب (42): نماز مختصر، ولي كامل باشد

باب (43): مختصر كردن نماز، هنگام شنيدن صداي گرية كودك

باب (44): برابر نمودن صفها، هنگام اقامه نماز

باب (45): روكردن امام بسوي نماز گزاران، هنگام برابر كردن صفها

باب (46): اگر ميان امام و مقتديانش پرده يا ديوار باشد

باب (47): نماز شب

 

 

باب (1): آغاز مشروعيت اذان

364 ـ عَنْ ابْنِ عُمَرَ رَضِيَ الله عَنْهُمَا كَانَ يَقُولُ: كَانَ الْمُسْلِمُونَ حِينَ قَدِمُوا الْمَدِينَةَ، يَجْتَمِعُونَ فَيَتَحَيَّنُونَ الصَّلاةَ، لَيْسَ يُنَادَى لَهَا، فَتَكَلَّمُوا يَوْمًا فِي ذَلِكَ، فَقَالَ بَعْضُهُمِ: اتَّخِذُوا نَاقُوسًا مِثلَ نَاقُوسِ النَّصَارَى، وَقَالَ بَعْضُهُمْ: بَلْ بُوقًا مِثلَ قَرْنِ الْيَهُودِ، فَقَالَ عُمَرُ : أَوَلا تَبْعَثونَ رَجُلا يُنَادِي بِالصَّلاةِ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ : «يَا بِلالُ قُمْ فَنَادِ بِالصَّلاةِ». (بخارى:604)

ترجمه: عبد الله بن عمر رضي الله عنهما مي‏گويد: زماني كه مسلمانان، تازه به مدينه آمده بودند، چون براي اوقات نماز، اذان گفته نمي شد، مردم تجمع مي‏كردند و منتظر وقت نماز مي ماندند. سرانجام، روزي مسلمانان در اين باره با يكديگر، تبادل نظر كردند. بعضي گفتند: ناقوسي مانند ناقوس نصارا و بعضي ديگر گفتند: شيپوري مانند شيپور يهود، به صدا درآوريم. اما عمر فرمود: بهتر است وقت نماز، كسي را بفرستيم تا مردم را به نماز فرا خواند. رسول ‏الله  فرمود: «اي بلال! برخيز و مردم را به نماز فراخوان».

 

روی ادامه مطلب کلیک کنید. ......


موضوعات مرتبط: 11 کتاب اذان ، أحاديث مختصر صحیح بخاری

ادامه مطلب
تاريخ : چهارشنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۴ | ۶:۱۴ ق.ظ | نویسنده : مسافر. |

كتاب 10 اوقات نماز

كتاب(9) اوقات نماز

 

 

 

باب (1): اوقات و فضيلت نمازها

باب (2): نماز، باعث آمرزش گناهان مي شود

باب (3): فضيلت نماز خواندن به موقع

باب (4): نمازهاي پنجگانه، باعث كفارة گناهان مي شود

باب (5): نماز گزار با پروردگارش مناجات مي كند

باب (6): تأخير نماز ظهر درتا بستان تا اينكه از شدت گرما، كاسته شود

باب (7): وقت نماز ظهر، هنگام زوال آفتاب است

باب (8): تأخير نماز ظهر تا وقت عصر

باب (9): وقت نماز عصر

باب (10): گناه كسي كه نماز عصرش فوت گردد

باب (11): كسي كه نماز عصر را ترك كند

باب (12): فضيلت نماز عصر

باب (13): كسي كه يك ركعت از نماز عصر را پيش از غروب آفتاب، دريابد

باب (14): وقت نماز مغرب

باب (15): كسيكه نمي خواهد نماز مغرب را عشاء بنامد

باب (16): فضيلت نماز عشاء

باب (17): خوابيدن كسي كه قبل از نماز عشاء، خوابش بگيرد

باب (18): وقت نماز صبح

باب (19): فضيلت نماز فجر

باب (20): نماز خواندن پس از نماز فجر تا طلوع آفتاب

باب (21): نبايد قبل از غروب آفتاب، نمازي خوانده شود

باب (23): اذان گفتن پس  از وقتش

باب (24): خواندن نماز با جماعت، پس از وقت

باب (25): كسي كه نمازي را فراموش كرد، هرگاه بيادش آمد، آنرا بخواند

باب (26)

باب (27)

باب (28): شب نشيني با مهمان و خانواده خود

 

 

 

باب (1): اوقات و فضيلت نمازها 

321 ـ عَنْ أَبِيْ مَسْعُودٍ الأَنْصَارِيِّ : أَنَّهُ دَخَلَ عَلَى المُغِيْرَةِ بْنِ شُعْبَةَ وَقَدْ أَخَّرَ الصَّلاةَ يَوْماً، وَهُوَ بِالْعَرَاقِ، فَقَالَ: مَا هَذَا يَا مُغِيرَةُ، أَلَيْسَ قَدْ عَلِمْتَ أَنَّ جِبْرِيلَ  نَزَلَ فَصَلَّى، فَصَلَّى رَسُولُ اللَّهِ ، ثمَّ صَلَّى، فَصَلَّى رَسُولُ اللَّهِ ، ثمَّ صَلَّى، فَصَلَّى رَسُولُ اللَّهِ ، ثمَّ صَلَّى، فَصَلَّى رَسُولُ اللَّهِ ، ثمَّ صَلَّى، فَصَلَّى رَسُولُ اللَّهِ ، ثمَّ قَالَ: «بِهَذَا أُمِرْتُ». (بخارى:521).

ترجمه: ابو مسعود انصاري  روايت مي كند كه: روزي نزد مغيره بن شعبه در عراق رفته بودم. او در خواندن نماز، تأخير كرد. پرسيدم: اين چه كاري است مغيره؟! مگر نمي‏داني كه جبرئيل آمد ونماز خواند و رسول ‏الله  با وي نماز خواند. باز جبرئيل آمد ونماز خواند و رسول‏ الله  با وي نماز خواند. باز جبرئيل آمد ونماز خواند و رسول‏الله  با وي نماز خواند. باز جبرئيل آمد ونماز خواند و رسول‏ الله  با وي نماز خواند. باز جبرئيل آمد ونماز خواند و رسول‏ الله   با وي نماز خواند. و در پايان، جبرئيل گفت: «به من چنين دستور داده شده است».(هدف ابومسعود اين بود كه اوقات نمازهاي پنجگانه را جبريل تعيين نموده است). 

 

روی ادامه مطلب کلیک کنید. .....


موضوعات مرتبط: 10 کتاب أوقات نماز ، أحاديث مختصر صحیح بخاری
برچسب‌ها: كتاب 10 اوقات نماز

ادامه مطلب
تاريخ : چهارشنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۴ | ۵:۶ ق.ظ | نویسنده : مسافر. |

9 کتاب ابواب ستره  نمازگزار

ابواب سترة نمازگزار

 

 

باب (1): سترة امام، سترة مقتدي نيز هست

باب (2): فاصلة بين نماز گزار و سُتره

باب (3): نماز خواندن به سوي نيزه

باب (4): نماز خواندن بسوي ستون

باب (5): نماز خواندن انفرادي بين ستونها

باب (6): نماز خواندن به سوي سواري، شتر، درخت و زين شتر

باب (7): نماز خواندن بسوي تخت

باب (8): نمازگزار بايد مانع عبور ديگران از جلويش شود

باب (9): گناه عبور كردن از جلوي نماز گزار

باب (10): نماز خواندن بسوي كسي كه خواب است

باب (11): كسي كه هنگام نماز، دختر بچه خرد سالي را با خود حمل كند

 

باب (12): زني كه پليدي را از روي نماز گزار بر مي دارد

 

باب (1): سترة امام، سترة مقتدي نيز هست

308 ـ عَنِ ابْنِ عُمَرَ رَضِيَ الله عَنْهُمَا: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ  كَانَ إِذَا خَرَجَ يَوْمَ الْعِيدِ، أَمَرَ بِالْحَرْبَةِ فَتُوضَعُ بَيْنَ يَدَيْهِ، فَيُصَلِّي إِلَيْهَا وَالنَّاسُ وَرَاءَهُ، وَكَانَ يَفْعَلُ ذَلِكَ فِي السَّفَرِ، فَمِنْ ثمَّ اتَّخَذَهَا الأمَرَاءُ. (بخارى:494)

ترجمه: از عبد الله بن عمر رضي الله عنهما نقل شده است كه رسول ‏الله  روزهاي عيد، هنگام نماز، دستور مي داد تا نيزه اي جلوي آن حضرت  نصب شود. آنگاه، رسول‏الله   بسوي آن، نماز مي خواند و مردم پشت سر رسول ‏الله ، نماز ميخواندند. در سفر نيز رسول‏ الله  چنين مي‏كرد. به همين خاطر، امراء و حكام نيز از نيزه استفاده مي كنند.

309 ـ عَنْ أَبِي جُحَيْفَةَ : أَنَّ النَّبِيَّ  صَلَّى بِهِمْ بِالْبَطْحَاءِ وَبَيْنَ يَدَيْهِ عَنَزَةٌ، الظُّهْرَ رَكْعَتَيْنِ، وَالْعَصْرَ رَكْعَتَيْنِ، تَمُرُّ بَيْنَ يَدَيْهِ الْمَرْأَةُ وَالْحِمَارُ. (بخارى:495)

ترجمه: ابو جحيفه  روايت مي كند كه رسول الله  در بطحاء، نمازهاي ظهر و عصر را، دو ركعتي برگزار نمود، در حالي كه جلويش نيزه اي قرار داشت و زنان و الاغها، از آن سويش، عبور مي كردند.

 

باب (2): فاصلة بين نماز گزار و سُتره 

310 ـ عَنْ سَهْلِ بْنِ سَعْدٍ  قَالَ: كَانَ بَيْنَ مُصَلَّى رَسُولِ اللَّهِ  وَبَيْنَ الْجِدَارِ مَمَرُّ الشَّاةِ. (بخارى:496)

ترجمه: سهل بن سعد  روايت مي كند كه: فاصله جاي نماز رسول‏الله  و ديوار (مقابل) به اندازه‏اي بود كه گوسفندي مي‏توانست از آنجا عبور كند.

باب (3): نماز خواندن به سوي نيزه

311 ـ عَنْ أَنَسَ بْنِ مَالِكٍ  قَالَ: كَانَ النَّبِيُّ  إِذَا خَرَجَ لِحَاجَتِهِ، تَبِعْتُهُ أَنَا وَغُلامٌ، وَمَعَنَا عُكَّازَةٌ، أَوْ عَصًا، أَوْ عَنَزَةٌ، وَمَعَنَا إِدَاوَةٌ، فَإِذَا فَرَغَ مِنْ حَاجَتِهِ   نَاوَلْنَاهُ الإدَاوَةَ. (بخارى:500)

ترجمه: از انس بن مالك  روايت است كه مي‏فرمايد:  هنگامي كه رسول ‏الله  براي قضاي حاجت بيرون مي رفت، من و جواني ديگر، پشت سر او مي‏رفتيم و يك آفتابه و عصا يا نيزه اي با خود مي برديم. و پس از قضاي حاجت، آفتابه را بايشان ميداديم تا وضو بگيرند.

باب (4): نماز خواندن بسوي ستون

312 ـ عن سَلَمَةَ بْنِ الأكْوَعِ : أنَّهُ كان يُصَلِّي عِنْدَ الأسْطُوَانَةِ الَّتِي عِنْدَ الْمُصْحَفِ، فَقِيلَ لهُ: يَا أَبَا مُسْلِمٍ، أَرَاكَ تَتَحَرَّى الصَّلاةَ عِنْدَ هَذِهِ الاسْطُوَانَةِ؟ قَالَ: فَإِنِّي رَأَيْتُ النَّبِيَّ  يَتَحَرَّى الصَّلاةَ عِنْدَهَا. (بخارى:502)

ترجمه: روايت است كه سلمه بن اكوع  نزديك ستون مصحف، (جاي ويژه قرآن ) نماز مي‏خواند. پرسيدند: اي ابو مسلم! تو را مي بينيم كه بيشتر نزد اين ستون نماز مي خواني؟ پاسخ داد: من رسول ‏الله  را ديدم كه سعي مي كرد كنار اين ستون نماز بخواند.

باب (5): نماز خواندن انفرادي بين ستونها 

313 ـ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ رَضِيَ الله عَنْهُمَا: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ  دَخَلَ الْكَعْبَةَ، وَأُسَامَةُ بْنُ زَيْدٍ، وَبِلالٌ، وَعُثمَانُ بْنُ طَلْحَةَ الْحَجَبِيُّ، فَأَغْلَقَهَا عَلَيْهِ، وَمَكَث فِيهَا، فَسَأَلْتُ بِلالا حِينَ خَرَجَ: مَا صَنَعَ النَّبِيُّ ؟ قَالَ: جَعَلَ عَمُودًا عَنْ يَسَارِهِ وَعَمُودًا عَنْ يَمِينِهِ وَثلاثةَ أَعْمِدَةٍ وَرَاءَهُ، وَكَانَ الْبَيْتُ يَوْمَئِذٍ عَلَى سِتَّةِ     أَعْمِدَةٍ، ثمَّ صَلَّى.  وفي رواية: عَمُودَيْنِ عَنْ يَمِينِهِ. (بخارى:505)

ترجمه: از عبد الله بن عمر رضي الله عنهما روايت است كه رسول ‏الله  باتفاق اسامه بن زيد، بلال و عثمان بن طلحه وارد كعبه شد. و عثمان بن طلحه دروازه را بست. رسول ‏الله   پس از مدت كوتاهي، بيرون آمد. عبد الله بن عمر مي‏گويد: از بلال  پرسيدم: آنحضرت  داخل كعبه چه كرد؟ گفت: ايشان طوري ايستاد كه يك ستون، سمت چپ و يك ستون، سمت راست و سه ستون، پشت سرش قرار داشت. آنگاه، نماز خواند. قابل ذكر است كه كعبه در آن زمان،  شش ستون داشت. و در روايتي ديگر آمده است كه رسول خدا  دو ستون، سمت راست خود گذاشت.

باب (6): نماز خواندن به سوي سواري، شتر، درخت و زين شتر

314ـ عَنِ ابْنِ عُمَرَ رَضِيَ الله عَنْهُمَا، عَنِ النَّبِيِّ : أَنَّهُ كَانَ يُعَرِّضُ رَاحِلَتَهُ فَيُصَلِّي إِلَيْهَا، قيل لنافع: أَفَرَأَيْتَ إِذَا هَبَّتِ الرِّكَابُ؟ قَالَ: كَانَ يَأْخُذُ هَذَا الرَّحْلَ فَيُعَدِّلُهُ، فَيُصَلِّي إِلَى آخِرَتِهِ، أَوْ قَالَ مُؤَخَّرِهِ، وَكَانَ ابْنُ عُمَرَ يَفْعَلُهُ.     (بخارى:507)

ترجمه: عبد الله ابن عمر رضي الله عنهما روايت مي كند كه رسول ‏الله   مركبش را در جلوي خود قرار مي داد و به سوي آن نماز مي‏خواند. نافع مي‏گويد: پرسيدم: اگر سواري بر مي خاست و فرار مي‏كرد، آنگاه چه كار مي‏كرد؟ گفت: زين  شتر را جلوي  خود قرار مي داد و بسوي آخر آن، نماز مي‏خواند. راوي مي‏گويد: ابن عمر  نيز چنين مي‏كرد.

باب (7): نماز خواندن بسوي تخت

315ـ عَنْ عَائِشَةَ رَضِيَ الله عَنْهَا قَالَتْ: أَعَدَلْتُمُونَا بِالْكَلْبِ وَالْحِمَارِ؟ لَقَدْ رَأَيْتُنِي مُضْطَجِعَةً عَلَى السَّرِيرِ، فَيَجِيءُ النَّبِيُّ ، فَيَتَوَسَّطُ السَّرِيرَ فَيُصَلِّي، فَأَكْرَهُ أَنْ أُسَنِّحَهُ، فَأَنْسَلُّ مِنْ قِبَلِ رِجْلَيِ السَّرِيرِ حَتَّى أَنْسَلَّ مِنْ لِحَافِي. (بخارى:508)

ترجمه: عايشه رضي ‏الله‏ عنها مي‏فرمايد: شما زنان را ( در عبور از جلوي نمازگزار ) با سگ و الاغ برابر مي دانيد. در حالي كه من بالاي تخت دراز كشيده بودم، رسول ‏خدا  آمد و مقابل تخت، به نماز ايستاد. و چون من دوست نداشتم هنگام نماز،  جلوي آنحضرت   باشم، آهسته از طرفي كه پاهايم قرار داشت از تخت فرود مي آمدم  و بدين ترتيب بسترم را ترك مي كردم.

باب (8): نمازگزار بايد مانع عبور ديگران از جلويش شود

316ـ عن أَبي سَعِيدٍ الْخُدْرِيَّ : أَنَّهُ كان يُصَلِّي يَوْمِ جُمُعَةٍ إِلَى شَيْءٍ يَسْتُرُهُ مِنَ النَّاسِ، فَأَرَادَ شَابٌّ مِنْ بَنِي أَبِي مُعَيْطٍ أَنْ يَجْتَازَ بَيْنَ يَدَيْهِ، فَدَفَعَ أَبُو سَعِيدٍ فِي صَدْرِهِ، فَنَظَرَ الشَّابُّ فَلَمْ يَجِدْ مَسَاغًا إِلا بَيْنَ يَدَيْهِ، فَعَادَ لِيَجْتَازَ، فَدَفَعَهُ أَبُو سَعِيدٍ أَشَدَّ مِنَ الأولَى، فَنَالَ مِنْ أَبِي سَعِيدٍ، ثمَّ دَخَلَ عَلَى مَرْوَانَ فَشَكَا إِلَيْهِ مَا لَقِيَ مِنْ أَبِي سَعِيدٍ، وَدَخَلَ أَبُو سَعِيدٍ خَلْفَهُ عَلَى مَرْوَانَ، فَقَالَ: مَا لَكَ وَلابْنِ أَخِيكَ يَا أَبَا سَعِيدٍ؟ قَالَ: سَمِعْتُ النَّبِيَّ  يَقُولُ: «إِذَا صَلَّى أَحَدُكُمْ إِلَى شَيْءٍ يَسْتُرُهُ مِنَ النَّاسِ، فَأَرَادَ أَحَدٌ أَنْ يَجْتَازَ بَيْنَ يَدَيْهِ، فَلْيَدْفَعْهُ، فَإِنْ أَبَى فَلْيُقَاتِلْهُ، فَإِنَّمَا هُوَ شَيْطَانٌ». (بخارى:509)

ترجمه: از ابوسعيد خدري روايت است كه وي روز جمعه، چيزي را بين خود و مردم سُتره قرار مي داد و نماز مي‏خواند. يكي از جوانان قبيله بني معيط، ‏خواست از جلويش بگذرد. ابو سعيد با دست به سينه اش زد و او را عقب راند. وي به اطرافش نگاه كرد (تا از جائي ديگر برود) اما چون راهي جز گذشتن از جلوي ابو سعيد نيافت، دوباره سعي كرد تا از آنجا بگذرد. اين بار ابوسعيد با شدت بيشتري او را عقب راند. جوان، به ابوسعيد ناسزا گفت. سپس نزد مروان رفت و از او شكايت كرد. ابوسعيد بدنبال آن جوان، نزد مروان آمد. مروان به او گفت: ابوسعيد! بين تو و برادرزاده ات (اين جوان) چه نزاعي در گرفته است؟ ابوسعيد  گفت: شنيدم كه رسول ‏الله  فرمود: «هرگاه، يكي از شما، چيزي را بين خود و مردم، ستره قرار داد و نماز خواند و شخصي  خواست از جلويش بگذرد، او را دفع كند. و اگر نپذيرفت، با وي بجنگد زيرا او شيطان است».

باب (9): گناه عبور كردن از جلوي نماز گزار

317ـ عن أَبِي جُهَيْمٍ  قَالَ: قَالَ: رَسُولُ اللَّهِ : «لَوْ يَعْلَمُ الْمَارُّ بَيْنَ يَدَيِ الْمُصَلِّي مَاذَا عَلَيْهِ، لَكَانَ أَنْ يَقِفَ أَرْبَعِينَ خَيْرًا لَهُ مِنْ أَنْ يَمُرَّ بَيْنَ يَدَيْهِ». قَالَ الراوي: لا أَدْرِي أَقَالَ: أَرْبَعِينَ يَوْمًا أَوْ شَهْرًا أَوْ سَنَةً. (بخاري: 510)

ترجمه: ابوجهيم  روايت مي كند كه رسول اكرم  فرمود: «كسي كه از جلوي نمازگزار مي‏گذرد، اگر مي‏دانست كه اين كار چقدر گناه دارد ، تا چهل (سال) توقف مي‏ نمود ولي از جلوي نماز گزار، عبور نمي كرد». راوي مي‏گويد: يادم نيست كه رسول ‏الله  فرمود: چهل روز، ماه يا سال.

 

باب (10): نماز خواندن بسوي كسي كه خواب است

318ـ عَنْ عَائِشَةَ رَضِيَ الله عَنْهَا قَالَتْ: كَانَ النَّبِيُّ  يُصَلِّي وَأَنَا رَاقِدَةٌ، مُعْتَرِضَةٌ عَلَى فِرَاشِهِ، فَإِذَا أَرَادَ أَنْ يُوتِرَ أَيْقَظَنِي فَأَوْتَرْتُ.)بخارى:512)

ترجمه: عايشه رضي ‏الله‏ عنها مي‏فرمايد: رسول ‏الله  نماز مي‏خواند در حالي كه من جلوي آنحضرت  و روي رختخوابش خوابيده بودم. سپس هنگامي كه ميخواست نماز وتر بخواند، مرا نيز بيدار مي كرد. من هم نماز وتر مي خواندم.

باب (11): كسي كه هنگام نماز، دختر بچه خرد سالي را با خود حمل كند

319ـ عَنْ أَبِي قَتَادَةَ الأَنْصَارِيِّ : أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ  كَانَ يُصَلِّي وَهُوَ حَامِلٌ أُمَامَةَ بِنْتَ زَيْنَبَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ  وَلأَبِي الْعَاصِ بْنِ رَبِيعَةَ بْنِ عَبْد شَمْسٍ فَإِذَا سَجَدَ وَضَعَهَا وَإِذَا قَامَ حَمَلَهَا. (بخارى:516)

ترجمه: ابوقتاده انصاري  مي‏گويد: رسول ‏الله  هنگام نماز خواندن، امامه، دختر زينب (نوه اش) را كه پدرش ابوالعاص بن ربيع بن عبد شمس بود، بر دوش مي گرفت. و هنگاميكه به سجده ميرفت، او را بر زمين مي‏گذاشت و وقتيكه از سجده بلند مي‏شد، او را دوباره بر دوش مي نهاد.

باب (12): زني كه پليدي را از روي نماز گزار بر مي دارد

320 ـ حديث ابن مسعود  في دعاء النبي  على قريش يوم وضعوا عليه السلى تقدم، وقال هنا في آخره: ثمَّ سُحِبُوا إِلَى الْقَلِيبِ قَلِيبِ بَدْرٍ، ثمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ : «وَأُتْبِعَ أَصْحَابُ الْقَلِيبِ لَعْنَةً». (بخاري:520)

ترجمه: قبلا ًحديث ابن مسعود  در مورد نفرين قريش، توسط رسول خدا   ذكر گرديد. در قسمت پاياني اين حديث، آمده است كه اجساد آنان در روز بدر، در خندق، انداخته شد. و رسول ‏الله  فرمود: «كساني كه در گودال افتاده اند به لعنت خدا گرفتار شده اند».

http://gmohammade.blogfa.com

 

 


موضوعات مرتبط: 9 کتاب ابواب سترة ، أحاديث مختصر صحیح بخاری

تاريخ : سه شنبه ۹ تیر ۱۳۹۴ | ۶:۳۵ ب.ظ | نویسنده : مسافر. |

8 کتاب نماز قسمت اول  1

8 ـ كتاب نماز

 

 

 

باب (1):  چگونه نماز، در شب معراج، فرض گرديد؟

باب (2):  نماز خواندن در يك پارچه

باب (3):  نماز خواندن در لباسي كه آنرا گرد خود پيچيده باشد

باب (4): اگر كسي در يك قطعه لباس ،نماز خواند  بايد آنرا به شانه هايش بيندازد

باب (5): اگر لباس، تنگ باشد

باب (6): نماز خواندن در عباي شامي

باب (7): كراهيت برهنه نماز خواندن

باب (8): آنچه كه از عورت، بايد پوشيده شود

باب (9):  آنچه كه در مورد (حكم) ران آمده است

باب (10): زن بايد در چند لباس نماز بخواند؟

باب (11): نماز خواندن در لباسي كه داراي نقش و نگار باشد

باب (12): اگر كسي در لباس داراي صليب يا تصوير نماز بخواند، نمازش فاسد ميشود؟

باب (13): نماز خواندن در عباي ابريشمي و درآوردن آن

باب (14): نماز خواندن در عباي سرخ رنگ

باب (15): نماز خواندن بالاي سقف، منبر و جايگاه چوبين

باب(16): نماز خواندن بر حصير

باب (17): نماز خواندن بر رختخواب

باب (18): سجده كردن بر لباس و پارچه از شدت گرما

باب (19): نماز خواندن با كفش

باب (20): نماز خواندن با موزه

باب (21): دور نگهد اشتن بازوها هنگام سجده

باب (22): فضيلت رو به قبله نمودن

باب (23): خداوند مي فرمايد: مقام ابراهيم را جاي نماز قرار دهيد

باب(24): از هر جا بايد رو به قبله نمود

باب(25): آنچه در بارة قبله آمده است ونظر كساني كه مي گويند هركس اشتباهاً به سوي قبله نماز نخواند، نمازش را اعاده نكند

باب (26): پاك كردن آب بيني  از مسجد با دست

باب (27): كفارة تف كردن در مسجد

باب(28): پند و اندرز امام به مردم دربارة كامل كردن نماز و ذكر قبله

باب (29): آيا جايز است مسجد فلاني گفته شود؟

باب (30): تقسيم كردن و آويزان نمودن خوشة خرما در مسجد

باب (31): مسجد يا نمازخانه در منزل

باب(32): آيا جايز است قبرهاي مشركين زمان جاهليت، خراب شود و جاي آن، مسجد بنا گردد؟

باب (33): نماز خواندن در جايگاه شتران

باب (34): كسي كه رو به سوي تنور يا آتش و يا هر چيز ديگري كه عبادت ميشود، نماز بخواند و هدفش فقط عبادت خدا باشد

باب (35): كراهيت نماز خواندن در قبرستانها

باب(36)

باب (37): خوابيدن زنان در مسجد

باب (38): خوابيدن مردان در مسجد

باب (39): كسي كه وارد مسجد مي شود، دو ركعت نماز بخواند

باب (40): بناي مسجد

باب (41): همكاري در ساخت مسجد

باب (42): كسي كه مسجدي بنا كند

باب (43): كنترل و گرفتن سر نيزه ها هنگام عبور از مسجد

باب (44): عبور نمودن از داخل مسجد

باب (45): حكم شعر سرودن در مسجد

باب (46): نيزه بازي در مسجد

باب (47): تعقيب مديون و درخواست وام در مسجد

باب (48): جارو زدن مسجد و جمع آوري خار و خاشاك آن

باب (49): اعلام (حكم) تحريم تجارت شراب در مسجد

باب (50): بستن اسير و مديون در مسجد

باب (51): خيمه زدن در مسجد براي مداواي بيماران و غيره

باب (52): آوردن شتر در مسجد، هنگام ضرورت

باب (53)

باب (54): باز كردن درب و پنجره به مسجد

باب (55): قفل و دروازة خانه كعبه و مساجد

باب (56): حلقة درس و تشكيل جلسه در مسجد

باب (57): دراز كشيدن در مسجد

باب(58): نماز خواندن در مسجد بازار

باب (59): داخل كردن انگشتان در يكديگر در مسجد و بيرون از مسجد

باب(60): مساجدي كه در راه مكه و مدينه قرار دارند و اماكني كه رسول الله  در آنجا نماز خوانده است

باب (1):  چگونه نماز، در شب معراج، فرض گرديد؟

226ـ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ  قَالَ: كَانَ أَبُوذَرٍّ  يُحَدِّثُ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ  قَالَ: «فُرِجَ عَنْ سَقْفِ بَيْتِي وَأَنَا بِمَكَّةَ، فَنَزَلَ جِبْرِيلُ، فَفَرَجَ صَدْرِي، ثُمَّ غَسَلَهُ بِمَاءِ زَمْزَمَ، ثُمَّ جَاءَ بِطَسْتٍ مِنْ ذَهَبٍ مُمْتَلِئٍ حِكْمَةً وَإِيمَانًا، فَأَفْرَغَهُ فِي صَدْرِي، ثُمَّ أَطْبَقَهُ، ثُمَّ أَخَذَ بِيَدِي فَعَرَجَ بِي إِلَى السَّمَاءِ الدُّنْيَا، فَلَمَّا جِئْتُ إِلَى السَّمَاءِ الدُّنْيَا، قَالَ جِبْرِيلُ لِخَازِنِ السَّمَاءِ: افْتَحْ. قَالَ: مَنْ هَذَا؟ قَالَ: هَذَا جِبْرِيلُ، قالَ: هَلْ مَعَكَ أَحَدٌ؟ قَالَ: نَعَمْ، مَعِي مُحَمَّدٌ ، فَقَالَ: أُرْسِلَ إِلَيْهِ؟ قَالَ: نَعَمْ، فَلَمَّا فَتَحَ عَلَوْنَا السَّمَاءَ الدُّنْيَا، فَإِذَا رَجُلٌ قَاعِدٌ عَلَى يَمِينِهِ أَسْوِدَةٌ وَعَلَى يَسَارِهِ أَسْوِدَةٌ، إِذَا نَظَرَ قِبَلَ يَمِينِهِ ضَحِكَ، وَإِذَا نَظَرَ قِبَلَ يَسَارِهِ بَكَى، فَقَالَ: مَرْحَبًا بِالنَّبِيِّ الصَّالِحِ وَالابْنِ الصَّالِحِ، قُلْتُ لِجِبْرِيلَ: مَنْ هَذَا؟ قَال: هَذَا آدَمُ وَهَذِهِ الأَسْوِدَةُ عَنْ يَمِينِهِ وَشِمَالِهِ نَسَمُ بَنِيهِ، فَأَهْلُ الْيَمِينِ مِنْهُمْ أَهْلُ الْجَنَّةِ، وَالأَسْوِدَةُ الَّتِي عَنْ شِمَالِهِ أَهْلُ النَّارِ، فَإِذَا نَظَرَ عَنْ يَمِينِهِ ضَحِكَ، وَإِذَا نَظَرَ قِبَلَ شِمَالِهِ بَكَى، حَتَّى عَرَجَ بِي إِلَى السَّمَاءِ الثَّانِيَةِ، فَقَالَ لِخَازِنِهَا: افْتَحْ، فَقَالَ لَهُ خَازِنِهَا مِثْلَ مَا قَالَ الأَوَّلُ، فَفَتَحَ»، قَالَ أَنَسٌ: فَذَكَرَ أَنَّهُ وَجَدَ فِي السَّمَوَاتِ آدَمَ وَإِدْرِيسَ وَمُوسَى وَعِيسَى وَإِبْرَاهِيمَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ وَلَمْ يُثْبِتْ كَيْفَ مَنَازِلُهُمْ، غَيْرَ أَنَّهُ ذَكَرَ أَنَّهُ وَجَدَ آدَمَ فِي السَّمَاءِ الدُّنْيَا، وَإِبْرَاهِيمَ فِي السَّمَاءِ السَّادِسَةِ، قَالَ أَنَسٌ: فَلَمَّا مَرَّ جِبْرِيلُ بِالنَّبِيِّ  بِإِدْرِيسَ، قَالَ: مَرْحَبًا بِالنَّبِيِّ الصَّالِحِ وَالأَخِ الصَّالِحِ، فَقُلْتُ: مَنْ هَذَا؟ قَالَ: هَذَا إِدْرِيسُ، ثُمَّ مَرَرْتُ بِمُوسَى، فَقَالَ: مَرْحَبًا بِالنَّبِيِّ الصَّالِحِ وَالأَخِ الصَّالِحِ، قُلْتُ: مَنْ هَذَا؟ قَالَ: هَذَا مُوسَى، ثُمَّ مَرَرْتُ بِعِيسَى، فَقَالَ: مَرْحَبًا بِالأَخِ الصَّالِحِ وَالنَّبِيِّ الصَّالِحِ، قُلْتُ: مَنْ هَذَا؟ قَالَ: هَذَا عِيسَى، ثُمَّ مَرَرْتُ بِإِبْرَاهِيمَ، فَقَالَ: مَرْحَبًا بِالنَّبِيِّ الصَّالِحِ وَالابْنِ الصَّالِحِ، قُلْتُ: مَنْ هَذَا؟ قَالَ: هَذَا إِبْرَاهِيمُ. 

قَالَ: وَكَانَ ابْنُ عَبَّاسٍ وَأَبَو حَبَّةَ الأَنْصَارِيُّ رَضِيَ الله عَنْهُمَا يَقُولانِ: قَالَ النَّبِيُّ : «ثُمَّ عُرِجَ بِي حَتَّى ظَهَرْتُ لِمُسْتَوَى أَسْمَعُ فِيهِ صَرِيفَ الأَقْلامِ». قَالَ أَنَسُ بْنُ مَالِكٍ: قَالَ النَّبِيُّ : «فَفَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ عَلَى أُمَّتِي خَمْسِينَ صَلاةً، فَرَجَعْتُ بِذَلِكَ، حَتَّى مَرَرْتُ عَلَى مُوسَى، فَقَالَ: مَا فَرَضَ اللَّهُ لَكَ عَلَى أُمَّتِكَ؟ قُلْتُ: فَرَضَ خَمْسِينَ صَلاةً، قَالَ: فَارْجِعْ إِلَى رَبِّكَ فَإِنَّ أُمَّتَكَ لا تُطِيقُ ذَلِكَ، فَرَاجَعْتُ، فَوَضَعَ شَطْرَهَا، فَرَجَعْتُ إِلَى مُوسَى، قُلْتُ: وَضَعَ شَطْرَهَا، فَقَالَ: رَاجِعْ رَبَّكَ فَإِنَّ أُمَّتَكَ لا تُطِيقُ فَرَاجَعْتُ فَوَضَعَ شَطْرَهَا فَرَجَعْتُ إِلَيْهِ، فَقَالَ: ارْجِعْ إِلَى رَبِّكَ فَإِنَّ أُمَّتَكَ لا تُطِيقُ ذَلِكَ، فَرَاجَعْتُهُ، فَقَالَ: هِيَ خَمْسٌ، وَهِيَ خَمْسُونَ، لا يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَيَّ، فَرَجَعْتُ إِلَى مُوسَى، فَقَالَ: رَاجِعْ رَبَّكَ، فَقُلْتُ: اسْتَحْيَيْتُ مِنْ رَبِّي، ثُمَّ انْطَلَقَ بِي حَتَّى انْتَهَى بِي إِلَى سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى، وَغَشِيَهَا أَلْوَانٌ لا أَدْرِي مَا هِيَ، ثُمَّ أُدْخِلْتُ الْجَنَّةَ، فَإِذَا فِيهَا حَبَايِلُ اللُّؤْلُؤِ، وَإِذَا تُرَابُهَا الْمِسْكُ». (بخارى:349)

ترجمه: انس  به نقل از ابوذر  مي گويد: رسول اكرم  فرمود: «زماني كه درمكه بسر مي بردم، شبي سقف منزلم سوراخ شد وجبرئيل فرود آمد و سينه  مرا شكافت و با آب زمزم شستشو داد. پس  از آن، طشتي را كه پر از حكمت و ايمان بود، آورد و در سينة من خالي كرد وآنرا بست. سپس دست مرا گرفت و  به سوي  آسمان  برد. وقتي به  آسمان دنيا  رسيدم، جبرئيل به نگهبان آسمان گفت: در را باز كن. پرسيد: شما چه كسي هستيد؟گفت: من جبرئيل هستم. فرشته پرسيد: آيا شخص ديگري  همراه توست؟ جبرئيل گفت:آري، محمد  با من است. نگهبان گفت: آيا ايشان دعوت شده اند؟ جبرئيل گفت: آري. بعد، در باز شد و ما از آسمان دنيا بالا رفتيم. ناگهان، نگاهم به شخصي افتاد كه عدة زيادي سمت راست و چپ او قرار داشتند. آن شخص هر وقت  به سمت راست

 نگاه مي‏كرد، مي‏خنديد. و هر وقت به سمت چپ نگاه ميكرد، گريه مي‏كرد. وقتي مرا ديد، فرمود: بسيار خوش آمدي اي پيامبر و فرزند نيكوكار من. از جبرئيل پرسيدم: اين شخص كيست؟ گفت: آدم  است. و اينها كه سمت چپ و راست او مي بيني، ارواح فرزندانش هستند. آنان كه سمت راست او قرار دارند، اهل بهشت اند و آنها كه سمت چپ  او هستند، اهل دوزخ اند. بدينجهت هر وقت به سمت راست نگاه مي‏كرد، مي‏خنديد. و هر وقت به سمت چپ نگاه مي‏كرد، مي گريست. بعد، جبرئيل مرا به سوي آسمان دوم برد و از نگهبان آن خواست تا در را باز كند. نگهبان آسمان دوم همان چيزي را كه نگهبان آسمان اول پرسيده بود، تكرار كرد و سپس در را باز كرد».

 انس  به نقل از ابوذر  مي‏گويد: رسول الله  در مسير آسمانها با  آدم،  ادريس،  موسي، عيسي و  ابراهيم عليهم الصلاة والسلام ملاقات كرد. البته در بارة جزئيات مرتبه و جايگاه آنان به تفصيل چيزي نفرمود. فقط يادآوري نمودكه آدم  را در آسمان دنيا و  ابراهيم  را در آسمان ششم ملاقات كرده است.

انس   ميگويد: هنگامي كه جبرئيل  رسول الله  را با خود نزد ادريس  برد،  ادريس  فرمود: بسيار خوش آمدي اي پيامبر و برادر نيكوكار من. رسول الله   مي‏فرمايد: از جبرئيل پرسيدم: كه اين شخص، كيست؟ جبرئيل گفت: ايشان ادريس هستند. بعد از كنار  موسيu گذشتيم. وقتي نگاه موسي  به من افتاد، فرمود: خوش آمدي اي پيامبر و برادر نيكوكار من. دربارة او از جبرئيل پرسيدم، فرمود: ايشان موسيu هستند. بعد به عيسيu رسيديم. عيسي نيز فرمود: خوش آمدي اي پيامبر و برادر نيكوكار من. از جبرئيل  پرسيدم: او كيست؟ فرمود: ايشان  عيسيu است. سپس به  ابراهيمu نزديك شديم. ايشان نيز مرحبا و خوش آمد گفت. دربارة وي از  جبرئيل  سؤال كردم. فرمود: ايشان  ابراهيم   است.

 ابن شهاب (يكي از راويان) مي‏گويد: ابن عباس و ابوحبه انصاري روايت مي كنند كه رسول الله  فرمود: «سپس مرا عروج داد و بجايي رسيدم كه صداي خش خش قلم‏هاي فرشتگان را كه مشغول نوشتن بودند، ‏شنيدم».

 انس بن مالك مي‏گويد: رسول الله  فرمود: «خداوند در سفر معراج، روزانه پنجاه نماز بر امتم فرض گردانيد. با آن پنجاه نماز، برگشتم تا اينكه به موسي  رسيدم. ايشان پرسيد: خداوند بر امتت چه چيزي فرض كرد؟ گفتم: روزانه پنجاه نماز. ‏موسي  فرمود: دوباره نزد پروردگارت برو. زيرا امتت توانايي انجام اين كار را ندارد. نزد خداوند متعال برگشتم. حق تعالي بخشي از آن پنجاه نماز را كم كرد. وقتي نزد موسي  آمدم، گفتم: بخشي از نمازها را معاف نمود. موسي  گفت: بازهم بسوي خدا برگرد زيرا امتت توانايي اين را هم نخواهد داشت. من بار ديگر نزد پروردگار رفتم. خداوند متعال اين بار نيز بخشي از نمازها را كم كرد. باز چون نزد موسي رفتم و گفتم كه خداوند بخشي ديگر از نمازها را بخشيده است، موسي  باز همان سخن قبلي خود را تكرار كرد. براي آخرين بار، نزد حق تعالي رفتم، خداوند فرمود: روزانه پنج بار نماز بخوانيد و ثواب پنجاه نماز را دريافت كنيد و من هيچگاه خلاف وعده عمل نمي كنم. من بسوي موسي بازگشتم. گفت: بار ديگر به خداوند مراجعه كن. (اين بار نپذيرفتم) گفتم: از خداوند شرم مي كنم. آنگاه، جبرئيل مرا با خود برد تا اينكه به سدرة المنتهي رسيديم. در آنجا، چيزهاي گوناگوني ديدم كه از آنها سر در نياوردم. سپس وارد بهشت شدم. و در آنجا با زنجيرهاي ساخته شده از مرواريد و خاك بهشت كه از مشك و عنبر بود، روبرو شدم». 

227ـ عَنْ عَائِشَةَ أُمِّ الْمُؤْمِنِينَ رَضِيَ الله عَنْهَا قَالَتْ: فَرَضَ اللَّهُ الصَّلاةَ حِينَ فَرَضَهَا، رَكْعَتَيْنِ رَكْعَتَيْنِ، فِي الْحَضَرِ وَالسَّفَرِ، فَأُقِرَّتْ صَلاةُ السَّفَرِ، وَزِيدَ فِي صَلاةِ الْحَضَرِ. (بخارى:350)

ترجمه: از ام المؤمنين عايشه رضي ‏الله‏ عنها روايت است كه مي‏فرمايد: هنگامي كه خداوند، نمازها را فرض كرد، همة نمازهاي سفر و حضر، دو ركعتي بودند.  سپس نماز سفر، دو ركعتي باقي ماند و نماز حضر، افزايش يافت.

روی ادامه مطلب کلیک کنید. ....


موضوعات مرتبط: 8 کتاب نماز ، أحاديث مختصر صحیح بخاری

ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه ۹ تیر ۱۳۹۴ | ۱:۴۴ ب.ظ | نویسنده : مسافر. |

8 کتاب نماز  قسمت دوم 2

باب(28): پند و اندرز امام به مردم دربارة كامل كردن نماز و ذكر قبله

 

263ـ عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ : أَنَّ رَسُولَ الله  قَالَ: «هَلْ تَرَوْنَ قِبْلَتِي هَاهُنَا؟ فَوَ الله مَا يَخْفَى عَلَيَّ خُشُوعُكُمْ وَلا رُكُوعُكُمْ، إِنِّي لأرَاكُمْ مِنْ وَرَاءِ ظَهْرِي». (بخارى:418)

ترجمه: از ابو هريره  روايت است كه رسول الله  فرمود: «آيا شما فكر مي‏كنيد كه من رويم بسوي قبله است (و از اطراف خود، بي خبرم)؟ به خدا سوگند كه خشوع و ركوع شما بر من پوشيده نيست. و من (هنگام نماز) شما را از پشت سر خود، خوب مي بينم».

باب (29): آيا جايز است مسجد فلاني گفته شود؟ 

264ـ عَنْ ابْنِ عُمَرَ رَضِيَ الله عَنْهُمَا: أَنَّ رَسُولَ الله  سَابَقَ بَيْنَ الْخَيْلِ الَّتِي أُضْمِرَتْ مِنَ الْحَفْيَاءِ، وَأَمَدُهَا ثَنِيَّةُ الْوَدَاعِ، وَسَابَقَ بَيْنَ الْخَيْلِ الَّتِي لَمْ تُضْمَرْ مِنَ الثَّنِيَّةِ إِلَى مَسْجِدِ بَنِي زُرَيْقٍ، وَأَنَّ عَبْدَ الله بْنَ عُمَرَ كَانَ فِيمَنْ سَابَقَ بِهَا. (بخارى:420)

ترجمه: عبدالله بن عمر رضي الله عنهما مي گويد: رسول الله  براي اسب‏هاي تربيت شده، مسابقه اي برپا نمود كه مسافت آن، از حفياء تا ثنية الوداع بود. و براي اسب‏هاي تربيت نشده، از ثنية ‏الوداع تا مسجد بني زريق تعيين فرمود. و من هم جزو كساني بودم كه در آن مسابقه، شركت داشتم.

 

روی ادامه مطلب کلیک کنید. ...


موضوعات مرتبط: 8 کتاب نماز ، أحاديث مختصر صحیح بخاری

ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه ۹ تیر ۱۳۹۴ | ۱:۳۸ ب.ظ | نویسنده : مسافر. |

7 ـ كتاب تيمم

7 ـ كتاب تيمم

 

 

باب (1)

باب (2): اگر شخص مقيم، به آب دسترسي پيدا نكرد و بيم فوت نماز مي رفت، تيمم نمايد

باب (3): آيا تيمم كننده مي تواند (پس از زدن دستها بر خاك) آنها را فوت كند

 

باب(4): خاك پاك، جاي آب وضو را براي مسلمان  مي گيرد

 

 

باب (1)  

221ـ عَنْ عَائِشَةَ رَضِيَ الله عَنْهَا زَوْجِ النَّبِيِّ  قَالَتْ: خَرَجْنَا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ  فِي بَعْضِ أَسْفَارِهِ، حَتَّى إِذَا كُنَّا بِالْبَيْدَاءِ، أَوْ بِذَاتِ الْجَيْشِ، انْقَطَعَ عِقْدٌ لِي، فَأَقَامَ رَسُولُ اللَّهِ  عَلَى الْتِمَاسِهِ، وَأَقَامَ النَّاسُ مَعَهُ، وَلَيْسُوا عَلَى مَاءٍ، فَأَتَى النَّاسُ إِلَى أَبِي بَكْرٍ الصِّدِّيقِ، فَقَالُوا: أَلا تَرَى مَا صَنَعَتْ عَائِشَةُ؟ أَقَامَتْ بِرَسُولِ اللَّهِ  وَالنَّاسِ، وَلَيْسُوا عَلَى مَاءٍ، وَلَيْسَ مَعَهُمْ مَاءٌ، فَجَاءَ أَبُو بَكْرٍ، وَرَسُولُ اللَّهِ  وَاضِعٌ رَأْسَهُ عَلَى فَخِذِي قَدْ نَامَ، فَقَالَ: حَبَسْتِ رَسُولَ اللَّهِ  وَالنَّاسَ وَلَيْسُوا عَلَى مَاءٍ، وَلَيْسَ مَعَهُمْ مَاءٌ، فَقَالَتْ عَائِشَةُ: فَعَاتَبَنِي أَبُو بَكْرٍ وَقَالَ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ يَقُولَ، وَجَعَلَ يَطْعُنُنِي بِيَدِهِ فِي خَاصِرَتِي، فَلا يَمْنَعُنِي مِنَ التَّحَرُّكِ إِلا مَكَانُ رَسُولِ اللَّهِ  عَلَى فَخِذِي، فَقَامَ رَسُولُ اللَّهِ  حِينَ أَصْبَحَ عَلَى غَيْرِ مَاءٍ، فَأَنْزَلَ اللَّهُ آيَةَ التَّيَمُّمِ فَتَيَمَّمُوا، فَقَالَ أُسَيْدُ بْنُ الْحُضَيْرِ: مَا هِيَ بِأَوَّلِ بَرَكَتِكُمْ يَا آلَ أَبِي بَكْرٍ، قَالَتْ: فَبَعَثْنَا الْبَعِيرَ الَّذِي كُنْتُ عَلَيْهِ فَأَصَبْنَا الْعِقْدَ تَحْتَهُ. (بخارى:334)

ترجمه: عايشه رضي‏ الله‏ عنها مي‏فرمايد: در يكي از سفرها، همراه نبي اكرم  بوديم. هنگامي كه به ذات الجيش يا به بيداء رسيديم، گلوبندم افتاد و گم شد. رسول الله  براي پيدا كردن آن، توقف كرد. مردم نيز توقف كردند. آنجا نه آبي بود و نه كاروان، آب همراه داشت. عده‏اي نزد ابوبكر آمدند و گفتند: نمي بيني كه عايشه چه كار كرده است؟ موجب شده كه رسول الله  و كاروان توقف كنند در حاليكه  نه آب همراه دارند و نه در محل توقف آنان، آب وجود دارد. عايشه رضي‏ الله‏ عنها مي گويد: در حالي كه رسول اكرم خوابيده و سر مباركش را بر زانويم گذاشته بود، پدرم؛ ابوبكر؛ نزد من آمد و مرا سرزنش نمود و در حالي كه با دست‏ به پهلويم مي زد، آنچه خدا مي خواست نثار من كرد و گفت: رسول خدا  و مردم را در جايي كه آبي وجود ندارد و كاروان هم آبي همراه ندارد، متوقف نمودي. 

اما چون سر (مبارك) رسول الله  روي  زانويم قرار داشت ، نمي توانستم حركت كنم. سرانجام، زماني رسول خدا برخاست كه صبح شده بود و در محل توقف ما، آبي وجود نداشت. در نتيجه، خداوند آية تيمم را نازل فرمود و مردم تيمم كردند. اينجا بود كه اسيد بن حضيرگفت: اي آل ابوبكر! نزول اين آيه، نخستين بركت شما نيست. (بلكه قبلا نيز مردم به وسيلة شما به چنين خير و بركاتي نايل آمده اند).

عايشه رضي ‏الله‏ عنها در پايان اين حديث، مي فرمايد: آنگاه، هنگامي كه شترم را حركت داديم، گلوبند را زير آن، پيدا كرديم.

222ـ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ رَضِيَ الله عَنْهُمَا: أَنَّ النَّبِيَّ  قَالَ: «أُعْطِيتُ خَمْسًا، لَمْ يُعْطَهُنَّ أَحَدٌ قَبْلِي: نُصِرْتُ بِالرُّعْبِ مَسِيرَةَ شَهْرٍ، وَجُعِلَتْ لِيَ الْأَرْضُ مَسْجِدًا وَطَهُورًا، فَأَيُّمَا رَجُلٍ مِنْ أُمَّتِي أَدْرَكَتْهُ الصَّلاةُ فَلْيُصَلِّ، وَأُحِلَّتْ لِيَ الْمَغَانِمُ وَلَمْ تَحِلَّ لأَحَدٍ قَبْلِي، وَأُعْطِيتُ الشَّفَاعَةَ، وَكَانَ النَّبِيُّ يُبْعَثُ إِلَى قَوْمِهِ خَاصَّةً، وَبُعِثْتُ إِلَى النَّاسِ عَامَّةً. (بخارى:335)

ترجمه جابر بن عبدالله رضي الله عنهماروايت مي كند كه نبي اكرم  فرمود: پنج چيز به من عطا شده است كه قبل از من، به هيچ پيامبري عطا نشده‏است:

1 ـ  از مسافت يك ماه، دشمنانم دچار ترس و وحشت ميشوند.

2 ـ زمين براي من مسجد و پاك قرار داده شده است. بنابر اين، هر كجا وقت نماز فرارسيد، امتيانم مي توانند همانجا (اگر آب نبود، تيمم نمايند) و ‏نماز بخوانند.

3 ـ مال غنيمت براي من حلال گردانده شده است در حالي كه قبل از من، براي هيچ پيامبري، حلال نبوده است.

4 ـ حق شفاعت به من عنايت شده است.

5 ـ هر پيامبري فقط براي  قوم خودش فرستاده شده است در حالي كه من براي تمام مردم دنيا مبعوث شده ام.

 


موضوعات مرتبط: 7 کتاب تیمم ، أحاديث مختصر صحیح بخاری

ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه ۹ تیر ۱۳۹۴ | ۱:۳ ب.ظ | نویسنده : مسافر. |

مجموعة صد حديث از صحیح بخاری و مسلم

 

مجموعة صدحديث از صحیح بخاری و مسلم

 

باب (1): وضو قبل از غسل 

183 ـ عَنْ عَائِشَةَ رَضِيَ الله عَنْهَا زَوْجِ النَّبِيِّ : أَنَّ النَّبِيَّ  كَانَ إِذَا اغْتَسَلَ مِنَ الْجَنَابَةِ، بَدَأَ فَغَسَلَ يَدَيْهِ، ثُمَّ يَتَوَضَّأُ كَمَا يَتَوَضَّأُ لِلصَّلاةِ، ثُمَّ يُدْخِلُ أَصَابِعَهُ فِي الْمَاءِ فَيُخَلِّلُ بِهَا أُصُولَ شَعَرِهِ، ثُمَّ يَصُبُّ عَلَى رَأْسِهِ ثَلاثَ غُرَفٍ بِيَدَيْهِ، ثُمَّ يُفِيضُ الْمَاءَ عَلَى جِلْدِهِ كُلِّهِ. (بخارى:248)

ترجمه: عايشه رضي‏ الله‏ عنها؛ همسر گرامي نبي اكرم   مي گويد: هرگاه، رسول الله   غسل جنابت مي نمود، نخست دستهايش را مي‏شست. بعد وضوي كامل مي‏گرفت. سپس، انگشتانش را خيس مي نمود و با آن، ريشة موهاي سر (مبارك) خود را خلال مي‏كرد. و در پايان، سه بار با كف دست بر سر خود، آب مي‏ريخت و بعد، تمام بدن خود را مي شست.

184 ـ عَنْ مَيْمُونَةَ رَضِيَ الله عَنْهَا زَوْجِ النَّبِيِّ  قَالَتْ: تَوَضَّأَ رَسُولُ اللَّهِ  وُضُوءَهُ لِلصَّلاةِ، غَيْرَ رِجْلَيْهِ، وَغَسَلَ فَرْجَهُ وَمَا أَصَابَهُ مِنَ الأَذَى، ثُمَّ أَفَاضَ عَلَيْهِ الْمَاءَ، ثُمَّ نَحَّى رِجْلَيْهِ، فَغَسَلَهُمَا، هَذِهِ غُسْلُهُ مِنَ الْجَنَابَةِ. (بخارى:249)

ترجمه: ميمونه؛ همسر گرامي نبي اكرم  ؛ مي‏فرمايد: روش آنحضرت   براي غسل جنابت چنين بود: نخست، استنجا مي كرد و نجاست را از خود دور مي ساخت و مانند وضوي نماز، وضو مي گرفت ولي پاهايش را نمي شست. سپس، بر تمام بدن خود، آب مي ريخت و در پايان،  با اندكي جابجائي، پاهايش را مي شست. 

باب (2):  غسل مرد با همسرش

185 ـ عَنْ عَائِشَةَ رَضِيَ الله عَنْهَا قَالَتْ: كُنْتُ أَغْتَسِلُ أَنَا وَالنَّبِيُّ  مِنْ إِنَاءٍ وَاحِدٍ مِنْ قَدَحٍ يُقَالُ لَهُ الْفَرَقُ. (بخارى:250)

ترجمه: ام المومنين؛ عايشه رضي ‏الله‏ عنها؛ مي‏فرمايد: من و رسول الله   از يك ظرف آب كه به آن «فرق» مي‏گفتند، براي غسل، استفاده مي كرديم.

باب (3):  غسل نمودن با يك صاع آب و مانند آن 

186 ـ وَعَنْهَا رَضِيَ الله عَنْهَا: أَنَّهَا سُئِلَت عَنْ غُسْلِ النَّبِيِّ ، فَدَعَتْ بِإِنَاءٍ نَحْوًا مِنْ صَاعٍ، فَاغْتَسَلَتْ، وَأَفَاضَتْ عَلَى رَأْسِهَا، وَبَيْنَهَا وَبَيْنَ السَّائِلِ حِجَابٌ. (بخارى:251)

ترجمه: همچنين از عايشه رضي ‏الله‏ عنها روايت است كه از وي دربارة غسل نبي اكرم  سؤال شد. ايشان ظرفي خواست كه حدود يك صاع آب مي گرفت. سپس با آن غسل كرد و بر سرش آب ريخت. ميان  او و سؤال كننده يعني برادرش؛ عبدالرحمن؛ پرده ايي حائل بود.

187 ـ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ : أَنَّهُ سَأَلَهُ رَجُلٌ عَنِ الْغُسْلِ؟ فَقَالَ: يَكْفِيكَ صَاعٌ، فَقَالَ رَجُلٌ: مَا يَكْفِينِي، فَقَالَ جَابِرٌ: كَانَ يَكْفِي مَنْ هُوَ أَوْفَى مِنْكَ شَعَرًا وَخَيْرٌ مِنْكَ، ثُمَّ أَمَّنَا فِي ثَوْبٍ. (بخارى:252)

ترجمه: جابر بن عبد الله  مي‏گويد: شخصي از من دربارة مقدار آب غسل، سؤال كرد. در جواب، گفتم: يك صاع آب، كافي است. يكي از حاضران گفت: يك صاع براي من كافي نيست. گفتم: براي كسي كه موهايش از تو بيشتر وخودش هم از تو بهتر بود، يك صاع آب، كفايت مي‏كرد (يعني رسول الله ). آنگاه جابر  كه يك چادر بر تن داشت، نماز را براي ما امامت كرد.

باب (4): كسي كه سه بار برسر خود آب بريزد

188 ـ عَنْ جُبَيْرِ بْنِ مُطْعِمٍ  قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ : «أَمَّا أَنَا فَأُفِيضُ عَلَى رَأْسِي ثَلاثًا» وَأَشَارَ بِيَدَيْهِ كِلْتَيْهِمَا. (بخارى:254)

ترجمه: جبير بن مطعم مي‏گـويد: رسول الله  با نشان دادن كف دست ها فرمود: «من سه بار با اينها بر سر خود، آب مي‏ريزم».

باب(5): كسي كه غسل را با محلاب( )  آغاز كند

189 ـ عَنْ عَائِشَةَ رَضِيَ الله عَنْهَا قَالَتْ: كَانَ النَّبِيُّ  إِذَا اغْتَسَلَ مِنَ الْجَنَابَةِ، دَعَا بِشَيْءٍ نَحْوَ الْحِلابِ، فَأَخَذَ بِكَفِّهِ، فَبَدَأَ بِشِقِّ رَأْسِهِ الأَيْمَنِ، ثُمَّ الأَيْسَرِ، فَقَالَ بِهِمَا عَلَى وَسَطِ رَأْسِهِ. (بخارى:258)

ترجمه: عايشه رضي ‏الله‏ عنها مي‏ فرمايد: هرگاه، نبي اكرم  غسل جنابت مي‏نمود، ظرف محلاب مانندي را مي طلبيد و از آن با دست، آب بر مي داشت. ابتدا سمت راست بدن خود، و سپس سمت چپ آنرا مي شست. و در پايان، با دستهايش بر فرق سر خود، آب مي ريخت.

 


برچسب‌ها: مجموعة صدحديث از صحیح بخاری و مسلم

ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه ۹ تیر ۱۳۹۴ | ۱۲:۳۸ ب.ظ | نویسنده : مسافر. |

6 ـ كتاب حيض

6 ـ كتاب حيض

 

 

باب (1): احكام زنان در حالت نفاس و قاعدگي

باب (2): شانه كردن موهاي شوهر در حالت قاعدگي

باب (3):  تكيه دادن به همسر در حالت قاعدگي و قرآن خواندن

باب (4): كسي كه حيض را نفاس مي نامد

باب (5): خوابيدن كنار همسر در دوران قاعدگي

باب (6):  زنان در دوران قاعدگي، روزه نگيرند

باب (7):  اعتكاف زنان در زمان استحاضه

باب (8): استفادة زنان از عطر و مواد خوشبوي ديگر پس از غسل حيض

باب (9): زن چگونه بايد غسل نمايد و آثارحيض را پاك كند

باب (10): شانه زدن موي سر، هنگام غسل قاعدگي

باب(11): ضرورت باز كردن موها براي زنان، هنگام غسل پايان قاعدگي

باب (12):  قضاي نمازهاي دوران قاعدگي بر زنان واجب نيست

باب (13): خوابيدن كنار همسر در دوران قاعدگي

باب (14): شركت زنان حائض در مراسم عيد، خارج از مصلا

باب (15): زردي وتيرگي خون در ايام غير قاعدگي

باب (16): زني كه پس از طواف افاضه، دچار قاعدگي شود.

باب (17): نماز جنازه بر زني كه در دوران نفاس، وفات نمايد

 

باب(18)

 

 

باب (1): احكام زنان در حالت نفاس و قاعدگي

201 ـ عَنْ عَائِشَةَ رَضِيَ الله عَنْهَا قَالَتْ: خَرَجْنَا لا نَرَى إِلا الْحَجَّ، فَلَمَّا كُنَّا بِسَرِفٍ حِضْتُ، فَدَخَلَ عَلَيَّ رَسُولُ اللَّهِ  وَأَنَا أَبْكِي، قَالَ: «مَا لَكِ أَنُفِسْتِ»؟ قُلْتُ: نَعَمْ، قَالَ: «إِنَّ هَذَا أَمْرٌ كَتَبَهُ اللَّهُ عَلَى بَنَاتِ آدَمَ فَاقْضِي مَا يَقْضِي الْحَاجُّ، غَيْرَ أَنْ لا تَطُوفِي بِالْبَيْتِ». قَالَتْ: وَضَحَّى رَسُولُ اللَّهِ  عَنْ نِسَائِهِ بِالْبَقَر. (بخارى:294)

ترجمه: عايشه رضي‏ الله‏ عنها مي ‏فرمايد: براي اداي حج، از مدينة منوره براه افتاديم. وقتي به محل «سِرف» (نزديك مكه) رسيديم، دچار قاعدگي شدم. رسول الله  نزد من آمد در حالي كه گريه مي كردم. فرمود: «چرا گريه مي‏كني؟ آيا دچار قاعدگي شده‏اي»؟ گفتم: بلي. آنحضرت  فرمود: «اين چيزي است كه خداوند آن را شامل حال همة دختران آدم كرده است. جز طواف خانة كعبه، تمام احكام و مناسك حج را انجام بده». عايشه رضي‏ الله‏ عنها مي‏فرمايد: رسول الله  براي ازواج خويش، گاو، قرباني نمود.

باب (2): شانه كردن موهاي شوهر در حالت قاعدگي

202 ـ وَعَنْهَا رَضِيَ الله عَنْهَا قَالَتْ: كُنْتُ أُرَجِّلُ رَأْسَ رَسُولِ اللَّهِ  وَأَنَا حَائِضٌ. (بخارى:295)

ترجمه: همچنين عايشه رضي ‏الله‏ عنها مي‏فرمايد: در حال قاعدگي، موهاي سر مبارك رسول الله   را شانه مي‏زدم.

203 ـ وفي رواية: وَهُوَ مُجَاوِرٌ فِي الْمَسْجِدِ، يُدْنِي لَهَا رَأْسَهُ، وَهِيَ فِي حُجْرَتِهَا، فَتُرَجِّلُهُ وَهِيَ حَائِضٌ. (بخارى:296)

ترجمه: و در روايتي ديگر آمده است كه رسول الله  در مسجد، معتكف بود و سر مبارك خود را به عايشه رضي ‏الله‏ عنها نزديك مي كرد و او كه در خانه بود و ايام قاعدگي را مي‏گذراند، سر مبارك رسول الله  را شانه مي‏زد. (مسجد و خانه در كنار هم قرار داشتند).

باب (3):  تكيه دادن به همسر در حالت قاعدگي و قرآن خواندن

204 ـ عَنْ عَائِشَةَ رَضِيَ الله عَنْهَا قَالَتْ: كَانَ النَّبِيُّ  يَتَّكِئُ فِي حَجْرِي وَأَنَا حَائِضٌ، ثُمَّ يَقْرَأُ الْقُرْآنَ. (بخارى:297)

ترجمه: عايشه رضي ‏الله‏ عنها مي‏گويد: در حالي كه من در دوران قاعدگي بسر ميبردم، رسول الله  بر من تكيه مي نمود (سر بر زانوي من مي نهاد) و قرآن تلاوت مي‏كرد.

باب (4): كسي كه حيض را نفاس مي نامد

205 ـ وَعَنْ أُمِّ سَلَمَةَ رَضِيَ الله عَنْهَا قَالَتْ: بَيْنَا أَنَا مَعَ النَّبِيِّ  مُضْطَجِعَةٌ فِي خَمِيصَةٍ، إِذْ حِضْتُ، فَانْسَلَلْتُ، فَأَخَذْتُ ثِيَابَ حِيضَتِي، قَالَ: «أَنُفِسْتِ»؟ قُلْتُ: نَعَمْ، فَدَعَانِي، فَاضْطَجَعْتُ مَعَهُ فِي الْخَمِيلَةِ. (بخارى:298)

ترجمه: ام سلمه رضي ‏الله‏ عنها مي‏گويد: با رسول الله  در يك چادر، خوابيده بودم كه دچار قاعدگي شدم. آهسته، خود را بيرون كشيدم و لباس حيض پوشيدم. رسول الله  پرسيد:  «آيا دچار قاعدگي شدي»؟ گفتم: بلي. آنحضرت  دوباره مرا فراخوند و من با ايشان در همان چادر خوابيدم.

باب (5): خوابيدن كنار همسر در دوران قاعدگي

206 ـ عَنْ عَائِشَةَ رَضِيَ الله عَنْهَا قَالَتْ: كُنْتُ أَغْتَسِلُ أَنَا وَالنَّبِيُّ  مِنْ إِنَاءٍ وَاحِدٍ كِلانَا جُنُبٌ، وَكَانَ يَأْمُرُنِي فَأَتَّزِرُ، فَيُبَاشِرُنِي وَأَنَا حَائِضٌ، وَكَانَ يُخْرِجُ رَأْسَهُ إِلَيَّ وَهُوَ مُعْتَكِفٌ، فَأَغْسِلُهُ وَأَنَا حَائِضٌ. (بخارى:299)

ترجمه: عايشه رضي ‏الله‏ عنها مي‏گويد: من و رسول الله  در حالي كه جنب بوديم از يك ظرف آب، غسل مي‏نموديم. و زماني كه من دوران قاعدگي را مي‏گذراندم، آنحضرت  به من دستور مي داد كه ازار  بپوشم. و در آن حالت، (قاعدگي) كنار من مي خوابيد. و هنگام اعتكاف، سر مبارك را از مسجد بيرون مي آورد و من كه در دوران  قاعدگي بسر مي بردم، سر ايشان را  مي شستم.

207 ـ وَفِيْ رِوَايَةٍ عَنْهَا رَضِيَ الله عَنْهَا قَالَتْ: كَانَتْ إِحْدَانَا إِذَا كَانَتْ حَائِضًا، فَأَرَادَ رَسُولُ اللَّهِ  أَنْ يُبَاشِرَهَا، أَمَرَهَا أَنْ تَتَّزِرَ فِي فَوْرِ حَيْضَتِهَا، ثُمَّ يُبَاشِرُهَا، قَالَتْ: وَأَيُّكُمْ يَمْلِكُ إِرْبَهُ كَمَا كَانَ النَّبِيُّ  يَمْلِكُ إِرْبَهُ.    (بخارى:302)

ترجمه: عايشه رضي‏ الله‏ عنها مي‏فرمايد: هرگاه يكي از همسران رسول الله دچار قاعدگي مي‏شد و آنحضرت  مي خواست در كنارش بخوابد، به او دستور مي داد كه در حين شدت حيض، ازار  بپوشد. آنگاه در كنار او مي‏خوابيد.  عايشه رضي الله‏ عنها افزود: چه كسي از شما مي تواند مانند رسول الله  در چنين حالتي خود را كنترل نمايد؟!

باب (6):  زنان در دوران قاعدگي، روزه نگيرند

208 ـ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ  قَالَ: خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ  فِي أَضْحَى أَوْ فِطْرٍ إِلَى الْمُصَلَّى، فَمَرَّ عَلَى النِّسَاءِ، فَقَالَ: «يَا مَعْشَرَ النِّسَاءِ تَصَدَّقْنَ، فَإِنِّي أُرِيتُكُنَّ أَكْثَرَ أَهْلِ النَّارِ». فَقُلْنَ: وَبِمَ يَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: «تُكْثِرْنَ اللَّعْنَ، وَتَكْفُرْنَ الْعَشِيرَ، مَا رَأَيْتُ مِنْ نَاقِصَاتِ عَقْلٍ وَدِينٍ أَذْهَبَ لِلُبِّ الرَّجُلِ الْحَازِمِ مِنْ إِحْدَاكُنَّ». قُلْنَ: وَمَا نُقْصَانُ دِينِنَا وَعَقْلِنَا يَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: «أَلَيْسَ شَهَادَةُ الْمَرْأَةِ مِثْلَ نِصْفِ شَهَادَةِ الرَّجُلِ»؟ قُلْنَ: بَلَى، قَالَ: «فَذَلِكِ مِنْ نُقْصَانِ عَقْلِهَا، أَلَيْسَ إِذَا حَاضَتْ لَمْ تُصَلِّ وَلَمْ تَصُمْ؟» قُلْنَ: بَلَى. قَالَ: «فَذَلِكِ مِنْ نُقْصَانِ دِينِهَا». (بخارى:304)

ترجمه: ابو سعيد خدري  مي گويد: رسول الله  روز عيد قربان يا عيد فطر  بسوي مصلا رفت. در آنجا، سري به زنان زد و خطاب به آنان فرمود: «اي گروه زنان ! صدقه دهيد. زيرا شما را بيشترين اهل دوزخ ديدم». پرسيدند: چرا؟ اي رسول خدا ! پيامبر اكرم  فرمود: «بخاطر اينكه شما بكثرت نفرين مي كنيد و از شوهرانتان نافرماني نموده و ناسپاسي مي كنيد و هيچ ناقص عقل و ديني نمي تواند مانند شما، مردان عاقل را فريب بدهد». عرض كردند: اي رسول خداr! نقصان عقل و دين ما چيست؟ فرمود: «مگر نه اين است كه گواهي يك زن، نصف گواهي مرد محسوب مي شود»؟ گفتند: بلي. رسول خدا   فرمود: «اين خود، نشانگر نقص عقل شما است». آنحضرت  باز فرمود: «مگر نه اينكه در ايام حيض و قاعدگي، نماز نمي خوانيد و روزه نمي گيريد»؟ عرض كردند: بلي . رسول الله  فرمود:«اين هم دليل بر نقص دين شماست».

باب (7):  اعتكاف زنان در زمان استحاضه 

209 ـ عَنْ عَائِشَةَ رَضِيَ الله عَنْهَا: أَنَّ النَّبِيَّ  اعْتَكَفَ ومَعَهُ بَعْضُ نِسَائِهِ، وَهِيَ مُسْتَحَاضَةٌ تَرَى الدَّمَ، فَرُبَّمَا وَضَعَتِ الطَّسْتَ تَحْتَهَا مِنَ الدَّمِ.(بخارى:309)

ترجمه: عايشه رضي‏الله‏ عنها مي‏فرمايد: گاهي يكي از همسران رسول الله  با وي به اعتكاف مي نشست در حاليكه استحاضه بود وخونريزي داشت. و چه بسا از شدت خونريزي ناچار بود روي طشتي بنشيند.

باب (8): استفادة زنان از عطر و مواد خوشبوي ديگر پس از غسل حيض 

210ـ عَنْ أُمِّ عَطِيَّةَ عَنِ النَّبِيِّ  قَالَتْ: كُنَّا نُنْهَى أَنْ نُحِدَّ عَلَى مَيِّتٍ فَوْقَ ثَلاثٍ، إِلا عَلَى زَوْجٍ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَعَشْرًا، وَلا نَكْتَحِلَ، وَلا نَتَطَيَّبَ، وَلا نَلْبَسَ ثَوْبًا مَصْبُوغًا إِلا ثَوْبَ عَصْبٍ، وَقَدْ رُخِّصَ لَنَا عِنْدَ الطُّهْرِ إِذَا اغْتَسَلَتْ إِحْدَانَا مِنْ مَحِيضِهَا فِي نُبْذَةٍ مِنْ كُسْتِ أَظْفَارٍ، وَكُنَّا نُنْهَى عَنِ اتِّبَاعِ الْجَنَائِزِ.(بخارى:313)

ترجمه: ام عطيه رضي ‏الله‏ عنها مي‏گويد: رسول الله  سوگواري بيش از سه روز را براي ما ممنوع كرد. مگر براي زني كه همسرش را از دست داده باشد. در آنصورت، بايد چهار ماه و ده روز به سوگ او بنشيند. و در آن ايام، استفادة خوشبو، سرمه و لباس رنگي نيز براي ما ممنوع گرديد. مگر لباس عَصب (كه نوعي لباس يمني خشن است). البته پس از غسل قاعدگي، استفادة اندكي مواد خوشبو را مجاز نمود. و همچنين ما (زنان) را از شركت در تشييع جنازه، منع فرمودند. 

باب (9): زن چگونه بايد غسل نمايد و آثارحيض را پاك كند

211ـ عَنْ عَائِشَةَ رَضِيَ الله عَنْهَا: أَنَّ امْرَأَةً سَأَلَتِ النَّبِيَّ  عَنْ غُسْلِهَا مِنَ الْمَحِيضِ، فَأَمَرَهَا كَيْفَ تَغْتَسِلُ قَالَ: «خُذِي فِرْصَةً مِنْ مَسْكٍ فَتَطَهَّرِي بِهَا». قَالَتْ: كَيْفَ أَتَطَهَّرُ؟ قَالَ: «تَطَهَّرِي بِهَا». قَالَتْ: كَيْفَ؟ قَالَ: «سُبْحَانَ اللَّهِ تَطَهَّرِي». فَاجْتَبَذْتُهَا إِلَيَّ، فَقُلْتُ: تَتَبَّعِي بِهَا أَثَرَ الدَّمِ.(بخاري:314)

ترجمه: عايشه رضي ‏الله‏ عنها مي‏گويد: زني از رسول الله  دربارة غسل حيض سؤال كرد. آنحضرت  فرمود: «نخست به وسيلة پارچه‏اي تميز و خوشبو خود را پاك كن». زن گفت: چگونه با پارچه خود را پاك كنم؟ رسول الله  بار ديگر فرمود: «خود را پاك كن». زن گفت: چگونه؟ آنحضرت فرمود: «سبحان الله! خود را پاك كن». عايشه رضي ‏الله‏ عنها مي‏فرمايد: (من كه منظور رسول الله   را درك كردم، بلافاصله) آن زن را بسوي خود كشيدم و به او فهماندم و توضيح دادم كه چگونه با پارچة تميز، جاي خون را پاك كند.

باب (10): شانه زدن موي سر، هنگام غسل قاعدگي

212ـ عَنْ عَائِشَةَ رضي الله عنها قَالَتْ: أَهْلَلْتُ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ  فِي حَجَّةِ الْوَدَاعِ، فَكُنْتُ مِمَّنْ تَمَتَّعَ وَلَمْ يَسُقِ الْهَدْيَ، فَزَعَمَتْ أَنَّهَا حَاضَتْ، وَلَمْ تَطْهُرْ حَتَّى دَخَلَتْ لَيْلَةُ عَرَفَةَ، فَقَالَتْ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، هَذِهِ لَيْلَةُ عَرَفَةَ، وَإِنَّمَا كُنْتُ تَمَتَّعْتُ بِعُمْرَةٍ؟ فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ : «انْقُضِي رَأْسَكِ وَامْتَشِطِي وَأَمْسِكِي عَنْ عُمْرَتِكِ». فَفَعَلْتُ، فَلَمَّا قَضَيْتُ الْحَجَّ، أَمَرَ عَبْدَالرَّحْمَنِ لَيْلَةَ الْحَصْبَةِ، فَأَعْمَرَنِي مِنَ التَّنْعِيمِ، مَكَانَ عُمْرَتِي الَّتِي نَسَكْتُ. (بخارى:316)

ترجمه: عايشه رضي ‏الله‏ عنها مي‏فرمايد: با رسول الله  در حجة الوداع براي حج تمتع، احرام بسته بودم و هَدي با خود نبرده بودم. در آن ميان، دچار عادت ماهيانه شدم و تا شب عرفه، آن حالت باقي ماند. عرض كردم: اي پيامبر گرامي! من نيت حج تمتع نموده بودم و اينك شب عرفه فرا رسيد. چه بايد كرد؟ رسول الله  فرمود: «گيسوهايت را بازكن، سرت را شانه نما و عمره انجام نده». من هم چنين كردم. وقتي كه از حج فارغ شدم. رسول الله  هنگام بازگشت از منا، در «محصب» به برادرم عبدالرحمن دستور داد تا مرا به «تنعيم» ببرد و در عمره،  همراهي كند. من همراه عبدالرحمن، به تنعيم رفتم و عمره اي را كه فوت شده بود، بجاي آوردم.

باب(11): ضرورت باز كردن موها براي زنان، هنگام غسل پايان قاعدگي

213ـ وَعَنْ عَائِشَةَ رَضِيَ الله عَنْهَا قَالَتْ: خَرَجْنَا مُوَافِينَ لِهِلالِ        ذِي الْحِجَّةِ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ: «مَنْ أَحَبَّ أَنْ يُهِلَّ بِعُمْرَةٍ فَلْيُهْلِلْ، فَإِنِّي لَوْلا أَنِّي أَهْدَيْتُ لأَهْلَلْتُ بِعُمْرَةٍ». فَأَهَلَّ بَعْضُهُمْ بِعُمْرَةٍ، وَأَهَلَّ بَعْضُهُمْ بِحَجٍّ، وسَاقَتِ الْحَدِيْثَ وَذَكَرَتْ حَيْضَتَهَا قَالَتْ: وأَرْسَلَ مَعِي أَخِي إِلَى التَّنْعِيمِ، فَأَهْلَلْتُ بِعُمْرَةٍ وَلَمْ يَكُنْ فِي شَيْءٍ مِنْ ذَلِكَ هَدْيٌ وَلا صَوْمٌ وَلا صَدَقَةٌ.(بخارى: 317)

ترجمه: عايشه رضي ‏الله‏ عنها مي‏فرمايد: بعد از رؤيت هلال ذي حجه، به قصد حج، مدينه منوره را ترك كرديم. رسول الله  فرمود: «هركس دوست دارد مي تواند نيت عمره كند و من هم اگر هَدي(شكرانه)، همراه نمي‏آوردم، فقط براي عمره احرام مي‏بستم». عايشه مي گويد: بعضي نيت عمره و برخي قصد حج كردند. سپس، عايشه رضي الله‏ عنها جريان قاعدگي اش را ذكر كرد وگفت:رسول الله برادرم؛ عبدالرحمن بن ابي بكر ؛ را با من همراه كرد و ما به تنعيم رفتيم و من از آنجا براي عمره، احرام بستم. و بخاطر اين كار، نَه هَدي، نه صدقه و نه روزه، هيچكدام بر من واجب نشد.

باب (12):  قضاي نمازهاي دوران قاعدگي بر زنان واجب نيست

214ـ وَعَنْ عَائِشَةَ رَضِيَ الله عَنْهَا: أنَّ امْرَأَةً قَالَتْ لَهَا: أَتَجْزِي إِحْدَانَا صَلاتَهَا إِذَا طَهُرَتْ؟ فَقَالَتْ: أَحَرُورِيَّةٌ أَنْتِ؟ كُنَّا نَحِيضُ مَعَ النَّبِيِّ  فَلا يَأْمُرُنَا بِهِ، أَوْ قَالَتْ: فَلا نَفْعَلُهُ. (بخارى:321)

ترجمه: از عايشه رضي ‏الله‏ عنها روايت است كه زني از وي پرسيد: آيا زن بايد پس از پايان دوران قاعدگي، نمازهاي از دست رفته اش را بخواند؟ عايشه رضي ‏الله‏ عنها فرمود: مگر تو از خوارج( ) هستي؟ ما در زمان رسول الله  دچار قاعدگي مي شديم و آنحضرت  ما را به خواندن نمازهاي از دست رفته امر نمي كرد و يا ما چنبن نمي كرديم.

باب (13): خوابيدن كنار همسر در دوران قاعدگي

215ـ عَنْ أُمَّ سَلَمَةَ رَضِيَ الله عَنْهَا حَدِيْثُ حَيْضِهَا مَعَ النَّبِيِّ  فِي الْخَمِيلَةِ، ثم قَالَتْ فِيْ هذِهِ الرِّوَايَةِ: إِنَّ النَّبِيَّ  كَانَ يُقَبِّلُهَا وَهُوَ صَائِمٌ. (بخارى:322)

ترجمه: ام سلمه رضي ‏الله‏ عنها جريان خوابيدنش را در كنار رسول اكرم   در دوران قاعدگي، زير يك چادر (ملحفه) بيان كرد. سپس افزود كه آنحضرت   در حالي كه روزه بود، مرا مي بوسيد.

باب (14): شركت زنان حائض در مراسم عيد، خارج از مصلا 

216ـ عَنْ أُمِّ عَطِيَّةَ رَضِيَ الله عَنْهَا قَالَتْ: سَمِعْتِ النَّبِيَّ  يَقُولُ: «تَخْرُجُ الْعَوَاتِقُ، وَذَوَاتُ الْخُدُورِ، أَوِ الْعَوَاتِقُ ذَوَاتُ الْخُدُورِ، وَالْحُيَّضُ، وَلْيَشْهَدْنَ الْخَيْرَ، وَدَعْوَةَ الْمُؤْمِنِينَ، وَيَعْتَزِلُ الْحُيَّضُ الْمُصَلَّى، قيل لها: الْحُيَّضُ؟ فَقَالَتْ: أَلَيْسَ تَشْهَدُ عَرَفَةَ وَكَذَا وَكَذَا؟. (بخارى:324)

ترجمه: ام عطيه رضي الله عنها مي گويد: من از نبي اكرم  شنيدم كه ‏فرمود: «دختران جوان، زنان محجبه و زناني كه در دوران قاعدگي بسر مي برند، مي توانند از خانه خارج شوند و در مجالس خير و دعوت مؤمنين، شركت كنند. البته زنان حائضه (ضمن شركت در مراسم فوق) نبايد وارد مصلا شوند. از ام عطيه رضي‏الله‏ عنها پرسيدند: آيا زنان حائضه هم مي‏توانند شركت كنند؟! ام عطيه رضي ‏الله‏ عنها فرمود: (بلي)، مگر در عرفه و جاهاي ديگر، زنان حائضه شركت نمي كنند؟

باب (15): زردي وتيرگي خون در ايام غير قاعدگي

217ـ وَعَنْهَا رَضِيَ الله عَنْهَا قَالَتْ: كُنَّا لا نَعُدُّ الْكُدْرَةَ وَالصُّفْرَةَ شَيْئًا. (بخارى:326)

ترجمه: همچنين ام عطيه رضي ‏الله‏ عنها مي‏گويد: ما خون زرد رنگ و تيره را خون حيض، بحساب نمي‏آورديم.

باب (16): زني كه پس از طواف افاضه، دچار قاعدگي شود.

218ـ عَنْ عَائِشَةَ رَضِيَ الله عَنْهَا زَوْجِ النَّبِيِّ :أَنَّهَا قَالَتْ لِرَسُولِ اللَّهِ : يَا رَسُولَ اللَّهِ، إِنَّ صَفِيَّةَ قَدْ حَاضَتْ، قَالَ رَسُولُ اللَّهِ : «لَعَلَّهَا تَحْبِسُنَا، أَلَمْ تَكُنْ طَافَتْ مَعَكُنَّ»؟ فَقَالُوا: بَلَى، قَالَ: «فَاخْرُجِي». (بخارى:328)

ترجمه: عايشه رضي ‏الله‏ عنها؛ همسر گرامي نبي اكرم ؛ مي‏فرمايد: به پيامبر اكرم  گفتم: اي رسول خدا ! صفيه دچار قاعدگي شده است. رسول الله  فرمود: «شايد ايشان(با انجام ندادن طواف افاضه) مانع بازگشت ما شود. مگر طواف بيت را همراه شما انجام نداده است»؟ گفتند: بلي. آنحضرت  فرمود: «پس مي‏توانيم از مكه حركت كنيم».

باب (17): نماز جنازه بر زني كه در دوران نفاس، وفات نمايد

219ـ عَنْ سَمُرَةَ بْنِ جُنْدُبٍ : أَنَّ امْرَأَةً مَاتَتْ فِي بَطْنٍ، فَصَلَّى عَلَيْهَا النَّبِيُّ  فَقَامَ وَسَطَهَا. (بخارى:332)

ترجمه: سمره بن جندب  مي‏گويد: زني به سبب وضع حمل، درگذشت. رسول الله  در برابر جنازه چنان ايستاد كه مقابل كمر ميت قرار گرفت وبر او نماز جنازه خواند.

باب(18)

220ـ عَنْ مَيْمُونَةَ رَضِيَ الله عَنْهَا زَوْجِ النَّبِيِّ  أَنَّهَا كَانَتْ تَكُونُ حَائِضًا لا تُصَلِّي، وَهِيَ مُفْتَرِشَةٌ بِحِذَاءِ مَسْجِدِ رَسُولِ اللَّهِ ، وَهُوَ يُصَلِّي عَلَى خُمْرَتِهِ، إِذَا سَجَدَ أَصَابَنِي بَعْضُ ثَوْبِه. (بخارى:333)

ترجمه: ميمونه رضي‏ الله‏ عنها؛ همسر گرامي رسول الله ؛ مي‏فرمايد: من در دوران قاعدگي، نماز نمي خواندم. و هنگامي كه رسول اكرم  روي  سجاده،‏ نماز مي خواند، من كنار سجده گاه آنحضرت  دراز كشيده بودم. و زماني كه آنحضرت  سجده مي نمود، قسمتهايي  از لباسش با من برخورد مي كرد. 

http://gmohammade.blogfa.com

 


موضوعات مرتبط: 6 کتاب حیض ، أحاديث مختصر صحیح بخاری

تاريخ : سه شنبه ۹ تیر ۱۳۹۴ | ۶:۶ ق.ظ | نویسنده : مسافر. |

5 ـ كتاب غسل

5 ـ كتاب غسل

 

 

باب (1): وضو قبل از غسل

باب (2):  غسل مرد با همسرش

باب (3):  غسل نمودن با يك صاع آب و مانند آن

باب (4): كسي كه سه بار برسر خود آب بريزد

باب(5): كسي كه غسل را با محلاب()  آغاز كند

باب (6):  تكرار همبستري و همبستري با  همسران متعدد با يك غسل

باب(7): كسي كه عطر بزند و غسل نمايد

باب (8): خلال كردن موها هنگام غسل

باب (9): اگر كسي در مسجد بياد افتاد كه جنب است، بدون تيمم، بيرون رود

باب (10): غسل در جاي خلوت و در حالت برهنه و اينكه پوشش افضل است

باب (11):  هنگام غسل، بايد خود را از چشم مردم دور داشت

باب (12): حكم عرق فرد جنب و اينكه مؤمن نجس نمي‏شود

باب (13): جنب وضو بگيرد، سپس بخوابد

 

باب (14):  تماس آلت تناسلي زن و مرد

 

 

باب (1): وضو قبل از غسل 

183 ـ عَنْ عَائِشَةَ رَضِيَ الله عَنْهَا زَوْجِ النَّبِيِّ : أَنَّ النَّبِيَّ  كَانَ إِذَا اغْتَسَلَ مِنَ الْجَنَابَةِ، بَدَأَ فَغَسَلَ يَدَيْهِ، ثُمَّ يَتَوَضَّأُ كَمَا يَتَوَضَّأُ لِلصَّلاةِ، ثُمَّ يُدْخِلُ أَصَابِعَهُ فِي الْمَاءِ فَيُخَلِّلُ بِهَا أُصُولَ شَعَرِهِ، ثُمَّ يَصُبُّ عَلَى رَأْسِهِ ثَلاثَ غُرَفٍ بِيَدَيْهِ، ثُمَّ يُفِيضُ الْمَاءَ عَلَى جِلْدِهِ كُلِّهِ. (بخارى:248)

ترجمه: عايشه رضي‏ الله‏ عنها؛ همسر گرامي نبي اكرم   مي گويد: هرگاه، رسول الله   غسل جنابت مي نمود، نخست دستهايش را مي‏شست. بعد وضوي كامل مي‏گرفت. سپس، انگشتانش را خيس مي نمود و با آن، ريشة موهاي سر (مبارك) خود را خلال مي‏كرد. و در پايان، سه بار با كف دست بر سر خود، آب مي‏ريخت و بعد، تمام بدن خود را مي شست.

184 ـ عَنْ مَيْمُونَةَ رَضِيَ الله عَنْهَا زَوْجِ النَّبِيِّ  قَالَتْ: تَوَضَّأَ رَسُولُ اللَّهِ  وُضُوءَهُ لِلصَّلاةِ، غَيْرَ رِجْلَيْهِ، وَغَسَلَ فَرْجَهُ وَمَا أَصَابَهُ مِنَ الأَذَى، ثُمَّ أَفَاضَ عَلَيْهِ الْمَاءَ، ثُمَّ نَحَّى رِجْلَيْهِ، فَغَسَلَهُمَا، هَذِهِ غُسْلُهُ مِنَ الْجَنَابَةِ. (بخارى:249)

ترجمه: ميمونه؛ همسر گرامي نبي اكرم  ؛ مي‏فرمايد: روش آنحضرت   براي غسل جنابت چنين بود: نخست، استنجا مي كرد و نجاست را از خود دور مي ساخت و مانند وضوي نماز، وضو مي گرفت ولي پاهايش را نمي شست. سپس، بر تمام بدن خود، آب مي ريخت و در پايان،  با اندكي جابجائي، پاهايش را مي شست. 

باب (2):  غسل مرد با همسرش

185 ـ عَنْ عَائِشَةَ رَضِيَ الله عَنْهَا قَالَتْ: كُنْتُ أَغْتَسِلُ أَنَا وَالنَّبِيُّ  مِنْ إِنَاءٍ وَاحِدٍ مِنْ قَدَحٍ يُقَالُ لَهُ الْفَرَقُ. (بخارى:250)

ترجمه: ام المومنين؛ عايشه رضي ‏الله‏ عنها؛ مي‏فرمايد: من و رسول الله   از يك ظرف آب كه به آن «فرق» مي‏گفتند، براي غسل، استفاده مي كرديم.

باب (3):  غسل نمودن با يك صاع آب و مانند آن 

186 ـ وَعَنْهَا رَضِيَ الله عَنْهَا: أَنَّهَا سُئِلَت عَنْ غُسْلِ النَّبِيِّ ، فَدَعَتْ بِإِنَاءٍ نَحْوًا مِنْ صَاعٍ، فَاغْتَسَلَتْ، وَأَفَاضَتْ عَلَى رَأْسِهَا، وَبَيْنَهَا وَبَيْنَ السَّائِلِ حِجَابٌ. (بخارى:251)

ترجمه: همچنين از عايشه رضي ‏الله‏ عنها روايت است كه از وي دربارة غسل نبي اكرم  سؤال شد. ايشان ظرفي خواست كه حدود يك صاع آب مي گرفت. سپس با آن غسل كرد و بر سرش آب ريخت. ميان  او و سؤال كننده يعني برادرش؛ عبدالرحمن؛ پرده ايي حائل بود.

187 ـ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ : أَنَّهُ سَأَلَهُ رَجُلٌ عَنِ الْغُسْلِ؟ فَقَالَ: يَكْفِيكَ صَاعٌ، فَقَالَ رَجُلٌ: مَا يَكْفِينِي، فَقَالَ جَابِرٌ: كَانَ يَكْفِي مَنْ هُوَ أَوْفَى مِنْكَ شَعَرًا وَخَيْرٌ مِنْكَ، ثُمَّ أَمَّنَا فِي ثَوْبٍ. (بخارى:252)

ترجمه: جابر بن عبد الله  مي‏گويد: شخصي از من دربارة مقدار آب غسل، سؤال كرد. در جواب، گفتم: يك صاع آب، كافي است. يكي از حاضران گفت: يك صاع براي من كافي نيست. گفتم: براي كسي كه موهايش از تو بيشتر وخودش هم از تو بهتر بود، يك صاع آب، كفايت مي‏كرد (يعني رسول الله ). آنگاه جابر  كه يك چادر بر تن داشت، نماز را براي ما امامت كرد.

باب (4): كسي كه سه بار برسر خود آب بريزد

188 ـ عَنْ جُبَيْرِ بْنِ مُطْعِمٍ  قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ : «أَمَّا أَنَا فَأُفِيضُ عَلَى رَأْسِي ثَلاثًا» وَأَشَارَ بِيَدَيْهِ كِلْتَيْهِمَا. (بخارى:254)

ترجمه: جبير بن مطعم مي‏گـويد: رسول الله  با نشان دادن كف دست ها فرمود: «من سه بار با اينها بر سر خود، آب مي‏ريزم».

باب(5): كسي كه غسل را با محلاب( )  آغاز كند

189 ـ عَنْ عَائِشَةَ رَضِيَ الله عَنْهَا قَالَتْ: كَانَ النَّبِيُّ  إِذَا اغْتَسَلَ مِنَ الْجَنَابَةِ، دَعَا بِشَيْءٍ نَحْوَ الْحِلابِ، فَأَخَذَ بِكَفِّهِ، فَبَدَأَ بِشِقِّ رَأْسِهِ الأَيْمَنِ، ثُمَّ الأَيْسَرِ، فَقَالَ بِهِمَا عَلَى وَسَطِ رَأْسِهِ. (بخارى:258)

ترجمه: عايشه رضي ‏الله‏ عنها مي‏ فرمايد: هرگاه، نبي اكرم  غسل جنابت مي‏نمود، ظرف محلاب مانندي را مي طلبيد و از آن با دست، آب بر مي داشت. ابتدا سمت راست بدن خود، و سپس سمت چپ آنرا مي شست. و در پايان، با دستهايش بر فرق سر خود، آب مي ريخت.

باب (6):  تكرار همبستري و همبستري با  همسران متعدد با يك غسل 

190 ـ وَعَنْهَا رَضِيَ الله عَنْهَا قَالَتْ: كُنْتُ أُطَيِّبُ رَسُولَ اللَّهِ ، فَيَطُوفُ عَلَى نِسَائِهِ، ثُمَّ يُصْبِحُ مُحْرِمًا يَنْضَخُ طِيبًا. (بخارى: 267)

ترجمه: عايشه رضي ‏الله‏ عنها مي‏فرمايد: من به رسول اكرم  (قبل از احرام) خوشبويي مي زدم. آنگاه، آنحضرت  با همسرانش همبستري مي كرد. سپس هنگام صبح، وقتي كه لباس احرام بر تن مي نمود، بوي عطر همچنان از بدن (مبارك) رسول الله  به مشام مي رسيد.

191 ـ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ  قَالَ: كَانَ النَّبِيُّ  يَدُورُ عَلَى نِسَائِهِ فِي السَّاعَةِ الْوَاحِدَةِ مِنَ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ، وَهُنَّ إِحْدَى عَشْرَةَ. قيل: أَوَكَانَ يُطِيقُهُ؟ قَالَ: كُنَّا نَتَحَدَّثُ أَنَّهُ أُعْطِيَ قُوَّةَ ثَلاثِينَ. (بخارى:268)

ترجمه: انس بن مالك  ميگويد: رسول الله در بخشي از روز يا شب، با همة همسران خود كه تعداد آنها يازده نفر بود، همبستري مي كرد . از او پرسيدند: آيا رسول الله  توانايي چنين كاري را داشت ؟ انس  گفت : به نظر ما، آنحضرت به اندازة سي نفر، توانايي داشت. 

باب(7): كسي كه عطر بزند و غسل نمايد

192 ـ عَنْ عَائِشَةَ رَضِيَ الله عَنْهَا قَالَتْ: كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى وَبِيصِ الطِّيبِ فِي مَفْرِقِ النَّبِيِّ ، وَهُوَ مُحْرِمٌ. (بخارى: 271)

ترجمه: عايشه رضي ‏الله‏ عنها مي‏فرمايد: گويا هم اكنون، درخشش خوشبويي را بر فرق سر رسول الله  مشاهده مي نمايم در حالي كه ايشان در احرام بسر مي برند.

باب (8): خلال كردن موها هنگام غسل

193 ـ عَنْ عَائِشَةَ رَضِيَ الله عَنْهَا قَالَتْ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ  إِذَا اغْتَسَلَ مِنَ الْجَنَابَةِ، غَسَلَ يَدَيْهِ، وَتَوَضَّأَ وُضُوءَهُ لِلصَّلاةِ، ثُمَّ اغْتَسَلَ، ثُمَّ يُخَلِّلُ بِيَدِهِ شَعَرَهُ حَتَّى إِذَا ظَنَّ أَنَّهُ قَدْ أَرْوَى بَشَرَتَهُ، أَفَاضَ عَلَيْهِ الْمَاءَ ثَلاثَ مَرَّاتٍ، ثُمَّ غَسَلَ سَائِرَ جَسَدِهِ. (بخارى:272)

ترجمه: عايشه رضي ‏الله‏ عنها مي‏فرمايد: هرگاه، رسول الله غسل جنابت مي‏نمود، نخست دست‏هايش را مي‏شست. سپس،  مانند وضوي نماز، وضو مي ساخت. بعد از آن، غسل مي نمود. آنگاه با دستهايش، موهاي سرش را خلال مي كرد تا مطمئن شود كه پوست سرش كاملاً خيس شده است. و در پايان، سه بار بر بدنش، آب مي ريخت و تمام آن را مي شست. 

باب (9): اگر كسي در مسجد بياد افتاد كه جنب است، بدون تيمم، بيرون رود 

194 ـ عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ  قَالَ: أُقِيمَتِ الصَّلاةُ وَعُدِّلَتِ الصُّفُوفُ قِيَامًا، فَخَرَجَ إِلَيْنَا رَسُولُ اللَّهِ ، فَلَمَّا قَامَ فِي مُصَلاهُ، ذَكَرَ أَنَّهُ جُنُبٌ، فَقَالَ لَنَا:  «مَكَانَكُمْ». ثُمَّ رَجَعَ فَاغْتَسَلَ، ثُمَّ خَرَجَ إِلَيْنَا وَرَأْسُهُ يَقْطُرُ، فَكَبَّرَ فَصَلَّيْنَا مَعَهُ. (بخارى:275)

ترجمه: ابو هريره  مي‏گويد: اقامه گفته شد و صف‏ها براي اقامة نماز، بسته شد. سپس، رسول الله  تشريف آورد. هنگامي كه بر مصلاي نماز ايستاد، يادش آمد كه جُنب است. به ما گفت: «سر جاي خود بمانيد». يعني (صف‏هاي نماز را بهم نزنيد). سپس برگشت و غسل نمود. و در حالي به سوي ما آمد كه هنوز آب از موهايش مي‏چكيد. آنگاه، تكبير گفت و ما با ايشان نماز خوانديم.

باب (10): غسل در جاي خلوت و در حالت برهنه و اينكه پوشش افضل است 

195 ـ عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ  عَنِ النَّبِيِّ  قَالَ: «كَانَتْ بَنُو إِسْرَائِيلَ يَغْتَسِلُونَ عُرَاةً يَنْظُرُ بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ، وَكَانَ مُوسَى  يَغْتَسِلُ وَحْدَهُ، فَقَالُوا: وَاللَّهِ مَا يَمْنَعُ مُوسَى أَنْ يَغْتَسِلَ مَعَنَا إِلا أَنَّهُ آدَرُ، فَذَهَبَ مَرَّةً يَغْتَسِلُ، فَوَضَعَ ثَوْبَهُ عَلَى حَجَرٍ، فَفَرَّ الْحَجَرُ بِثَوْبِهِ، فَخَرَجَ مُوسَى فِي إِثْرِهِ يَقُولُ: ثَوْبِي يَا حَجَرُ، حَتَّى نَظَرَتْ بَنُو إِسْرَائِيلَ إِلَى مُوسَى، فَقَالُوا: وَاللَّهِ مَا بِمُوسَى مِنْ بَأْسٍ، وَأَخَذَ ثَوْبَهُ، فَطَفِقَ بِالْحَجَرِ ضَرْبًا». فَقَالَ: أَبُو هُرَيْرَةَ: وَاللَّهِ إِنَّهُ لَنَدَبٌ بِالْحَجَرِ، سِتَّةٌ أَوْ سَبْعَةٌ ضَرْبًا بِالْحَجَرِ. (بخارى:278)

ترجمه: ابو هريره  مي گويد : نبي اكرم  فرمود: «بني اسرائيل، برهنه غسل ‏كرده، به يكديگر نگاه مي‏كردند. اما  موسي  به تنهايي غسل مي‏كرد. بني اسرائيل ‏گفتند: بخدا سوگند، چون موسي وَرم بيضه دارد، با ما غسل نمي‏كند. روزي  موسي  لباسهايش را در آورد و روي سنگي گذاشت تا غسل كند. آن سنگ، لباسهاي موسي  را برداشت و فرار كرد.  موسي  دنبال سنگ به راه افتاد و فرياد زد: اي  سنگ!  لباسهايم (را كجا مي بري)؟ تا اينكه بني اسرائيل  موسي را ديدند و گفتند: به خدا سوگند، موسي هيچ بيماري اي ندارد. آنگاه، سنگ توقف كرد و موسي  لباسهايش  را برگرفت و چند ضربه به سنگ زد». راوي مي‏گويد: بخدا سوگند، اثر شش يا هفت ضربه، بر روي سنگ ديده شد.

196 ـ وَعَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ  عَنِ النَّبِيِّ  قَالَ: «بَيْنَا أَيُّوبُ يَغْتَسِلُ عُرْيَانًا، فَخَرَّ عَلَيْهِ جَرَادٌ مِنْ ذَهَبٍ، فَجَعَلَ أَيُّوبُ يَحْتَثِي فِي ثَوْبِهِ، فَنَادَاهُ رَبُّهُ: يَا أَيُّوبُ، أَلَمْ أَكُنْ أَغْنَيْتُكَ عَمَّا تَرَى؟ قَالَ: بَلَى وَعِزَّتِكَ، وَلَكِنْ لا غِنَى بِي عَنْ بَرَكَتِكَ». (بخارى:279)

ترجمه: ابو هريره  مي گويد: نبي اكرم  فرمود: «ايوب  برهنه مشغول غسل كردن بود كه در آن اثنا، گروهي از ملخ هاي طلايي بر او فرو ريختند. ايوب  شروع به جمع آوري آنها در لباسش نمود. پروردگارش به او ندا داد: اي ايوب! مگر من تو را از اين چيزهايي كه         مي بيني، بي نياز نساخته بودم؟  ايوب   گفت : به عزتت سوگند! بلي. (بي نياز ساخته اي ) ولي من از بركات تو بي نياز نيستم». 

باب (11):  هنگام غسل، بايد خود را از چشم مردم دور داشت

197 ـ عَنْ أُمِّ هَانِئٍ بِنْتِ أَبِي طَالِبٍ رَضِيَ الله عَنْهَا قَالَتْ: ذَهَبْتُ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ  عَامَ الْفَتْحِ، فَوَجَدْتُهُ يَغْتَسِلُ وَفَاطِمَةُ تَسْتُرُهُ، فَقَالَ: «مَنْ هَذِهِ»؟ فَقُلْتُ: أَنَا أُمُّ هَانِئٍ. (بخارى:280)

ترجمه: ام‏هاني؛ دختر ابو طالب رضي الله عنها؛ مي‏گويد: سال فتح مكه، نزد رسول الله  رفتم. ايشان در آن لحظه استحمام مي‏كرد و  فاطمه رضي‏الله‏ عنها او را در پوشش نگه داشته بود. رسول الله  فرمود: «اين زن كيست»؟ گفتم: ام هاني هستم.

باب (12): حكم عرق فرد جنب و اينكه مؤمن نجس نمي‏شود

198 ـ عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ : أَنَّ النَّبِيَّ  لَقِيَهُ فِي بَعْضِ طَرِيقِ الْمَدِينَةِ وَهُوَ جُنُبٌ، قال: فَانْخَنَسْتُ مِنْهُ، فَذَهَبتُ فَاغْتَسَلْتُ، ثُمَّ جِئتُ، فَقَالَ: «أَيْنَ كُنْتَ يَا أَبَا هُرَيْرَةَ»؟ قَالَ: كُنْتُ جُنُبًا فَكَرِهْتُ أَنْ أُجَالِسَكَ وَأَنَا عَلَى غَيْرِ طَهَارَةٍ، فَقَالَ: «سُبْحَانَ اللَّهِ إِنَّ الْمُسْلِمَ لا يَنْجُسُ». (بخارى:283)

ترجمه: ابو هريره  مي‏گويد: نبي اكرم  در يكي از كوچه‏هاي مدينه، مرا ديد. چون جُنب  بودم، خود را عقب كشيدم و از چشم رسول الله  پنهان كردم. و پس از غسل، خدمت رسول خدا  رسيدم. آنحضرت  فرمود: « ابوهريره! كجا بودي»؟ عرض كردم: بعلت جنابت وعدم طهارت، مجالست با شما را مناسب ندانستم. رسول الله  فرمود: « سبحان الله! مؤمن كه نجس نمي‏شود».

 

باب (13): جنب وضو بگيرد، سپس بخوابد

199 ـ عَنْ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ : سَأَلَ رَسُولَ اللَّهِ : أَيَرْقُدُ أَحَدُنَا وَهُوَ جُنُبٌ؟ قَالَ: «نَعَمْ إِذَا تَوَضَّأَ أَحَدُكُمْ فَلْيَرْقُدْ وَهُوَ جُنُبٌ». (بخارى:287)

ترجمه: عمر بن خطاب  از رسول الله  پرسيد: آيا در حالت جنابت، ‏مي توانيم بخوابيم؟ آنحضرت  فرمود: «بلي، اگر وضو بگيريد، مي‏توانيد بخوابيد».

باب (14):  تماس آلت تناسلي زن و مرد

200 ـ عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ  عَنِ النَّبِيِّ  قَالَ: «إِذَا جَلَسَ بَيْنَ شُعَبِهَا الأَرْبَعِ، ثُمَّ جَهَدَهَا، فَقَدْ وَجَبَ الْغُسْلُ». (بخارى:291)

ترجمه: ابوهريره  مي‏گويد: نبي اكرم  فرمود: «هر وقت، شوهر ميان اعضاي چهارگانة همسرش قرار بگيرد و همبستري كند، غسل واجب مي‏شود».

 


موضوعات مرتبط: 5 کتاب غسل ، أحاديث مختصر صحیح بخاری

تاريخ : سه شنبه ۹ تیر ۱۳۹۴ | ۵:۵۸ ق.ظ | نویسنده : مسافر. |

4 ـ كتاب وضوء

4 ـ كتاب وضو

 

 

آداب وضو

باب (1): نماز بدون وضو، صحيح نيست

باب (2): فضيلت وضو

باب (3): وَسوَسه، ناقض وضو نيست

باب (4): تخفيف در وضو

باب (5): كامل كردن وضو

باب(6): شستن صورت با دو دست و بايك مشت آب

باب (7): دعاي داخل شدن به بيت الخلا

باب (8):گذاشتن آب در توالت (دستشويي)

باب (9): هنگام قضاي حاجت نبايد رو به قبله نمود

باب (10): قضاي حاجت روي دو خشت

باب (11): بيرون رفتن زنان براي قضاي حاجت

باب (12): استنجا با آب

باب (13): نهي از استنجا با دست راست

باب (14): استنجا با سنگ

باب (16): يك بار شستن اعضاي  وضو

باب (17): دو بار شستن اعضاي وضو

باب (18): سه بار شستن اعضاي وضو

باب (19): استنشاق در وضو

باب (20): عدد فرد، در سنگهاي استنجا، رعايت گردد

باب (21): مسح بركفش، درست نيست

باب (22): در وضو و غسل، از سمت راست بايد شروع كرد

باب (23): جستجوي آب براي وضو، هنگام فرا رسيدن نماز

باب (24): حكم آبي كه با آن موي انسان شسته شده باشد

باب (25): ظرفي كه  سگ در آن ،آب خورده باشد

باب (26): كسيكه فقط هنگام خارج شدن چيزي

باب (27): كمك به شخص در وضوگرفتن

باب (28): خواندن قرآن، بدون وضو

باب (29): مسح نمودن همة سر

باب (30): استفاده از باقيماندة آب وضو

باب (31): وضو گرفتن مرد با همسرش

باب (32): رسول اكرم  آب وضو ي خود را روي شخص بيهوش ريخت

باب (33): غسل كردن و وضو گرفتن از يك طشت

باب (34): وضو گرفتن با يك مُدّ

باب (35): مسح بر موزه و عمامه

باب (36): پوشيدن موزه در حالت طهارت

باب (37): كسيكه پس از تناول نمودن گوشت گوسفند و سويق، وضو نگرفته است.

باب (38): كسيكه پس از تناول نمودن سويق،  به مضمضه كردن اكتفا كند و وضو نگيرد

باب (39): آيا پس از نوشيدن شير، بايد مضمضه نمود؟

باب(40): وضو گرفتن پس از خواب و كسيكه پس از خواب سبك، وضو را لازم نمي داند

باب(41): وضو گرفتن با وجود وضو داشتن

باب(42): پرهيز نكردن از ادرار، جزو گناهان كبيره است

باب(43): آنچه دربارة شستن بول و ادرار آمده است.

باب(44): به حال خود گذاشتن باديه نشيني كه در مسجد ادرار نمود

باب(45): ادرار كودكان شيرخوار

باب(46): ادرار كردن، در حالت ايستاده و نشسته

باب (47): ادرار كردن، كنار دوست و در پناه ديوار

باب(48): شستن خون

باب(49): پاك كردن لباسي كه آلوده به مني باشد

باب(50) حكم آغُل و پيشاب شتر، گوسفند و ساير چارپايان

باب(51): افتادن نجاست در روغن يا آب

باب(52): ادرار كردن در آب راكد

باب(53): اگر روي شخصي كه در نماز است نجاستي انداخته شود، نمازش باطل نميشود

باب(54): حكم آب دهان و  بيني در لباس

باب(55): زني كه خون را از صورت پدرش شست

باب(56): مسواك زدن

باب(57): دادن مسواك به بزرگترها

 

باب(58): فضيلت كسي كه با  وضو مي خوابد

 

 

 

باب (1): نماز بدون وضو، صحيح نيست

110ـ عَنْ أَبَي هُرَيْرَةَ  قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ : «لا تُقْبَلُ صَلاةُ مَنْ أَحْدَثَ حَتَّى يَتَوَضَّأَ». قَالَ رَجُلٌ مِنْ حَضْرَمَوْتَ: مَا الْحَدَثُ يَا أَبَا هُرَيْرَةَ؟ قَالَ: فُسَاءٌ أَوْ ضُرَاطٌ. (بخارى:135) 

ترجمه: از ابوهريره  روايت است كه رسول‏ الله  فرمود: «هركس كه  وضويش  بشكند تا زماني كه دوباره وضو نگيرد، هيچ نمازي از وي پذيرفته نمي‏شود». يكي از اهالي حضرموت پرسيد: اي ابوهريره!  شكستن وضو يعني چه؟ گفت: بادي كه از شكم بيرون آيد خواه با صدا باشد و خواه بي صدا.

باب (2): فضيلت وضو

111ـ وَعَنْهُ  قَالَ: سَمِعْتُ رَسُوْلَ اللهِ  يَقُولُ: « إِنَّ أُمَّتِي يُدْعَوْنَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ غُرًّا مُحَجَّلِينَ مِنْ آثارِ الْوُضُوءِ، فَمَنِ اسْتَطَاعَ مِنْكُمْ أَنْ يُطِيلَ غُرَّتَهُ فَلْيَفْعَلْ». (بخارى:136) 

ترجمه: همچنين ابوهريره  مي گويد: از رسول الله  شنيدم كه فرمود: «امت من روز قيامت فرا خوانده مي شوند در حالي كه اعضاي وضوي آنها بر اثر وضو مي درخشد. لذا هركس خواست اين نور بيشتر گردد، آن را بيشتر كند».

باب (3): وَسوَسه، ناقض وضو نيست

112ـ عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ يَزِيْدِ الأَنْصَارِيِّ : أَنَّهُ شَكَا إِلَى رَسُولِ اللَّهِ  الرَّجُلَ الَّذِي يُخَيَّلُ إِلَيْهِ أَنَّهُ يَجِدُ الشَّيْءَ فِي الصَّلاةِ، فَقَالَ: «لا يَنْفَتِلْ أَوْ لا يَنْصَرِفْ حَتَّى يَسْمَعَ صَوْتًا أَوْ يَجِدَ رِيحاً». (بخارى:137)

ترجمه: عبدالله بن يزيد انصاري مي‏گويد: از رسول الله  پرسيدم: اگر شخصي، هنگام خواندن نماز به شك بيفتد كه وضويش شكسته است (بادي از شكمش خارج شده است) چه كار بايد بكند؟ آنحضرت  فرمود: «تا وقتي كه صدايي نشنيده ويا بويي احساس نكرده باشد، نمازش  را ترك نكند».

 

باب (4): تخفيف در وضو

113ـ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ الله عَنْهُمَا: أَنَّ النَّبِيَّ  نَامَ حَتَّى نَفَخَ، ثُمَّ صَلَّى وَ لَمْ يَتَوَضَأْ، وَرُبَّمَا قَالَ اضْطَجَعَ حَتَّى نَفَخَ ثُمَّ قَامَ فَصَلَّى . (بخارى:138)

ترجمه: ابن عباس رضي الله عنهما مي‏گويد: نبي اكرم  خوابيد طوريكه صداي نفسش   شنيده مي شد. بعد بلند شد و بدون اينكه وضو بگيرد، نماز خواند. وگاهي مي گفت: رسول الله  بر پهلو دراز كشيد و بخواب رفت طوري كه صداي نفسش شنيده مي شد. سپس بر خاست و نماز خواند. (چشم آنحضرت مي خوابيد ولي قلبش بيدار بود).

باب (5): كامل كردن وضو 

114ـ عَنْ أُسَامَةَ بْنِ زَيْدٍ رَضِيَ الله عًنْهُمَا قَالَ: دَفَعَ رَسُولُ اللَّهِ  مِنْ عَرَفَةَ حَتَّى إِذَا كَانَ بِالشِّعْبِ نَزَلَ فَبَالَ، ثُمَّ تَوَضَّأَ وَلَمْ يُسْبِغِ الْوُضُوءَ. فَقُلْتُ: الصَّلاةَ يَا رَسُولَ اللَّهِ، فَقَالَ: «الصَّلاةُ أَمَامَكَ». فَرَكِبَ فَلَمَّا جَاءَ الْمُزْدَلِفَةَ نَزَلَ فَتَوَضَّأَ، فَأَسْبَغَ الْوُضُوءَ، ثُمَّ أُقِيمَتِ الصَّلاةُ، فَصَلَّى الْمَغْرِبَ، ثُمَّ أَنَاخَ كُلُّ إِنْسَانٍ بَعِيرَهُ فِي مَنْزِلِهِ، ثُمَّ أُقِيمَتِ الْعِشَاءُ فَصَلَّى، وَلَمْ يُصَلِّ بَيْنَهُمَا.(بخارى:139)

ترجمه: اسامه بن زيد رضي الله عنهما مي‏گويد: رسول الله  هنگام بازگشت از عرفات، وقتي به محل شعب رسيد، قضاي حاجت نمود و وضو گرفت، اما نه بطوركامل. اسامه ميگويد: من عرض كردم: اي رسول خدا  ! وقت نماز فرا رسيده است. رسول الله  فرمود:«نماز را جلوتر خواهيم خواند»، (يعني در مزدلفه) ـ وقتي به مزدلفه رسيد، پياده شد و وضوي كامل گرفت و نماز مغرب را خواند و بعد  هر شخص، شترش را در محل مناسبي خواباند. سپس،  نماز عشا اقامه گرديد بدون اينكه ميان آن دو  (مغرب وعشاء) نماز ديگري بخوانند.

باب(6): شستن صورت با دو دست و بايك مشت آب

115ـ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ الله عَنْهُمَا: أَنَّهُ تَوَضَّأَ فَغَسَلَ وَجْهَهُ أَخَذَ غَرْفَةً مِنْ مَاءٍ فَمَضْمَضَ بِهَا وَاسْتَنْشَقَ، ثُمَّ أَخَذَ غَرْفَةً مِنْ مَاءٍ فَجَعَلَ بِهَا هَكَذَا، أَضَافَهَا إِلَى يَدِهِ الأُخْرَى فَغَسَلَ بِهَا وَجْهَهُ، ثمَّ أَخَذَ غَرْفَةً مِنْ مَاءٍ فَغَسَلَ بِهَا يَدَهُ الْيُمْنَى، ثمَّ أَخَذَ غَرْفَةً مِنْ مَاءٍ فَغَسَلَ بِهَا يَدَهُ الْيُسْرَى ثمَّ مَسَحَ بِرَأْسِهِ، ثمَّ أَخَذَ غَرْفَةً مِنْ مَاءٍ فَرَشَّ عَلَى رِجْلِهِ الْيُمْنَى حَتَّى غَسَلَهَا، ثمَّ أَخَذَ غَرْفَةً أُخْرَى فَغَسَلَ بِهَا رِجْلَهُ يَعْنِي الْيُسْرَى، ثمَّ قَالَ: هَكَذَا رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ  يَتَوَضَّأُ.     (بخارى:140)

ترجمه: از ابن عباس رضي الله عنهما روايت است كه چنين، وضو گرفت: يك كف آب برداشت و با (نيمي از) آن، مضمضه و (با نيم ديگر)، استنشاق نمود. سپس، يك كف آب برداشت و صورت خود را با هر دو دست، شست. بعد، يك كف آب، برداشت و دست راست خود را شست. و يك كف ديگر، برداشت و دست چپ خود را شست. آنگاه، سرش را مسح نمود. سپس، يك كف آب برداشته، بر پاي راستش پاشيد و آن را شست. و با يك كف ديگر، پاي چپش را شست. و در پايان، گفت: رسول الله  را ديدم كه چنين وضو مي گرفت.

باب (7): دعاي داخل شدن به بيت الخلا

116ـ عن أَنَسٍ  قال: كَانَ النَّبِيُّ   إِذَا دَخَلَ الْخَلاءَ قَالَ: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْخُبُثِ وَالْخَبَائِثِ».  (بخارى:142)

ترجمه: انس  مي‏گويد: نبي اكرم  هنگام داخل شدن به بيت الخلا (توالت)، مي‏فرمود: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْخُبُثِ وَالْخَبَائِثِ». (خدايا از شر شياطين نر وماده، يا هر پليدي ونا پاكي ديگر، به توپناه مي برم).

باب (8):گذاشتن آب در توالت (دستشويي)

117ـ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ الله عَنْهُمَا: أَنَّ النَّبِيَّ  دَخَلَ الْخَلاءَ، قَالَ: فَوَضَعْتُ لَهُ وَضُوءًا، فَقَالَ: «مَنْ وَضَعَ هَذَا»؟ فَأُخْبِرَ، فَقَالَ: «اللَّهُمَّ فَقِّهْهُ فِي الدِّينِ». (بخارى:143)

ترجمه: ابن عباس مي گويد: رسول الله  به دستشوئي رفت .من آب تهيه كرده و نهاده بودم ، پس از آن، پرسيد: چه كسي برايم آب آورده بود ؟ گفتند : ابن عباس. آنگاه رسول اكرم  برايم چنين دعا كرد: «خداوندا! به ابن عباس، بينش در دين، عطا فرما».

باب (9): هنگام قضاي حاجت نبايد رو به قبله نمود

118ـ عَنْ أَبِي أَيُّوبِ الانْصَارِيِّ  قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ : «إِذَا أَتَى أَحَدُكُمُ الْغَائِطَ فَلا يَسْتَقْبِلِ الْقِبْلَةَ وَلا يُوَلِّهَا ظَهْرَهُ، شَرِّقُوا أَوْ غَرِّبُوا». (بخارى:144) 

ترجمه: ابو ايوب انصاري  ميگويد: رسول الله  فرمود: «هنگام قضاي حاجت، رو يا  پشت خود را  به طرف قبله نكنيد. بلكه به طرف مشرق يا مغرب رو كنيد».

 ملاحظه: البته اين زمانيست كه قبله در جهت جنوب يا شمال باشد واگر در جهت مشرق ويا مغرب باشد هنگام قضاي حاجت، بايد رو به سوي شمال ويا جنوب، نشست.

باب (10): قضاي حاجت روي دو خشت 

119ـ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ رَضِيَ الله عَنْهُمَا قَالَ: إِنَّ نَاسًا يَقُولُونَ: إِذَا قَعَدْتَ عَلَى حَاجَتِكَ فَلا تَسْتَقْبِلِ الْقِبْلَةَ وَلا بَيْتَ الْمَقْدِسِ، لَقَدِ ارْتَقَيْتُ يَوْمًا عَلَى ظَهْرِ بَيْتٍ لَنَا فَرَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ  عَلَى لَبِنَتَيْنِ مُسْتَقْبِلا بَيْتَ الْمَقْدِسِ.    (بخارى:145)

ترجمه: عبدالله بن عمر رضي الله عنهما مي گويد: مردم ميگويند: كه موقع قضاي حاجت، نبايد رو به طرف قبله و يا بيت‏المقدس نشست. حال آنكه من روزي بر پشت بام رفته بودم. ديدم كه رسول الله  بر دو خشت و رو به بيت المقدس، نشسته بود.

باب (11): بيرون رفتن زنان براي قضاي حاجت

120ـ عَنْ عَائِشَةَ : أَنَّ أَزْوَاجَ النَّبِيِّ  كُنَّ يَخْرُجْنَ بِاللَّيْلِ إِذَا تَبَرَّزْنَ إِلَى الْمَنَاصِعِ، وَهُوَ صَعِيدٌ أَفْيَحُ، فَكَانَ عُمَرُ يَقُولُ لِلنَّبِيِّ : احْجُبْ نِسَاءَكَ، فَلَمْ يَكُنْ رَسُولُ اللَّهِ  يَفْعَلُ، فَخَرَجَتْ سَوْدَةُ بِنْتُ زَمْعَةَ، زَوْجُ النَّبِيِّ  لَيْلَةً مِنَ اللَّيَالِي عِشَاءً، وَكَانَتِ امْرَأَةً طَوِيلَةً، فَنَادَاهَا عُمَرُ: أَلا قَدْ عَرَفْنَاكِ يَا سَوْدَةُ، حِرْصًا عَلَى أَنْ يَنْزِلَ الْحِجَابُ، فَأَنْزَلَ اللَّهُ آيَةَ الْحِجَابِ. (بخارى:146)

ترجمه: ام المومنين عايشه رضي الله عنها مي‏فرمايد: همسران رسول الله  شب‏ها، براي قضاي حاجت به طرف مناصع كه ميداني وسيع بود، مي رفتند. عمر عرض كرد: اي رسول الله  ! به همسران خود دستور دهيد تا در حجاب باشند. امّا رسول الله   چنين نكردند تا اينكه شبي، سوده بنت زمعه؛ همسر رسول الله  ؛ كه خانمي بلند قامت بود، براي قضاي حاجت  بيرون رفت. عمر به اميد اينكه براي حجاب حكمي نازل شود، (و نيز سوده را متوجه سازد) گفت: اي سوده! ما تو را شناختيم. بعد از آن، خداوند حكم حجاب را نازل فرمود.

باب (12): استنجا با آب

121ـ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ  قال: كَانَ النَّبِيُّ  إِذَا خَرَجَ لِحَاجَتِهِ أَجِيءُ أَنَا وَغُلامٌ مَعَنَا إِدَاوَةٌ مِنْ مَاءٍ و في روايةٍ: مِنْ مَاءٍ وَ عَنَزَةٍ، يَسْتَنْجِيْ بِالْمَاءِ. (بخارى:150،152)

ترجمه: انس بن مالك  ميگويد: هرگاه، رسول الله  براي قضاي حاجت، بيرون مي رفت، من و پسري ديگر، براي او آب مي برديم و رسول الله  با آن آب، استنجا ميكرد و وضو  ميگرفت. و در روايتي ديگر آمده است كه آب و چوبدستي مي برديم.

باب (13): نهي از استنجا با دست راست

122ـ عَنْ  أَبِي قَتَادَةَ  قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ : «إِذَا شَرِبَ أَحَدُكُمْ فَلا يَتَنَفَّسْ فِي الانَاءِ، وَإِذَا أَتَى الْخَلاءَ فَلا يَمَسَّ ذَكَرَهُ بِيَمِينِهِ وَلا يَتَمَسَّحْ بِيَمِينِهِ». (بخارى:153)

ترجمه: از ابو قتاده  روايت است كه رسول الله  فرمود: «هنگام آب خوردن، در ظرف آب، تنفس نكنيد و هرگاه به بيت الخلا رفتيد، نه با دست راست، آلت تناسلي خود را بگيريد و نه به وسيلة آن، استنجا كنيد».

باب (14): استنجا با سنگ

123ـ عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ  قَالَ: اتَّبَعْتُ النَّبِيَّ  وَخَرَجَ لِحَاجَتِهِ فَكَانَ     لا يَلْتَفِتُ، فَدَنَوْتُ مِنْهُ، فَقَالَ: «ابْغِنِي أَحْجَارًا أَسْتَنْفِضْ بِهَا أَوْ نَحْوَهُ وَلا تَأْتِنِي بِعَظْمٍ وَلا رَوْث». فَأَتَيْتُهُ بِأَحْجَارٍ بِطَرَفِ ثيَابِي، فَوَضَعْتُهَا إِلَى جَنْبِهِ وَأَعْرَضْتُ عَنْهُ، فَلَمَّا قَضَى أَتْبَعَهُ بِهِنَّ.(بخارى:155)

ترجمه: ابو هريره مي گويد: نبي اكرم  براي قضاي حاجت، بيرون رفت. من هم دنبال ايشان براه افتادم. آنحضرت   به اطراف خود نگاه نمي كرد. وقتي به او نزديك شدم (و مرا ديد) فرمود: «چند تا سنگ يا مانند آن، برايم بياور تا استنجا كنم. البته استخوان و سرگين حيوان نباشد». من تعدادي سنگ در دامنم جمع نموده، براي آنحضرت   بردم و از آنجا دور شدم. رسول اكرم   با آنها استنجا نمود. 

باب(15): نهي از استنجا با سرگين حيوانات

124ـ عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ مَسْعُودٍ  قَالَ: أَتَى النَّبِيُّ  الْغَائِطَ، فَأَمَرَنِي أَنْ آتِيَهُ بِثلاثةِ أَحْجَارٍ، فَوَجَدْتُ حَجَرَيْنِ، وَالْتَمَسْتُ الثالِث فَلَمْ أَجِدْهُ، فَأَخَذْتُ رَوْثةً فَأَتَيْتُهُ بِهَا، فَأَخَذَ الْحَجَرَيْنِ وَأَلْقَى الرَّوْثةَ، وَقَالَ: «هَذَا رِكْسٌ». (بخارى:156)

ترجمه: ابن مسعود  مي‏گويد: نبي اكرم   براي قضاي حاجت، بيرون رفت و به من دستور داد تا سه عدد سنگ، برايش ببرم. من دو سنگ پيدا كردم و هر چه سعي كردم موفق به پيدا كردن سنگ سوم، نشدم. آنگاه، سرگين خشك حيواني را برداشته، به خدمت رسيدم. رسول الله  دو سنگ را برداشت و سرگين را دور انداخت و فرمود: «اين، نجس است».

باب (16): يك بار شستن اعضاي  وضو

  125ـ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: تَوَضَّأَ النَّبِيُّ مَرَّةً مَرَّةً. (بخاري:157)

ترجمه: ابن عباس رضي الله عنهما مي‏گويد: نبي اكرم  وضو گرفت و هر عضو  وضو را يك بار شست.

باب (17): دو بار شستن اعضاي وضو

126ـ عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ زَيْدٍ الأنصاري : أَنَّ النَّبِيَّ  تَوَضَّأَ مَرَّتَيْنِ مَرَّتَيْنِ. (بخاري:158) 

ترجمه: عبدالله بن زيد انصاري  مي‏گويد: نبي اكرم  وضو گرفت و هر عضو وضو را دو بار شست.

باب (18): سه بار شستن اعضاي وضو

127ـ عن عُثمَانَ بْنِ عَفَّانَ  أَنَّهُ دَعَا بِإِنَاءٍ فَأَفْرَغَ عَلَى كَفَّيْهِ ثلاث مِرَارٍ فَغَسَلَهُمَا، ثُمَّ أَدْخَلَ يَمِينَهُ فِي الانَاءِ فَمَضْمَضَ وَاسْتَنْشَقَ، ثُمَّ غَسَلَ وَجْهَهُ ثلاثاً وَيَدَيْهِ إِلَى الْمِرْفَقَيْنِ ثلاث مِرَارٍ، ثُمَّ مَسَحَ بِرَأْسِهِ، ثُمَّ غَسَلَ رِجْلَيْهِ ثَلاثَ مِرَارٍ إِلَى الْكَعْبَيْنِ، ثُمَّ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ : «مَنْ تَوَضَّأَ نَحْوَ وُضُوئِي هَذَا ثُمَّ صَلَّى رَكْعَتَيْنِ لا يُحَدِّث فِيهِمَا نَفْسَهُ غُفِرَ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ». (بخارى:159)

ترجمه: از عثمان بن عفان  روايت است كه ايشان آب خواست و وضو گرفت. نخست، سه بار آب ريخت و دست‏ها را (تا مچ) شست. سپس با دست راستش از ظرف، آب برداشت و مضمضه و استنشاق كرد. يعني آب در دهان نمود و بيني خود را تميز كرد. و بعد، سه بار  صورتش را شست. آنگاه، دو دستش را تا آرنج، سه بار شست. و در آخر، سرش را مسح نمود و پاهايش را تا قوزك، سه بار شست، و بعد گفت: رسول الله   فرموده است: «هركس، مانند اين وضوي من، وضو بگيرد و با اخلاص، دو ركعت نماز بخواند، خداوند تمام گناهان گذشته اش را مورد عفو قرار خواهد داد». 

وَفِيْ رِوَايَةٍ أَنَّ عُثْمَان قَالَ: أَلا أُحَدِّثُكُمْ حَدِيثًا لَوْلا آيَةٌ مَا حَدَّثْتُكُمُوهُ، سَمِعْتُ النَّبِيَّ  يَقُولُ: «لا يَتَوَضَّأُ رَجُلٌ فيُحْسِنُ وُضُوءَهُ وَيُصَلِّي الصَّلاةَ إِلا غُفِرَ لَهُ مَا بَيْنَهُ وَبَيْنَ الصَّلاةِ حَتَّى يُصَلِّيَهَا». قَالَ عُرْوَةُ: الآيَةَ: إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ. (بخارى:160)

ترجمه: و در يك روايت آمده است كه عثمان  گفت: اي مردم! حديثي را از       رسول الله  براي شما بيان  مي كنم كه  اگر آيه اي (در قران كريم) نمي‏بود، آنرا براي شما بازگو نمي‏كردم. من از نبي اكرم  شنيدم كه فرمود: «هركس، خوب و كامل وضو بگيرد و نماز بخواند، تمام گناهانش تا نماز آينده، بخشوده خواهند شد». عروه مي گويد: آية مورد اشاره، اين آيه است: إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ يعني كساني كه دلايل روشن و هدايتي را كه ما فرو فرستاده ايم، پنهان مي دارند بعد از آنكه آن را براي مردم در كتاب، بيان و روشن نموده ايم، خدا و نفرين كنندگان، آنان را نفرين مي كنند.  

 

باب (19): استنشاق در وضو

128ـ عن أَبَي هُرَيْرَةَ  عَنِ النَّبِيِّ  أَنَّهُ قَالَ: «مَنْ تَوَضَّأَ فَلْيَسْتَنْثِرْ وَمَنِ اسْتَجْمَرَ فَلْيُوتِرْ». (بحارى:161)

ترجمه: ابوهريره  مي‏گويد: نبي اكرم   فرمود: «هر كس، وضو مي گيرد، آب در بيني اش كند وآنرا تميز نمايد. و هركس، با سنگ استنجا مي‏كند، عدد فرد را رعايت كند».

باب (20): عدد فرد، در سنگهاي استنجا، رعايت گردد

129ـ عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ : أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ  قَالَ: «إِذَا تَوَضَّأَ أَحَدُكُمْ فَلْيَجْعَلْ فِي أَنْفِهِ مَاءً ثُمَّ لِيَنْثُرْ وَمَنِ اسْتَجْمَرَ فَلْيُوتِرْ وَإِذَا اسْتَيْقَظَ أَحَدُكُمْ مِنْ نَوْمِهِ فَلْيَغْسِلْ يَدَهُ قَبْلَ أَنْ يُدْخِلَهَا فِي وَضُوئِهِ فَإِنَّ أَحَدَكُمْ لا يَدْرِي أَيْنَ بَاتَتْ يَدُهُ». (بخارى:162)

ترجمه: از ابوهريره  روايت است كه رسول الله  فرمود: «هرگاه، يكي از شما وضو مي‏گيرد، آب در بيني نمايد وآن را تميز كنيد. و هر كس كه با سنگ استنجا مي‏كند، عدد فرد را رعايت نمايد. وهرگاه از خواب بيدار شديد (و خواستيد وضو بگيريد) دست‏ها را قبل از داخل كردن در ظرف آب، بشوييد. زيرا شما نمي‏دانيد كه دستتان در حالي كه خواب بوديد، با چه چيز و  كجا تماس پيدا كرده است».

باب (21): مسح بركفش، درست نيست

130ـ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ رَضِيَ الله عَنْهُمَا ـ وقد قِيلَ لَهُ ـ يَا أَبَا عَبْدِالرَّحْمَن!ِ رَأَيْتُكَ تَصْنَعُ أَرْبَعًا لَمْ أَرَ أَحَدًا مِنْ أَصْحَابِكَ يَصْنَعُهَا، قَال:َ وَمَا هِي؟َ قَالَ: رَأَيْتُكَ لا تَمَسُّ مِنَ الأرْكَانِ إِلا الْيَمَانِيَّيْنِ، وَرَأَيْتُكَ تَلْبَسُ النِّعَالَ السِّبْتِيَّةَ، وَرَأَيْتُكَ تَصْبُغُ بِالصُّفْرَةِ، وَرَأَيْتُكَ إِذَا كُنْتَ بِمَكَّةَ أَهَلَّ النَّاسُ إِذَا رَأَوُا الْهِلالَ وَلَمْ تُهِلَّ أَنْتَ حَتَّى كَانَ يَوْمُ التَّرْوِيَةِ، فقَالَ: أَمَّا الأَرْكَانُ: فَإِنِّي لَمْ أَرَ رَسُولَ اللَّهِ  يَمَسُّ إِلا الْيَمَانِيَّيْنِ، وَأَمَّا النِّعَالُ السِّبْتِيَّةُ: فَإِنِّي رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّه ِ يَلْبَسُ النَّعْلَ الَّتِي لَيْسَ فِيهَا شَعَرٌ، وَيَتَوَضَّأُ فِيهَا، فَأَنَا أُحِبُّ أَنْ أَلْبَسَهَا، وَأَمَّا الصُّفْرَةُ: فَإِنِّي رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ يَصْبُغُ بِهَا، فَأَنَا أُحِبُّ أَنْ أَصْبُغَ بِهَا، وَأَمَّا الإِهْلالُ: فَإِنِّي لَمْ أَرَ رَسُولَ اللَّهِ  يُهِلُّ حَتَّى تَنْبَعِثَ بِهِ رَاحِلَتُهُ.(بخارى:166) 

ترجمه: ازعبدالله بن عمر رضي الله عنهما روايت است كه از او پرسيدند: اي ابو عبدالرحمن! تو چهار عمل انجام مي دهي كه هيچ يك از همراهانت انجام نمي دهند؟ عبدالله بن عمر رضي الله عنهما گفت: آن چهار عمل كدامند؟ آن فرد گفت: اول اينكه در طواف، بجز ركن يماني وحجرالاسود، اركان ديگر را استلام نمي كني (دست نمي زني).

دوم اينكه: كفش پوستي (دباغي شده) مي پوشي. سوم: اينكه از رنگ زرد استفاده مي كني. چهارم اينكه: تمام حجاج، با رؤيت هلال، يعني اول ذي‏حجه، احرام مي‏پوشند اما تو قبل از روز هشتم (روز ترويه)، احرام نمي پوشي.

 عبدالله  در جواب، گفت: (درست است) من فقط دو ركن را استلام مي كنم زيرا هيچگاه رسول خدا  را نديدم كه بجز آنها، ركن ديگري را استلام كند. و كفش چرمي مي پوشم زيرا من ديدم كه رسول الله  كفش چرمي مي پوشيد و با آنها وضو مي گرفت. من نيز دوست دارم از همين نوع كفش، استفاده كنم. و از رنگ زرد استفاده مي كنم زيرا رسول خدا را ديدمكه از رنگ زرد، استفاده مي كرد. و روز هشتم، احرام مي پوشم زيرا هرگز    رسول الله  را نديدم كه قبل از حركت به سوي «منا» (قبل از روز هشتم) احرام ببندد.

باب (22): در وضو و غسل، از سمت راست بايد شروع كرد

131ـ عَنْ عَائِشَةَ رَضِيَ الله عَنْهَا قَالَتْ: كَانَ النَّبِيُّ  يُعْجِبُهُ التَّيَمُّنُ فِي تَنَعُّلِهِ، وَتَرَجُّلِهِ، وَطُهُورِهِ، وَفِي شَأْنِهِ كُلِّهِ.(بخارى:168) 

ترجمه: عايشه رضي‏ الله عنها مي‏فرمايد: نبي اكرم  در پوشيدن كفش، شانه كردن موها، وضو گرفتن و همة كارهايش، شروع كردن از سمت راست را مي‏پسنديد.

باب (23): جستجوي آب براي وضو، هنگام فرا رسيدن نماز

132ـ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ  قَالَ: رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ ، وَحَانَتْ صَلاةُ الْعَصْرِ، فَالْتَمَسَ النَّاسُ الْوَضُوءَ فَلَمْ يَجِدُوهُ، فَأُتِيَ رَسُولُ اللَّهِ  بِوَضُوءٍ، فَوَضَعَ رَسُولُ اللَّهِ  فِي ذَلِكَ الإنَاءِ يَدَهُ، وَأَمَرَ النَّاسَ أَنْ يَتَوَضَّئُوا مِنْهُ، قَالَ: فَرَأَيْتُ الْمَاءَ يَنْبُعُ مِنْ تَحْتِ أَصَابِعِهِ، حَتَّى تَوَضَّئُوا مِنْ عِنْدِ آخِرِهِمْ. (بخارى:169)

ترجمه: انس بن مالك   ميگويد: وقت نماز عصر فرا رسيد، مردم در جستجوي آب برآمدند، ولي موفق به يافتن آن نشدند. من ديدم كه ظرف آبي را نزد رسول الله  آوردند. رسول الله  دست (مباركش) را در آن ظرف آب گذاشت و دستور داد تا مردم از آن، وضو بگيرند. انس  مي‏گويد: ديدم كه آب از بند انگشتان رسول الله  (مانند فواره) بيرون مي‏آيد و تمام حاضرين، با آن آب، وضو گرفتند.

باب (24): حكم آبي كه با آن موي انسان شسته شده باشد

133ـ وَعَنْهُ : أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ  لَمَّا حَلَقَ رَأْسَهُ، كَانَ أَبُو طَلْحَةَ أَوَّلَ مَنْ أَخَذَ مِنْ شَعَرِهِ. (بخارى:171) 

ترجمه: همچنين انس  ميگويد: هنگامي كه رسول الله  (در حجه‌الوداع) موهاي سرش را تراشيد، ابوطلحه نخستين كسي بود كه موهاي (مبارك) رسول الله  را (بقصد تبرك) برداشت.

 

باب (25): ظرفي كه  سگ در آن ،آب خورده باشد

134ـ عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ  أنَّ رَسُولَ اللَّهِ  قَالَ: «إِذَا شَرِبَ الْكَلْبُ فِي إِنَاءِ أَحَدِكُمْ فَلْيَغْسِلْهُ سَبْعًا». (بخارى:172)

ترجمه: ابوهريره  مي ‏گويد: رسول الله  فرمود: «هرگاه، سگ در ظرف شما آب خورد، آن را هفت بار بشوييد».

135ـ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ رَضِيَ الله عَنْهُمَا قَالَ: كَانَتِ الْكِلابُ تَبُولُ وَتُقْبِلُ وَتُدْبِرُ فِي الْمَسْجِدِ فِي زَمَانِ رَسُولِ اللَّهِ ، فَلَمْ يَكُونُوا يَرُشُّونَ شَيْئًا مِنْ ذَلِكَ.

ترجمه: عبد الله بن عمر رضي الله عنهما مي گويد: در عهد مبارك رسول الله  ، سگها در مسجد رفت وآمد وگاهي نيز، پيشاب ميكردند وكسي روي آن ،آب نمي پاشيد.

باب (26): كسيكه فقط هنگام خارج شدن چيزي 

از سبيلين، وضو را لازم ميداند

136ـ عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ  قَالَ: قَالَ النَّبِيُّ : «لا يَزَالُ الْعَبْدُ فِي صَلاةٍ مَا كَانَ فِي الْمَسْجِدِ يَنْتَظِرُ الصَّلاةَ مَا لَمْ يُحْدِثْ». (بخارى:176)

ترجمه: ابو هريره  روايت مي كند كه نبي اكرم  فرمود: «تا زماني كه انسان در مسجد بنشيند ومنتظر نماز بماند، و وضويش نشكند، در حال نماز، بشمار مي رود».

137ـ عَنْ زَيْدِ بْنِ خَالِدٍ  قال: سَأَلتُ عُثْمَانَ بْنَ عَفَّانَ  قُلْتُ: أَرَأَيْتَ إِذَا جَامَعَ فَلَمْ يُمْنِ؟ قَالَ عُثْمَانُ: يَتَوَضَّأُ كَمَا يَتَوَضَّأُ لِلصَّلاةِ، وَيَغْسِلُ ذَكَرَهُ. قَالَ عُثْمَانُ: سَمِعْتُهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ . فَسَأَلْتُ عَنْ ذَلِكَ عَلِيًّا، وَالزُّبَيْرَ، وَطَلْحَةَ، وَأُبَيَّ بْنَ كَعْبٍ، فَأَمَرُوني بِذَلِكَ.(بخارى:179)

ترجمه: زيد بن خالد  مي‏گويد: از عثمان بن عفان  پرسيدم: اگر هنگام جماع، مني خارج نشود، حكم آن چيست؟ فرمود: نخست، عضو تناسلي را بشويد. سپس، همانطور كه براي نماز، وضو مي گيرند، وضو بگيرد. عثمان  گفت: من از رسول الله  چنين شنيدم. راوي (يعني زيدبن خالد) مي‏گويد: اين مسأله را از  علي، طلحه، زبير  و ابي بن كعب رضي الله عنهم نيز پرسيدم، آنها هم، همين پاسخ را به من دادند.

138ـ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ : أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ  أَرْسَلَ إِلَى رَجُلٍ مِنَ الأَنْصَارِ، فَجَاءَ وَرَأْسُهُ يَقْطُرُ، فَقَالَ النَّبِيُّ : «لَعَلَّنَا أَعْجَلْنَاكَ»؟ فَقَالَ: نَعَمْ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ : «إِذَا أُعْجِلْتَ أَوْ قُحِطْتَ فَعَلَيْكَ الْوُضُوءُ». (بخارى:180)

ترجمه: ابوسعيد خدري  مي گويد: رسول الله  يك مرد انصاري را به حضور طلبيد. آن مرد انصاري در حالي كه از سر (و صورتش) آب مي‏چكيد، آمد. رسول الله  فرمود: «شايد ما باعث عجلة شما شديم»؟ گفت: آري. رسول الله  فرمود: «هرگاه عجله‏اي در كار بود يا مجامعت بدون انزال، صورت گرفت، تنها وضو، كافي است». (قابل ياد آوري است كه اين حديث وحديث قبلي با حديث التقاء ختانين منسوخ شده اند و قابل عمل نيستند. به فتح الباري حديث شماره (293) مراجعه كنيد).

 

باب (27): كمك به شخص در وضوگرفتن

139ـ عَنِ الْمُغِيرَةِ بْنِ شُعْبَةَ : أَنَّهُ كَانَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ  فِي سَفَرٍ وَأَنَّهُ ذَهَبَ لِحَاجَةٍ لَهُ، وَأَنَّ مُغِيرَةَ جَعَلَ يَصُبُّ الْمَاءَ عَلَيْهِ وَهُوَ يَتَوَضَّأُ، فَغَسَلَ وَجْهَهُ وَيَدَيْهِ، وَمَسَحَ بِرَأْسِهِ وَمَسَحَ عَلَى الْخُفَّيْنِ. (بخارى:182)

ترجمه: مغيره بن شعبه  مي‏گويد: در يكي از مسافرت ها، همراه رسول الله  بودم. رسو ل اكرم  براي قضاي حاجت، بيرون رفت. و من در برگشت، براي رسول الله  آب وضو آماده كردم و بر دست هاي آنحضرت  آب مي‏ريختم و ايشان وضو مي‏گرفت. آنحضرت  چهره و دست‏هايش را شست و برسر و موزه هايش، مسح كشيد.

باب (28): خواندن قرآن، بدون وضو

140ـ عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ رضي الله عنهما: أَنَّهُ بَاتَ لَيْلَةً عِنْدَ مَيْمُونَةَ زَوْجِ النَّبِيِّ ، وَهِيَ خَالَتُهُ، فَاضْطَجَعْتُ فِي عَرْضِ الْوِسَادَةِ، وَاضْطَجَعَ رَسُولُ اللَّهِ   وَأَهْلُهُ فِي طُولِهَا، فَنَامَ رَسُولُ اللَّهِ  حَتَّى إِذَا انْتَصَفَ اللَّيْلُ أَوْ قَبْلَهُ بِقَلِيلٍ أَوْ بَعْدَهُ بِقَلِيلٍ، اسْتَيْقَظَ رَسُولُ اللَّهِ  فَجَلَسَ يَمْسَحُ النَّوْمَ عَنْ وَجْهِهِ بِيَدِهِ، ثُمَّ قَرَأَ الْعَشْرَ الآيَاتِ الْخَوَاتِمَ مِنْ سُورَةِ آلِ عِمْرَانَ، ثُمَّ قَامَ إِلَى شَنٍّ مُعَلَّقَةٍ، فَتَوَضَّأَ مِنْهَا، فَأَحْسَنَ وُضُوءَهُ، ثُمَّ قَامَ يُصَلِّي، قَالَ: فَقُمْتُ فَصَنَعْتُ مِثْلَ مَا صَنَعَ، ثُمَّ ذَهَبْتُ فَقُمْتُ إِلَى جَنْبِهِ، فَوَضَعَ يَدَهُ الْيُمْنَى عَلَى رَأْسِي، وَأَخَذَ بِأُذُنِي الْيُمْنَى يَفْتِلُهَا، فَصَلَّى رَكْعَتَيْنِ، ثُمَّ رَكْعَتَيْنِ، ثُمَّ رَكْعَتَيْنِ، ثُمَّ رَكْعَتَيْنِ، ثُمَّ رَكْعَتَيْنِ، ثُمَّ رَكْعَتَيْنِ، ثُمَّ أَوْتَرَ، ثُمَّ اضْطَجَعَ، حَتَّى أَتَاهُ الْمُؤَذِّنُ، فَقَامَ فَصَلَّى رَكْعَتَيْنِ خَفِيفَتَيْنِ، ثُمَّ خَرَجَ فَصَلَّى الصُّبْحَ. (بخارى:183)

ترجمه: عبدالله بن عباس رضي الله عنهما مي گويد: شبي، در خانه خاله‏ام ؛ميمونه رضي ‏الله ‏عنها؛ همسر رسول الله  ؛خوابيدم. رسول خدا  و همسرش؛ ميمونه؛ در طول بالش و من در عرض آن، سر نهاديم. رسول الله  خواب رفت ولي پس از گذشت نصف شب يا كمتر ازآن  ، بيدار شد و با كشيدن دست‏ها بر چهرة خويش ، خواب را از خود دور كرد و ده آية اخير سورة آل عمران را تلاوت نمود و بعد بسوي مشك آبي كه آويزان بود، رفت و خوب و كامل، وضو گرفت و به نماز ايستاد.

ابن عباس رضي الله عنهما مي گويد: من نيز مانند رسول الله  وضو گرفته، كنار ايشان به نماز ايستادم. آنحضرت  دست راستش را بر سر من گذاشت و گوش راست مرا اندكي فشرد. پس از آن، رسول الله  دوازده ركعت نماز دو ركعتي خواند. و در پايان، يك ركعت نماز وتر خواند و دراز كشيد. و هنگامي كه اذان صبح گفته شد، دو ركعت سنت فجر را بصورت مختصر خواند و براي اداي نماز فجر، به مسجد رفت.

باب (29): مسح نمودن همة سر

141ـ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ زَيْدٍ: أنَّ رجلاً قَالَ لَهُ: هَلْ تَسْتَطِيْعُ أَنْ تُرِيَنِيْ كَيْفَ كَانَ رَسُوْلُ الله  يَتَوَضَّأُ؟ قَالَ: نَعَمْ. فَدَعَا بمَاءٍ، فأفرغَ عَلَى يَدَيْهِ ثُمَّ غَسَلَهُمَا ثَلاثًا، ثُمَّ أَدْخَلَ يَدَهُ فِي الإِنَاءِ فَمَضْمَضَ وَاسْتَنْشَقَ ثَلاثًا، ثُمَّ غَسَلَ وَجْهَهُ ثلاثاً، ثُمَّ غَسَلَ يَدَيْهِ مَرَّتَيْنِ مَرَّتَيْنِ إلى الْمِرْفَقَيْنِ، ثُمَّ مَسَحَ رَأسَهُ بِيَدَيْهِ، فَأقْبَلَ بِهِمَا وَأدْبَرَ، بَدَأ بِمُقَدَّمِ رَأسِهِ حَتَّى ذَهَبَ بِهِمَا إلى قَفَاهُ، ثُمَّ رَدَّهُما إلى المكانِ الَّذِي بَدَأ مِنْهُ ثُمَّ غَسَلَ رِجْلَيْهِ. (بخارى:185)

ترجمه: عبدالله بن زيد  مي گويد: يكي از من پرسيد: آيا

 ميتواني چگونگي وضوگرفتن رسول الله  را به من نشان دهي؟ عبدالله گفت: آري. آنگاه، مقداري آب خواست و بر دست‏هايش، آب ريخت و آنها را سه بار شست. بعد، با دستش از ظرف آب برداشت و سه بار مضمضه و سه بار، استنشاق كرد (يعني دهان و بيني اش را شست). سپس، صورت اش را سه بار شست. و بعد، دستهايش را دو بار تا آرنج‏ شست. آنگاه، با هر دو دست، سرش را مسح نمود. مسح را از پيشاني يعني از ابتداي سر، شروع نمود و دست‏ها را تا پشت سر كشاند. و سپس به طرف ابتداي سر يعني از جايي كه شروع كرده بود، برگرداند. و در پايان، پاهايش را شست.

باب (30): استفاده از باقيماندة آب وضو

142ـ عَنْ أَبِي جُحَيْفَةَ  قال: خَرَجَ عَلَيْنَا رَسُولُ اللَّهِ  بِالْهَاجِرَةِ، فَأُتِيَ بِوَضُوءٍ فَتَوَضَّأَ، فَجَعَلَ النَّاسُ يَأْخُذُونَ مِنْ فَضْلِ وَضُوئِهِ فَيَتَمَسَّحُونَ بِهِ،

فَصَلَّى النَّبِيُّ  الظُّهْرَ رَكْعَتَيْنِ وَالْعَصْرَ رَكْعَتَيْنِ وَبَيْنَ يَدَيْهِ عَنَزَةٌ.(بخارى:187)

ترجمه: ابو جحيفه  ميگويد: روزي، رسول الله  اول ظهر، نزد ما تشريف آورد. آب براي  وضوي آنحضرت  آورده شد. رسول الله  وضو گرفت و مردم، باقيماندة آب وضويش را برداشتند و به صورتهايشان ماليدند. رسول الله  در حالي كه جلوي خود، نيزه اي را (بعنوان ستره) نصب كرده بود، هر يك از نمازهاي ظهر و عصر را دو ركعتي خواند. 

143ـ عَنْ السَّائِبِ بْنِ يَزِيدَ  قال: ذَهَبَتْ بِي خَالَتِي إِلَى النَّبِيِّ  فَقَالَتْ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، إِنَّ ابْنَ أُخْتِي وَجِعٌ فَمَسَحَ رَأْسِي وَدَعَا لِي بِالْبَرَكَةِ، ثُمَّ تَوَضَّأَ فَشَرِبْتُ مِنْ وَضُوئِهِ، ثُمَّ قُمْتُ خَلْفَ ظَهْرِهِ فَنَظَرْتُ إِلَى خَاتَمِ النُّبُوَّةِ بَيْنَ كَتِفَيْهِ مِثْلَ زِرِّ الْحَجَلَةِ. (بخارى:190)

ترجمه: سايب بن يزيد  ميگويد: خاله ام مرا نزد نبي اكرم  برد و عرض كرد كه خواهرزادام بيمار است. رسول الله  دست( مباركش) را بر سر من كشيد و براي من دعاي بركت نمود. آنگاه، وضو گرفت و من باقيماندة آب وضوي رسول خدا  را نوشيدم و پشت سر آنحضرت  ايستادم و به مهر نبوت كه مانند دكمه اي بود و ميان شانه هاي رسول الله  قرار داشت، نگاه كردم.

باب (31): وضو گرفتن مرد با همسرش

144ـ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ رَضِيَ الله عَنْهُمَا قَالَ: كَانَ الرِّجَالُ وَالنِّسَاءُ يَتَوَضَّئُونَ فِي زَمَانِ رَسُولِ اللَّهِ  جَمِيعًا. (بخارى:193)

ترجمه: ابن عمر رضي الله عنهما مي‏گويد: در زمان رسول الله  مردان و همسرانشان با هم (ازيك ظرف ) وضو مي‏گرفتند.

باب (32): رسول اكرم  آب وضو ي خود را روي شخص بيهوش ريخت

145ـ عَنْ جَابِرٍ قَالَ: جَاءَ رَسُولُ اللَّهِ  يَعُودُنِي وَأَنَا مَرِيضٌ لا أَعْقِلُ، فَتَوَضَّأَ وَصَبَّ عَلَيَّ مِنْ وَضُوئِهِ، فَعَقَلْتُ، فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، لِمَنِ الْمِيرَاثُ، إِنَّمَا يَرِثُنِي كَلالَةٌ، فَنَزَلَتْ آيَةُ الْفَرَائِضِ. (بخارى:194)

ترجمه: جابر مي‏گويد: بيمار و بي‏هوش بودم كه رسول الله  به عيادت من آمد. آنحضرت وضو گرفت و باقيماندة آب وضويش را بر (سر و روي) من پاشيد. بلافاصله به هوش آمدم. آنگاه، عرض كردم: اي رسول گرامي! ميراث خود را بين چه كساني تقسيم كنم؟ زيرا وارث من تنها يك كلاله ميباشد. اين سؤال باعث شد كه آية ميراث، نازل شود.

( كلاله: به ميتي اطلاق مي شودكه فرزند و پدر نداشته باشد). 

باب (33): غسل كردن و وضو گرفتن از يك طشت

146ـ عَنْ أَنَسٍ  قَالَ: حَضَرَتِ الصَّلاةُ، فَقَامَ مَنْ كَانَ قَرِيبَ الدَّارِ إِلَى أَهْلِهِ وَبَقِيَ قَوْمٌ، فَأُتِيَ رَسُولُ اللَّهِ  بِمِخْضَبٍ مِنْ حِجَارَةٍ فِيهِ مَاءٌ، فَصَغُرَ الْمِخْضَبُ أَنْ يَبْسُطَ فِيهِ كَفَّهُ، فَتَوَضَّأَ الْقَوْمُ كُلُّهُمْ، قُلْنَا: كَمْ كُنْتُمْ؟ قَالَ: ثَمَانِينَ وَزِيَادَةً. (بخارى:195)

ترجمه: انس  مي‏گويد: وقت نماز فرا رسيد. آنها كه منازلشان نزديك بود (براي وضو گرفتن) به خانه هايشان رفتند و بقيه ماندند. در آن هنگام، ظرف سنگي اي كه در آن، مقداري آب وجود داشت، براي پيامبر  آوردند. آن ظرف به اندازه اي كوچك بود كه كف دست آنحضرت  در آن، باز نمي شد. حاضران، همه از آن وضو گرفتند. ما از انس پرسيديم : شما چند نفر بوديد؟ گفت : بيش از هشتاد نفر. 

147ـ عَنْ أَبِيْ مُوسَى : أَنَّ النَّبِيَّ   دَعَا بِقَدَحٍ فِيهِ مَاءٌ، فَغَسَلَ يَدَيْهِ وَوَجْهَهُ فِيهِ، وَمَجَّ فِيهِ. (بخارى:196)

ترجمه: ابوموسي اشعري  مي‏گويد: رسول الله  ليوان بزرگي را كه پر از آب بود، طلب كرد  و در آن آب، دست و صورت خود را شست و مضمضه نمود. (اين كار، براي تبرك و ويژة آنحضرت  بود. و كسي غير از ايشان، مجاز نيست چنين كاري كند). مترجم

148ـ عَنْ عَائِشَةَ رَضِيَ الله عَنْهَا قَالَتْ: لَمَّا ثَقُلَ النَّبِيُّ  وَاشْتَدَّ بِهِ وَجَعُهُ، اسْتَأْذَنَ أَزْوَاجَهُ فِي أَنْ يُمَرَّضَ فِي بَيْتِي، فَأَذِنَّ لَهُ، فَخَرَجَ النَّبِيُّ  بَيْنَ رَجُلَيْنِ، تَخُطُّ رِجْلاهُ فِي الأَرْضِ، بَيْنَ عَبَّاسٍ وَرَجُلٍ آخَرَ. فَكَانَتْ عَائِشَةُ رَضِيَ اللَّه عَنْهَا تُحَدِّثُ: أَنَّ النَّبِيَّ  قَالَ بَعْدَمَا دَخَلَ بَيْتَهُ وَاشْتَدَّ وَجَعُهُ: «هَرِيقُوا عَلَيَّ مِنْ سَبْعِ قِرَبٍ لَمْ تُحْلَلْ أَوْكِيَتُهُنَّ لَعَلِّي أَعْهَدُ إِلَى النَّاسِ». وَأُجْلِسَ فِي مِخْضَبٍ لِحَفْصَةَ، زَوْجِ النَّبِيِّ ، ثُمَّ طَفِقْنَا نَصُبُّ عَلَيْهِ تِلْكَ حَتَّى طَفِقَ يُشِيرُ إِلَيْنَا: «أَنْ قَدْ فَعَلْتُنَّ». ثُمَّ خَرَجَ إِلَى النَّاسِ. (بخارى:198)

ترجمه: عايشه رضي ‏الله ‏عنها مي گويد: وقتي رسول الله   (براي آخرين بار) بيمار شد و بيماريش شدت يافت، از تمام همسران خود، اجازه خواست تا ايام بيماري را در خانة من (عايشه رضي ‏الله‏ عنها) پرستاري شود. همة همسران، موافقت كردند. رسول الله  در حالي كه دو نفر، شانه‏هاي او را گرفته بودند و پاهايش به زمين كشيده  مي شد، به خانة من تشريف آورد. آن دو نفر، عباس  و يك نفر ديگر بود. عايشه رضي ‏الله‏ عنها مي‏فرمايد: هنگامي كه آنحضرت  به خانة من تشريف آورد و بيماريش شدت يافت، فرمود: «هفت مشك پر از آب كه از آنها آب برداشته نشده باشد، روي من بريزيد تا بتوانم، مردم را وصيت كنم». ما ايشان  را در طشت بزرگي كه متعلق به حفصه بود، نشانديم و شروع به ريختن آب بر آنحضرت نموديم تا اينكه اشاره فرمود كه: «كافي است». سپس، رسول الله   از خانه ، بسوي مردم ، بيرون رفت.

149ـ عَنْ أَنَسٍ : أَنَّ النَّبِيَّ  دَعَا بِإِنَاءٍ مِنْ مَاءٍ، فَأُتِيَ بِقَدَحٍ رَحْرَاحٍ، فِيهِ شَيْءٌ مِنْ مَاءٍ ،فَوَضَعَ أَصَابِعَهُ فِيهِ، قَالَ أَنَسٌ: فَجَعَلْتُ أَنْظُرُ إِلَى الْمَاءِ يَنْبُعُ مِنْ بَيْنِ أَصَابِعِهِ، فَحَزَرْتُ مَنْ تَوَضَّأَ مَا بَيْنَ السَّبْعِينَ إِلَى الثَّمَانِينَ. (بخارى:200)

ترجمه: انس  مي گويد: نبي اكرم  ظرف آبي خواست. براي آنحضرت  كاسة پهني كه اندكي آب داشت، آوردند. ايشان انگشتان دست خود را در آن قرار داد. انس ميگويد: ديدم كه آب از ميان انگشتان رسول خدا  ، مانند چشمه، جاري بود. كساني را كه از آن آب، وضو گرفتند، من شمردم. حدود هفتاد الي هشتاد نفر بودند. 

باب (35): مسح بر موزه و عمامه

151ـ عَنْ سَعْدِ بْنِ أَبِي وَقَّاصٍ  عَنِ النَّبِيِّ : أَنَّهُ مَسَحَ عَلَى الْخُفَّيْنِ وَأَنَّ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ عُمَرَ سَأَلَ عُمَرَ عَنْ ذَلِكَ فَقَالَ: نَعَمْ إِذَا حَدَّثَكَ شَيْئًا سَعْدٌ عَنِ النَّبِيّ ، فَلا تَسْأَلْ عَنْهُ غَيْرَهُ. (بخارى:202)

ترجمه: از سعد بن ابي وقاص  روايت است كه رسول الله  بر موزه هايش مسح مي نمود. عبد الله بن عمر در اين باره از پدرش؛ عمر؛ سؤال كرد. عمر  فرمود: بلي. و افزود: هرگاه، سعد از رسول الله  چيزي را براي شما بيان كرد، دربارة آن از كسي ديگر، سؤال نكنيد. ( به او اعتمادكنيد).

152ـ عَنْ عَمْرِو بْنِ أُمَيَّةَ الضَّمْرِيِّ : أَنَّهُ رَأَى النَّبِيَّ  يَمْسَحُ عَلَى الْخُفَّيْنِ. (بخارى:204)

ترجمه: عمرو بن اميه ضمري  مي ‏گويد: من نبي اكرم  را ديدم كه بر موزه هايش مسح مي‏كرد.

153ـ وَعَنْهُ  قَالَ: رَأَيْتُ النَّبِي َّ يَمْسَحُ عَلَى عِمَامَتِهِ وَخُفَّيْهِ.     (بخارى:205)

ترجمه: عمرو بن اميه ضمري مي‏گويد: رسول الله  را ديدم كه بر عمامه و موزه هايش مسح مي‏كرد.

 


موضوعات مرتبط: 4 کتاب وضوء ، أحاديث مختصر صحیح بخاری

ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه ۹ تیر ۱۳۹۴ | ۵:۴۷ ق.ظ | نویسنده : مسافر. |

3 ـ كتاب علم

3 ـ كتاب علم

 

 

باب (1): فضيلت علم و دانش

باب (2): آموختن با صداي بلند

باب (3): امتحان پيروان به وسيلة رهبر و پيشوا

باب (4): خواندن حديث بر عالم و محدث

باب (5): پيامبر  مي فرمايد: چه بسا كسي كه تبليغ به او ميرسد از خود مبلِّغ، فهميده تر باشد

باب (6): تعيين اوقات براي هدايت و ارشاد

باب (7): هرگاه خداوند، خوبي كسي را بخواهد، علم دين نصيب او ميگرداند

باب (8): درك وفهم علم

باب  (9): غبطه خوردن در علم وحكمت

باب (10): دعا براي فهم و درك قرآن

باب (11): كودك چه وقت مي تواند در حلقه علم حديث بنشيند؟

باب (12): فضيلت كسي كه خود مي آموزد و به ديگران مي آموزاند

باب (13): از بين رفتن علم و بروز جهل و ناداني

باب (14): فضيلت علم

باب  (15): فتوا دادن  در حال سوار بودن بر چيزي

باب (16): جواب دادن به فتوا با تكان دادن سر يا دست

باب (17): سفر براي دانستن يك مسئله و تعليم آن به اهل خود

باب (18): تناوب در فراگيري  علم

باب (19) : اظهار خشم و ناراحتي هنگام تعليم بسبب مشاهدة چيز ناخوشايند

باب (20): كسي كه يك سخن را براي اينكه مردم بفهمند سه بار تكرار مي كند

باب (21): تعليم زن و فرزندان و زيردستان

باب (22): پند و نصيحت كردن امام زنان را

باب (23): آزمندي براي  فراگرفتن حديث

باب (24): علم چگونه از بين ميرود؟

باب (25): آيا روز جداگانه اي براي تعليم زنان اختصاص داده شود؟

باب (26): كسي كه چيزي را بشنود و براي فهميدن آن دوباره بپرسد

باب (27): حاضران به غائبان ابلاغ نمايند

باب (28): گناه كسي كه به دروغ، چيزي به پيامبر نسبت دهد

باب (29): نوشتن علم

باب (30): تعليم، وعظ و ارشاد درشب

باب (31) : شب بيداري براي فراگيري علم و دانش

باب (32): حفظ علم

باب (33): گوش فرادادن به علما

باب 34: اگر از عالمي بپرسند كه كدام يك از مردم دانا تراست، چه بگويد؟

باب (35): ايستاده پرسيدن از عالمي كه نشسته است

باب (36): خداوند مي فرمايد: وَمَا أُوتِيْتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِيلاً (از علم و دانش فقط مقدار اندكي به شما داده شده است)

باب (37): اختصاص دادن درس و تعليم به گروهي از مردم  بخاطر اينكه شايد همه آنرا نفهمند

باب (38): حيا در علم

باب (39): كسي كه از سؤال كردن شرم كند و به ديگري بگويد كه سؤال كند

باب (40): تعليم و فتوي در مسجد

 

باب (41): كسيكه سؤال كننده را بيش از آنچه سؤال كرده جواب دهد

 

 

باب (1): فضيلت علم و دانش

54 ـ عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ  قَالَ: بَيْنَمَا النَّبِيُّ  فِي مَجْلِسٍ يُحَدِّثُ الْقَوْمَ جَاءَهُ أَعْرَابِيٌّ فَقَالَ: مَتَى السَّاعَةُ؟ فَمَضَى رَسُولُ اللَّهِ يُحَدِّثُ فَقَالَ بَعْضُ الْقَوْمِ: سَمِعَ مَا قَالَ فَكَرِهَ مَا قَالَ، وَقَالَ بَعْضُهُمْ: بَلْ لَمْ يَسْمَعْ حَتَّى إِذَا قَضَى حَدِيثَهُ، قَالَ: «أَيْنَ أُرَاهُ- السَّائِلُ عَنِ السَّاعَةِ»؟ قَالَ: هَا أَنَا يَا رَسُولَ اللَّهِ، قَالَ: «فَإِذَا ضُيِّعَتِ الأَمَانَةُ فَانْتَظِرِ السَّاعَةَ». قَالَ: كَيْفَ إِضَاعَتُهَا؟ قَالَ: «إِذَا وُسِّدَ الأَمْرُ إِلَى غَيْرِ أَهْلِهِ فَانْتَظِرِ السَّاعَةَ». (بخارى:59) 

ترجمه: از ابو هريره  روايت است كه: روزي، نبي اكرم  در جلسه اي، مردم را وعظ و ارشاد مي كرد كه يك مرد باديه نشين، وارد مجلس شد و دربارة قيامت، سؤال كرد و گفت: قيامت كي خواهد آمد؟ رسول الله (بدون اينكه پاسخ بدهد) به صحبت خود ادامه داد. بعضي‏ها فكر كردند كه رسول اكرم  سؤال را شنيد اما چون از اين سؤال، خوشش نيامد، جوابي نداد. بعضي‏ها گفتند: رسول الله  سؤال را نشنيده است. رسول اكرم   بعد از اينكه به سخنش خاتمه داد، پرسيد: «سائل كجا است»؟ سائل عرض كرد: يا رسول الله! من حاضرم. رسول الله  فرمود: «هرگاه كه امانت ضايع شود، منتظر قيامت باش». وي پرسيد: امانت چگونه ضايع مي شود؟ آنحضرت  فرمود: «هرگاه كارها بدست نا اهلان سپرده  شوند، منتظر قيامت باشيد».

باب (2): آموختن با صداي بلند

55 ـ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرٍو رَضِيَ الله عَنْهُمَا قَالَ: تَخَلَّفَ عَنَّا النَّبِيُّ  فِي 

سَفْرَةٍ سَافَرْنَاهَا فَأَدْرَكَنَا وَقَدْ أَرْهَقَتْنَا الصَّلاةُ وَنَحْنُ نَتَوَضَّأُ فَجَعَلْنَا نَمْسَحُ عَلَى أَرْجُلِنَا فَنَادَى بِأَعْلَى صَوْتِهِ: «وَيْلٌ لِلأَعْقَابِ مِنَ النَّارِ» مَرَّتَيْنِ أَوْ ثَلاثًا. 

(بخارى:60 )

ترجمه: عبد الله بن عمر رضي الله عنهما مي‏گويد: در يكي از  مسافرت ها، رسول‏ اكرم   از ما عقب ماند و وقتي كه به ما رسيد، نماز تأخير شده بود. به دليل تأخير نماز، ما با سرعت وضو گرفته، پاها را با دست‏، تر مي‏كرديم. رسول الله  با صداي بلند، دو يا سه بار فرمود: «قوزك‏ ها در معرض رفتن و سوختن در آتش دوزخ هستند». (يعني اگر در وضو، سرعت بخرج داده شود به نحوي كه قوزك پاها خوب شسته نشوند، عذاب آن بسيار سخت است).

باب (3): امتحان پيروان به وسيلة رهبر و پيشوا

56 ـ عَنِ ابْنِ عُمَرَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ : «إِنَّ مِنَ الشَّجَرِ شَجَرَةً لا يَسْقُطُ وَرَقُهَا، وَإِنَّهَا مَثَلُ الْمُسْلِمِ فَحَدِّثُونِي مَا هِيَ»؟ فَوَقَعَ النَّاسُ فِي شَجَرِ الْبَوَادِي، قَالَ عَبْدُ اللَّهِ: وَوَقَعَ فِي نَفْسِي أَنَّهَا النَّخْلَةُ، فَاسْتَحْيَيْتُ، ثُمَّ قَالُوا: حَدِّثْنَا مَا هِيَ يَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: «هِيَ النَّخْلَةُ». (بخارى:61) 

ترجمه: از ابن عمر رضي الله عنهما روايت است كه رسول‏ الله  فرمود: «درختي در ميان درخت‏ها وجود دارد كه هيچگاه برگهايش نمي‏ريزند و مؤمن نيز مانند آن درخت است. بگوئيد آن درخت، كدام است»؟ حاضران، درختان جنگل را برشمردند. عبد الله بن عمر رضي الله عنهما مي‏گويد: بنظرم رسيد كه آن، بايد درخت خرما باشد اما بخاطر كثرت شرم و حيا نتوانستم چيزي اظهار كنم، تا آنكه حاضران عرض كردند: اي پيامبر خدا  آن درخت را به ما معرفي كن. رسول الله  فرمود: «آن درخت، درخت خرما است».

 

باب (4): خواندن حديث بر عالم و محدث 

57 ـ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ  قال: بَيْنَمَا نَحْنُ جُلُوسٌ مَعَ النَّبِيِّ  فِي الْمَسْجِدِ دَخَلَ رَجُلٌ عَلَى جَمَلٍ، فَأَنَاخَهُ فِي الْمَسْجِدِ، ثُمَّ عَقَلَهُ، ثُمَّ قَالَ لَهُمْ: أَيُّكُمْ مُحَمَّدٌ؟ وَالنَّبِيُّ  مُتَّكِئٌ بَيْنَ ظَهْرَانَيْهِمْ، فَقُلْنَا: هَذَا الرَّجُلُ الأَبْيَضُ الْمُتَّكِئُ، فَقَالَ لَهُ الرَّجُلُ: يَا ابْنَ عَبْدِالْمُطَّلِبِ، فَقَالَ لَهُ النَّبِيُّ : «قَدْ أَجَبْتُكَ» فَقَالَ: إِنِّي سَائِلُكَ فَمُشَدِّدٌ عَلَيْكَ فِي الْمَسْأَلَةِ، فَلا تَجِدْ عَلَيَّ فِي نَفْسِكَ، فَقَالَ: «سَلْ عَمَّا بَدَا لَكَ». فَقَالَ: أَسْأَلُكَ بِرَبِّكَ وَرَبِّ مَنْ قَبْلَكَ آللَّهُ أَرْسَلَكَ إِلَى النَّاسِ كُلِّهِمْ؟ فَقَالَ: «اللَّهُمَّ نَعَمْ». قَالَ: أَنْشُدُكَ بِاللَّهِ، آللَّهُ أَمَرَكَ أَنْ نُصَلِّيَ الصَّلَوَاتِ الْخَمْسَ فِي الْيَوْمِ وَاللَّيْلَةِ؟ قَالَ: «اللَّهُمَّ نَعَمْ». قَالَ: أَنْشُدُكَ بِاللَّهِ، آللَّهُ أَمَرَكَ أَنْ نَصُومَ هَذَا الشَّهْرَ مِنَ السَّنَةِ؟ قَالَ: «اللَّهُمَّ نَعَمْ». قَالَ: أَنْشُدُكَ بِاللَّهِ، آللَّهُ أَمَرَكَ أَنْ تَأْخُذَ هَذِهِ الصَّدَقَةَ مِنْ أَغْنِيَائِنَا فَتَقْسِمَهَا عَلَى فُقَرَائِنَا؟ فَقَالَ النَّبِيُّ : «اللَّهُمَّ نَعَمْ». فَقَالَ الرَّجُلُ: آمَنْتُ بِمَا جِئْتَ بِهِ، وَأَنَا رَسُولُ مَنْ وَرَائِي مِنْ قَوْمِي، وَأَنَا ضِمَامُ بْنُ ثَعْلَبَةَ، أَخُو بَنِي سَعْدِ بْنِ بَكْرٍ. (بخارى:63)

ترجمه: انس بن مالك  مي‏گويد: روزي، خدمت رسول‏ اكرم  در مسجد نشسته بوديم. شتر سواري از راه رسيد و شترش را در مسجد، خوابانيد و پاهايش را بست و از حاضرين پرسيد: كدام يك از شما محمد است؟ رسول الله  در جمع صحابه رضي الله عنهم تكيه زده و نشسته بود. حاضرين گفتند: او كه تكيه زده است، محمد  است. آن شخص تازه وارد، گفت: اي فرزند عبدالمطلب! رسول الله  فرمود: « بگو چه مي‏خواهي»؟ گفت: من چند سؤال دارم و در آنها  سختگيري بخرج مي دهم ولي شما به دل نگيريد. رسول الله  فرمود: «هر چه دلت مي‏خواهد، سؤال كن». آن شخص، گفت: تو را به پروردگارت و پروردگار كساني كه قبل از تو بوده‏اند، سوگند مي‏دهم، آيا خداوند تو را براي هدايت تمام مردم فرستاده است؟ رسول الله  فرمود: «به خدا سوگند، چنين است». آن شخص گفت: تو را به خدا سوگند، آيا خداوند به تو امر فرموده كه ما، روزانه پنج بار نماز بخوانيم؟ رسول الله  فرمود: «به خدا سوگند، چنين است». آن شخص گفت: تو را به خدا سوگند، آيا خدا به تو دستور داده كه ما ماه رمضان را روزه بگيريم؟ رسول الله  فرمود: «آري، به خدا سوگند». باز پرسيد: تو را به خدا سوگند، آيا الله دستور داده است كه از اغنياي ما زكات بگيري و آن را بين فُقراي ما تقسيم كني؟ رسول الله  فرمود: «آري». آن شخص گفت: به تمام احكامي كه شما آورده‏اي، ايمان آوردم. قبيله ام مرا فرستاده ‏است. نام من، ضمام بن ثعلبه است و از قبيلة بني سعد بن بكر هستم.

58ـ عَن ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ الله عَنْهُمَا: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ  بَعَثَ بِكِتَابِهِ رَجُلاً، وَأَمَرَهُ أَنْ يَدْفَعَهُ إِلَى عَظِيمِ الْبَحْرَيْنِ، فَدَفَعَهُ عَظِيمُ الْبَحْرَيْنِ إِلَى كِسْرَى، فَلَمَّا قَرَأَهُ مَزَّقَهُ، قَالَ: فَدَعَا عَلَيْهِمْ رَسُولُ اللَّهِ  أَنْ يُمَزَّقُوا كُلَّ مُمَزَّقٍ. (بخارى:64)

ترجمه: از عبدالله بن عباس رضي الله عنهما روايت است كه رسول الله  نامه‏اش را توسط شخصي  به امير بحرين فرستاد تا وي آن را به كسري (شاه ايران) برساند. وقتي كسري نامه را خواند، آن را پاره كرد. راوي مي‏گويد: رسول الله   آنها را نفرين كرد و دعا كرد تا مملكت آنها تكه پاره شود.

59 ـ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ  قَالَ: كَتَبَ النَّبِيُّ  كِتَابًا أَوْ أَرَادَ أَنْ يَكْتُبَ فَقِيلَ لَهُ إِنَّهُمْ لا يَقْرَءُونَ كِتَابًا إِلا مَخْتُومًا، فَاتَّخَذَ خَاتَمًا مِنْ فِضَّةٍ، نَقْشُهُ: مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى بَيَاضِهِ فِي يَدِهِ. (بخارى:65)

ترجمه: از انس بن مالك  روايت است كه نبي اكرم  نامه‏اي نوشت يا ميخواست نامه اي بنويسد. به حضرتش اطلاع دادند كه آنها (اهل فارس) نامة بدون مهر را نمي‏خوانند.  پس آنحضرت   براي خود انگشتري از نقره ساخت كه جملة (محمد رسول الله ) بر روي آن حك شده بود. انس مي‏گويد: گويا هم اكنون سفيدي و درخشندگي آن انگشتر را در دست (مبارك) رسول خدا  مشاهده مي نمايم.

60 ـ عَنْ أَبِي وَاقِدٍ اللَّيْثِيِّ  :أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ  بَيْنَمَا هُوَ جَالِسٌ فِي الْمَسْجِدِ وَالنَّاسُ مَعَهُ إِذْ أَقْبَلَ ثَلاثَةُ نَفَرٍ، فَأَقْبَلَ اثْنَانِ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ  وَذَهَبَ وَاحِدٌ، قَالَ: فَوَقَفَا عَلَى رَسُولِ اللَّهِ  ،فَأَمَّا أَحَدُهُمَا فَرَأَى فُرْجَةً فِي الْحَلْقَةِ فَجَلَ

سَ فِيهَا، وَأَمَّا الْآخَرُ فَجَلَسَ خَلْفَهُمْ، وَأَمَّا الثَّالِثُ فَأَدْبَرَ ذَاهِبًا، فَلَمَّا فَرَغَ رَسُولُ اللَّهِ  قَالَ: «أَلا أُخْبِرُكُمْ عَنِ النَّفَرِ الثَّلاثَةِ أَمَّا أَحَدُهُمْ فَأَوَى إِلَى اللَّهِ، فَآوَاهُ اللَّهُ وَأَمَّا الآخَرُ فَاسْتَحْيَا، فَاسْتَحْيَا اللَّهُ مِنْهُ، وَأَمَّا الآخَرُ فَأَعْرَضَ، فَأَعْرَضَ اللَّهُ عَنْهُ». (بخارى:66)

ترجمه: از ابو واقد ليثي  روايت است كه: روزي، رسول الله  با جمعي از صحابه در مسجد نشسته و (مشغول وعظ و ارشاد بود) كه سه نفر، وارد مسجد شدند. دو نفر توقف كردند و سومي برگشت. راوي مي گويد: يكي از آن دو، جايي براي خود پيدا كرد و نشست. دومي پشت سر جمع، نشست. رسول الله   پس از اتمام وعظ، فرمود: «آيا مي خواهيد شما را در مورد اين سه نفر، آگاه سازم؟ يكي از آنان، بخاطر رضاي خدا آمده بود. خداوند او را جاي داد. دومي شرم كرد، خداوند را نيز از از آن بنده، شرم آمد (او را بخشيد). سومي رو گرداني كرد، خداوند نيز از او اعراض نمود».

 

باب (5): پيامبر  مي فرمايد: چه بسا كسي كه تبليغ به او ميرسد از خود مبلِّغ، فهميده تر باشد

61 ـ عْن أَبِي بَكْرَةَ  قال: قَعَدَ النَّبِيَّ  عَلَى بَعِيرِهِ وَأَمْسَكَ إِنْسَانٌ بِخِطَامِهِ ـ أَوْ: بِزِمَامِهِ ـ قَالَ: «أَيُّ يَوْمٍ هَذَا»؟ فَسَكَتْنَا حَتَّى ظَنَنَّا أَنَّهُ سَيُسَمِّيهِ سِوَى اسْمِهِ. قَالَ: «أَلَيْسَ يَوْمَ النَّحْرِ»؟ قُلْنَا بَلَى. قَالَ: «فَأَيُّ شَهْرٍ هَذَا»؟ فَسَكَتْنَا حَتَّى ظَنَنَّا أَنَّهُ سَيُسَمِّيهِ بِغَيْرِ اسْمِهِ. فَقَالَ: «أَلَيْسَ بِذِي الْحِجَّةِ»؟ قُلْنَا: «بَلَى». قَالَ: «فَإِنَّ دِمَاءَكُمْ وَأَمْوَالَكُمْ وَأَعْرَاضَكُمْ بَيْنَكُمْ حَرَامٌ كَحُرْمَةِ يَوْمِكُمْ هَذَا، فِي شَهْرِكُمْ هَذَا، فِي بَلَدِكُمْ هَذَا، لِيُبَلِّغِ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ فَإِنَّ الشَّاهِدَ عَسَى أَنْ يُبَلِّغَ مَنْ هُوَ أَوْعَى لَهُ مِنْهُ». (بخارى:67)

ترجمه: ابوبكره  مي‏گويد: روزي، رسول الله  سوار شتر بود و شخصي مهار آن را در دست داشت. رسول الله  خطاب به صحابه، فرمود: «امروز، چه روزي است»؟ راوي مي‏گويد: همة ما سكوت نموده، تصور ‏كرديم كه رسول الله  ، نام ديگري سواي اين نام، برايش در نظر دارد. آنحضرت  فرمود: «آيا امروز، روز قرباني نيست»؟ گفتيم: آري. بعد فرمود: «اين كدام ماه است»؟ همه سكوت كرديم و تصور نموديم ممكن است رسول الله   اسم ديگري براي اين ماه، تعيين كند. بعد فرمود: «آيا اين ماه، ذوالحجه نيست»؟ گفتيم: آري. بعد رسول الله  فرمود: «همانا مال و جان شما، مانند اين روز و اين ماه و اين سرزمين، محترم هستند و كسي حق ندارد كه به ناحق، حرمت مال و جان برادر مسلمان خود را پايمال كند. هر يك از شما حاضرين، اين احكام را به كساني كه حضور ندارند، برساند. چه بسا فرد غايب از شخص حاضر، مطلب را بهتر دريابد».

باب (6): تعيين اوقات براي هدايت و ارشاد

62 ـ عَنِ ابْنِ مَسْعُودٍ  قَالَ: كَانَ النَّبِيُّ  يَتَخَوَّلُنَا بِالْمَوْعِظَةِ فِي الأَيَّامِ كَرَاهَةَ السَّآمَةِ عَلَيْنَا. (بخارى:68) 

ترجمه: ابن مسعود  مي‏گويد: نبي اكرم  براي هدايت و ارشاد ما هر چند روز يكبار را در نظر گرفته بود. و بخاطر اينكه وعظ و نصيحت ايشان، موجب خستگي ودلسردي ما نشود، از وعظ گفتن روزانه، اجتناب مي‏ ورزيد.

63 ـ عَنْ أَنَسٍ  عَنِ النَّبِيِّ  قَالَ: «يَسِّرُوا وَلا تُعَسِّرُوا وَبَشِّرُوا وَ لا تُنَفِّرُوا». (بخارى:69) 

ترجمه: از انس  روايت است كه نبي اكرم  فرمود: «در امور دين، آسان بگيريد و سخت گير نباشيد. مژده دهيد و بيزار نكنيد».

باب (7): هرگاه خداوند، خوبي كسي را بخواهد، علم دين نصيب او مي‌گرداند

64 ـ عَنْ مُعَاوِيَةَ  قَالَ: سَمِعْتُ النَّبِيَّ  يَقُولُ: «مَنْ يُرِدِ اللَّهُ بِهِ خَيْرًا يُفَقِّهْهُ فِي الدِّينِ، وَإِنَّمَا أَنَا قَاسِمٌ وَاللَّهُ يُعْطِي، وَلَنْ تَزَالَ هَذِهِ الأُمَّةُ قَائِمَةً عَلَى أَمْرِ اللَّهِ لا يَضُرُّهُمْ مَنْ خَالَفَهُمْ حَتَّى يَأْتِيَ أَمْرُ اللَّهِ». (بخارى:71) 

ترجمه: معاويه  مي‏گويد: از نبي‏ اكرم  شنيدم كه ‏فرمود: « هر كس كه خداوند در حق او ارادة خير نمايد، به وي  فهم دين، نصيب خواهد كرد. من (رسول الله) تقسيم كننده (علوم و معارف شريعت) هستم. اما عطا كنندة اصلي، خداوند است. و اين امت همچنان بر دين خدا استوار خواهد ماند ومخالفت مخالفان به آنها ضرري نخواهد رساند تا اينكه قيامت فرا رسد».

باب (8): درك وفهم علم

65 ـ عَنِ ابْنِ عُمَرَ رَضِيَ الله عَنْهُمَا قَالَ: كُنَّا عِنْدَ النَّبِيِّ  فَأُتِيَ بِجُمَّارٍ فَقَالَ: «إِنَّ مِنَ الشَّجَرِ شَجَرَةً مَثَلُهَا كَمَثَلِ الْمُسْلِمِ» فَأَرَدْتُ أَنْ أَقُولَ: هِيَ النَّخْلَةُ، فَإِذَا أَنَا أَصْغَرُ الْقَوْمِ فَسَكَتُّ، قَالَ النَّبِيُّ : «هِيَ النَّخْلَةُ».     (بخارى:72)

ترجمه: ابن عمر رضي الله عنهما مي گويد: نزد نبي اكرم  نشسته بوديم كه جماري (پيه درخت خرما) آوردند. آنحضرت  فرمود: «در ميان درختان، درختي شبيه مسلمان است». من خواستم بگويم درخت خرماست. اما چون ديدم كوچكترين آنها هستم  سكوت نمودم. رسول الله  فرمود: «درخت خرما است».

باب  (9): غبطه خوردن در علم وحكمت

66 ـ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ  قَالَ: قَالَ النَّبِيُّ : «لا حَسَدَ إِلا فِي اثْنَتَيْنِ: رَجُلٌ آتَاهُ اللَّهُ مَالاً فَسُلِّطَ عَلَى هَلَكَتِهِ فِي الْحَقِّ، وَرَجُلٌ آتَاهُ اللَّهُ الْحِكْمَةَ فَهُوَ يَقْضِي بِهَا وَيُعَلِّمُهَا». (بخارى:73) 

ترجمه: از عبدالله بن مسعود  روايت است كه نبي اكرم  فرمود: « غبطه جايز نيست مگر در دو مورد. يكي، شخصي كه خداوند به او مال و ثروت داده و به او همت بخشيده است تا آن را در راه خدا خرج كند. دوم، كسي كه خداوند به او علم و معارف شرعي عنايت فرموده و او از علم خود، ديگران را بهره‏مند مي سازد و با عدالت، قضاوت مي‏كند». 

باب (10): دعا براي فهم و درك قرآن

67 ـ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ الله عَنْهُمَا قَالَ: ضَمَّنِي رَسُولُ اللَّهِ وَقَالَ: «اللَّهُمَّ عَلِّمْهُ الْكِتَابَ». (بخارى:75)

ترجمه: ابن عباس رضي الله عنهما مي‏گويد: رسول الله مرا در آغوش گرفت و فرمود: «پروردگارا! به وي فهم و درك قرآن، عنايت فرما».

باب (11): كودك چه وقت مي تواند در حلقه علم حديث بنشيند؟

68 ـ وَعَنْهُ  قَالَ: أَقْبَلْتُ رَاكِبًا عَلَى حِمَارٍ أَتَانٍ، وَأَنَا يَوْمَئِذٍ قَدْ نَاهَزْتُ الإِحْتِلامَ، وَرَسُولُ اللَّهِ  يُصَلِّي بِمِنًى إِلَى غَيْرِ جِدَارٍ، فَمَرَرْتُ بَيْنَ يَدَيْ بَعْضِ الصَّفِّ، وَأَرْسَلْتُ الأَتَانَ تَرْتَعُ، فَدَخَلْتُ فِي الصَّفِّ، فَلَمْ يُنْكَرْ ذَلِكَ عَلَيَّ. (بخارى:76)

ترجمه: از عبدالله بن عباس رضي الله عنهما مي‏گويد: روزي، در دوران نوجواني، سوار بر ماده الاغي بودم و بسوي  سرزمين «منا» مي رفتم. رسول الله  در «منا» بدون اينكه ستره‏اي گذاشته باشد، مشغول نماز بود. الاغم را براي چرا رها كرده، از جلوي بعضي از نماز گزاران عبور كردم و خود را به صف نماز رساندم. كسي مرا بر اين كار، سرزنش نكرد.

69 ـ عَنْ مَحْمُودِ بْنِ الرَّبِيعِ  قَالَ: عَقَلْتُ مِنَ النَّبِيِّ  مَجَّةً مَجَّهَا فِي وَجْهِي وَأَنَا ابْنُ خَمْسِ سِنِينَ مِنْ دَلْوٍ. (بخارى:77)

ترجمه: محمود بن ربيع  مي‏گويد: بخوبي ياد دارم زماني كه من پنج ساله بودم، رسول الله  اندكي آب از دلوي برداشت و پس از مضمضه، آب‏ها را برچهرة من پاشيد.

باب (12): فضيلت كسي كه خود مي آموزد و به ديگران مي آموزاند

70ـ عَنْ أَبِي مُوسَى عَنِ النَّبِيِّ  قَالَ: «مَثَلُ مَا بَعَثَنِي اللَّهُ بِهِ مِنَ الْهُدَى وَالْعِلْمِ كَمَثَلِ الْغَيْثِ الْكَثِيرِ أَصَابَ أَرْضًا، فَكَانَ مِنْهَا نَقِيَّةٌ، قَبِلَتِ الْمَاءَ، فَأَنْبَتَتِ الْكَلأَ وَالْعُشْبَ الْكَثِيرَ، وَكَانَتْ مِنْهَا أَجَادِبُ، أَمْسَكَتِ الْمَاءَ، فَنَفَعَ اللَّهُ بِهَا النَّاسَ، فَشَرِبُوا وَسَقَوْا وَزَرَعُوا، وَأَصَابَتْ مِنْهَا طَائِفَةً أُخْرَى، إِنَّمَا هِيَ قِيعَانٌ لا تُمْسِكُ مَاءً وَلا تُنْبِتُ كَلأً، فَذَلِكَ مَثَلُ مَنْ فَقُهَ فِي دِينِ اللَّهِ وَنَفَعَهُ مَا بَعَثَنِي اللَّهُ بِهِ فَعَلِمَ وَعَلَّمَ، وَمَثَلُ مَنْ لَمْ يَرْفَعْ بِذَلِكَ رَأْسًا وَلَمْ يَقْبَلْ هُدَى اللَّهِ الَّذِي أُرْسِلْتُ بِهِ». (بخارى:79)

ترجمه: از ابو موسي اشعري  روايت است كه رسول الله  فرمود: «مثال علم و دانشي كه خداوند مرا با آن مبعوث گردانيده، مانند باراني است كه تند و تيز مي‏بارد. زميني كه صاف و هموار باشد، آن آب را در خود جذب مي‏كند. سپس در آن زمين، گياه و دانه مي‏رويد. و زميني كه سخت است، آب را بر روي خود نگاه مي‏دارد. و خداوند، بوسيلة آن آب به بندگانش نفع مي‏رساند و بندگان الله از آن آب مي‏نوشند و به ديگران نيز مي‏نوشانند و كشت و زرع خود را نيز آبياري مي‏كنند. و باراني كه در شوره زار ببارد، نه آب را در خود نگه ميدارد و نه گياهي مي روياند. اين زمين، مثال كسي است كه به احكام الهي، توجهي نكرده و اهميتي نداده است. و هدايت و رهنمودهايي را كه من به ارمغان آورده‏ام، قبول نكرده است».

 

باب (13): از بين رفتن علم و بروز جهل و ناداني

71 ـ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ  قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ : «إِنَّ مِنْ أَشْرَاطِ السَّاعَةِ: أَنْ يُرْفَعَ الْعِلْمُ وَيَثْبُتَ الْجَهْلُ وَيُشْرَبَ الْخَمْرُ وَيَظْهَرَ الزِّنَا». (بخارى:80)

ترجمه: از انس بن مالك  روايت است كه رسول الله  فرمود: «از جمله نشانه‏هاي قيامت اين است كه جهل و ناداني فراگير خواهد شد و علم و دانش از بين خواهد رفت. و زنا و شراب خواري آشكار و علني انجام خواهد گرفت».

72 ـ وَعَنْهُ  قَالَ: لأُحَدِّثَنَّكُمْ حَدِيثًا لا يُحَدِّثُكُمْ أَحَدٌ بَعْدِي، سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ  يَقُولُ: «مِنْ أَشْرَاطِ السَّاعَةِ: أَنْ يَقِلَّ الْعِلْمُ وَيَظْهَرَ الْجَهْلُ، وَيَظْهَرَ الزِّنَا، وَتَكْثُرَ النِّسَاءُ، وَيَقِلَّ الرِّجَالُ، حَتَّى يَكُونَ لِخَمْسِينَ امْرَأَةً الْقَيِّمُ الْوَاحِدُ». (بخارى:81)

ترجمه: همچنين از انس روايت است كه فرمود: حديثي را براي شما بيان مي‏كنم كه كسي ديگر براي شما بيان نخواهد كرد: از رسول الله  شنيدم كه مي‏فرمود: «برخي از نشانه‏هاي قيامت، عبارت اند از اين كه علم كم مي‏شود، جهل و ناداني غلبه پيدا مي كند، زنا رواج مي يابد و تعداد زنان، زياد و تعداد مردان، كم مي‏شود تا جايي كه يك مرد، سرپرستي پنجاه زن را به عهده خواهد گرفت».

باب (14): فضيلت علم

73 ـ عَنِ ابْنِ عُمَرَ رَضِيَ الله عَنْهُمَا قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ  قَالَ: «بَيْنَا أَنَا نَائِمٌ أُتِيتُ بِقَدَحِ لَبَنٍ فَشَرِبْتُ حَتَّى إِنِّي لأَرَى الرِّيَّ يَخْرُجُ فِي أَظْفَارِي، ثُمَّ أَعْطَيْتُ فَضْلِي عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ». قَالُوا: فَمَا أَوَّلْتَهُ يَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: «الْعِلْمَ». (بخارى:82) 

ترجمه: عبد الله بن عمر رضي الله عنهما مي‏گويد: از رسول‏ الله  شنيدم كه مي‏فرمود: «در عالم رويا و خواب، يك ليوان شير به من داده شد. شير را نوشيدم تا آنكه خوب سير شدم تا جائي كه سيري از ناخن‏هايم بيرون مي‏آمد. سپس باقيماندة آن را به عمر بن خطاب دادم». صحابه عرض كردند: يا رسول الله! اين خواب را چگونه تعبير فرموديد؟ رسول الله فرمود: «آن را به علم تعبير نمودم». 

باب  (15): فتوا دادن  در حال سوار بودن بر چيزي

74 ـ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرِو بْنِ الْعَاصِ رَضِيَ الله عَنْهُمَا: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ  وَقَفَ فِي حَجَّةِ الْوَدَاعِ بِمِنًى لِلنَّاسِ يَسْأَلُونَهُ، فَجَاءَهُ رَجُلٌ فَقَالَ: لَمْ أَشْعُرْ فَحَلَقْتُ قَبْلَ أَنْ أَذْبَحَ؟ فَقَالَ: «اذْبَحْ وَلا حَرَجَ». فَجَاءَ آخَرُ فَقَالَ: لَمْ أَشْعُرْ فَنَحَرْتُ قَبْلَ أَنْ أَرْمِيَ؟ قَالَ: «ارْمِ وَلا حَرَجَ». فَمَا سُئِلَ النَّبِيُّ  عَنْ شَيْءٍ قُدِّمَ وَلا أُخِّرَ إِلا قَالَ: «افْعَلْ وَلا حَرَجَ». (بخارى:83)

ترجمه: عبدالله بن عمرو بن عاص رضي الله عنهما مي گويد: رسول‏ الله  در مراسم حجة الوداع در «منا» براي پاسخ به سؤالات مردم، توقف كرده بود. شخصي آمد و گفت: اي پيامبر خدا! من به دليل فراموشي و عدم آگاهي، قبل از اينكه ذبح كنم مو هاي سرم را تراشيده ام؟ رسول الله  فرمود: «اشكالي ندارد». بعد شخص ديگري آمد و گفت: اي پيامبر خدا! بدليل غفلت و ناآگاهي، قبل از اينكه رَمي جمره كنم، ذبح كرده ام؟ رسول الله  فرمود: «مانعي ندارد». راوي (ابن عمرو) مي‏گويد: آن روز، هر كس هر حكمي را پس و پيش نموده بود و از رسول الله  در بارة آن سؤال مي كرد، رسول الله  در جواب مي فرمود: «انجام بده و اشكالي ندارد».

باب (16): جواب دادن به فتوا با تكان دادن سر يا دست

75 ـ عَنْ أَبِيْ هُرَيْرَةَ  عَنِ النَّبِيِّ  قَالَ: «يُقْبَضُ الْعِلْمُ وَيَظْهَرُ الْجَهْلُ وَالْفِتَنُ وَيَكْثُرُ الْهَرْجُ». قِيلَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، وَمَا الْهَرْجُ؟ فَقَالَ هَكَذَا بِيَدِهِ فَحَرَّفَهَا كَأَنَّه يُرِيدُ الْقَتْلَ. (بخارى:85) 

ترجمه: از ابو هريره  روايت است كه نبي اكرم  فرمود: «روزي خواهد رسيد كه علم از ميان خواهد رفت، و جهل و ناداني و فتنه آشكار خواهد شد و هرج و مرج زياد خواهد گرديد». سؤال شد: اي رسول الله! هرج و مرج يعني چه؟ رسول الله  دست مبارك خود را بگونه اي حركت داد كه به قتل وكشتار، دلالت مي كرد.

76 ـ عَنْ أَسْمَاءَ رَضِيَ الله عَنْهَا قَالَتْ: أَتَيْتُ عَائِشَةَ وَهِيَ تُصَلِّي فَقُلْتُ: مَا شَأْنُ النَّاسِ؟ فَأَشَارَتْ إِلَى السَّمَاءِ، فَإِذَا النَّاسُ قِيَامٌ، فَقَالَتْ: سُبْحَانَ اللَّهِ، قُلْتُ: آيَةٌ؟ فَأَشَارَتْ بِرَأْسِهَا أَيْ نَعَمْ، فَقُمْتُ حَتَّى تَجَلاَّنِي الْغَشْيُ، فَجَعَلْتُ أَصُبُّ عَلَى رَأْسِي الْمَاءَ، فَحَمِدَ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ النَّبِيُّ  وَأَثْنَى عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ: «مَا مِنْ شَيْءٍ لَمْ أَكُنْ أُرِيتُهُ إِلاَّ رَأَيْتُهُ فِي مَقَامِي حَتَّى الْجَنَّةُ وَالنَّارُ، فَأُوحِيَ إِلَيَّ أَنَّكُمْ تُفْتَنُونَ فِي قُبُورِكُمْ مِثْلَ أَوْ قَرِيبَ- لا أَدْرِي أَيَّ ذَلِكَ قَالَتْ أَسْمَاءُ- مِنْ فِتْنَةِ الْمَسِيحِ الدَّجَّالِ. يُقَالُ: مَا عِلْمُكَ بِهَذَا الرَّجُلِ؟ فَأَمَّا الْمُؤْمِنُ أَوِ الْمُوقِنُ- لا أَدْرِي بِأَيِّهِمَا قَالَتْ أَسْمَاءُ- فَيَقُولُ: هُوَ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ جَاءَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَالْهُدَى، فَأَجَبْنَا وَاتَّبَعْنَا، هُوَ مُحَمَّدٌ ثَلاثًا. فَيُقَالُ: نَمْ صَالِحًا، قَدْ عَلِمْنَا إِنْ كُنْتَ لَمُوقِنًا بِهِ. وَأَمَّا الْمُنَافِقُ أَوِ الْمُرْتَابُ- لا أَدْرِي أَيَّ ذَلِكَ قَالَتْ أَسْمَاءُ- فَيَقُولُ: لا أَدْرِي سَمِعْتُ النَّاسَ يَقُولُونَ شَيْئًا فَقُلْتُهُ. (بخارى:86)

ترجمه: اسماء دختر ابوبكر رضي الله عنهما مي گويد: (هنگامي كه مردم را مضطرب و پريشان ديدم)  نزد عايشه رضي الله عنها رفتم و او را در حال نماز ديدم. گفتم: مردم را چه شده است؟ ايشان به سوي آسمان اشاره كرد. سپس بقيه مردم را ديدم كه نماز مي خواندند. عايشه گفت: «سبحانه الله». من پرسيدم: آيا اتفاقي افتاده  است؟ با سر، اشاره فرمود: بلي. من برخاستم، نزديك بود بيهوش شوم، مقداري آب برسر و صورت خود ريختم. (سپس مشاهده كردم كه) پيامبر  پس از حمد و ثناي خداوند عز وجل، فرمود: «آنچه را قبلاً به من نشان نداده بودند، اكنون نشان دادند، حتي بهشت و دوزخ را. و به من وحي شد كه: شما در قبرهايتان مانند فتنة مسيح دجال، مورد ابتلا و آزمايش قرار مي گيريد. و از شما مي پرسند كه در مورد اين مرد (پيامبر ) چه مي داني؟ فرد مؤمن و كسي كه اعتقادش راسخ است، مي گويد: او محمد، فرستادة خداست كه براي ما هدايت و روشني به ارمغان آورده است و سه بار اين جمله را تكرار مي كند. بعد به او مي گويند: آسوده بخواب. مي دانستيم كه شما به او ايمان و اعتقاد داري. ولي منافق و كسي كه ايمانش، متزلزل بوده، مي گويد: نمي دانم، شنيدم كه مردم چيزهايي مي گفتند، من نيز همان را تكرار مي كردم».

باب (17): سفر براي دانستن يك مسئله و تعليم آن به اهل خود

77 ـ عَنْ عُقْبَةَ بْنِ الْحَارِثِ : أَنَّهُ تَزَوَّجَ ابْنَةً لأَبِي إِهَابِ بْنِ عَزِيزٍ، فَأَتَتْهُ امْرَأَةٌ فَقَالَتْ: إِنِّي قَدْ أَرْضَعْتُ عُقْبَةَ وَالَّتِي تَزَوَّجَ، فَقَالَ لَهَا عُقْبَةُ: مَا أَعْلَمُ أَنَّكِ أَرْضَعْتِنِي وَلا أَخْبَرْتِنِي فَرَكِبَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ  بِالْمَدِينَةِ فَسَأَلَهُ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ : «كَيْفَ وَقَدْ قِيلَ» فَفَارَقَهَا عُقْبَةُ وَنَكَحَتْ زَوْجًا غَيْرَهُ. (بخارى:88)

ترجمه: عقبه بن حارث مي‏گويد: با دختر ابواهاب بن عزيز ازدواج كرده بودم. زني آمد و گفت: من عقبه و همسرش  را شير داده ام (يعني آنها برادر و خواهر رضاعي هستند). گفتم: من نمي‏دانستم و تو هم به ما نگفته بودي. سپس، سوار بر شتر شدم و در مدينه نزد رسول الله  رفتم. رسول الله  فرمود: «چگونه مي خواهي با او  زندگي كني در حالي كه چنين سخني به ميان آمده است»؟ راوي مي‏گويد: عقبه از او جدا شد و آن زن، با كسي ديگر، ازدواج كرد.

باب (18): تناوب در فراگيري  علم

78 ـ عَنْ عُمَرَ  قَالَ: كُنْتُ أَنَا وَجَارٌ لِي مِنَ الأَنْصَارِ فِي بَنِي أُمَيَّةَ ابْنِ زَيْدٍ وَهِيَ مِنْ عَوَالِي الْمَدِينَةِ، وَكُنَّا نَتَنَاوَبُ النُّزُولَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ  يَنْزِلُ يَوْمًا، وَأَنْزِلُ يَوْمًا، فَإِذَا نَزَلْتُ جِئْتُهُ بِخَبَرِ ذَلِكَ الْيَوْمِ مِنَ الْوَحْيِ وَغَيْرِهِ، وَإِذَا نَزَلَ فَعَلَ مِثْلَ ذَلِكَ، فَنَزَلَ صَاحِبِي الأَنْصَارِيُّ يَوْمَ نَوْبَتِهِ فَضَرَبَ بَابِي ضَرْبًا شَدِيدًا، فَقَالَ: أَثَمَّ هُوَ، فَفَزِعْتُ فَخَرَجْتُ إِلَيْهِ، فَقَالَ: قَدْ حَدَثَ أَمْرٌ عَظِيمٌ، قَالَ: فَدَخَلْتُ عَلَى حَفْصَةَ، فَإِذَا هِيَ تَبْكِي، فَقُلْتُ: أطَلَّقَكُنَّ رَسُولُ اللَّهِ ؟ قَالَتْ: لا أَدْرِي، ثُمَّ دَخَلْتُ عَلَى النَّبِيِّ  فَقُلْتُ وَأَنَا قَائِمٌ: أَطَلَّقْتَ نِسَاءَكَ؟ قَالَ: «لا». فَقُلْتُ: اللَّهُ أَكْبَرُ. (بخارى:89)

ترجمه: عمر بن خطاب  مي‏گويد: من و يكي از همسايگان انصاري ام در محلة بني‏اميه در اطراف مدينه سكونت داشتيم و به نوبت، در محضر رسول الله  حاضر مي‏شديم. روزي كه نوبت من بود، اخبار وحي و وقايع آنروز را به اطلاع ايشان مي رساندم و روزي كه نوبت او بود، اخبار وحي و ديگر وقايع را به اطلاع من مي رسانيد. در يكي از روزها كه دوست انصاري من از محضر رسول اكرم  برگشته بود، با شدت درب خان، مرا به صدا در آورد و گفت: عمر اينجاست؟ من سراسيمه بيرون آمدم. او با ديدن من گفت: امروز اتفاق بسيار مهمي افتاده است (رسول اكرم   همسران خود را طلاق داده است). عمر مي گويد: من بلافاصله نزد حفصه رفتم و ديدم كه گريه مي كند. پرسيدم : آيا رسول خدا  شما را طلاق داده است؟ حفصه گفت: خبر ندارم. آنگاه خدمت آنحضرت  شرفياب شدم و بي درنگ، همانطور كه ايستاده بودم، پرسيدم : همسرانت را طلاق داده اي؟ فرمود: خير. (من از خوشحالي ) فرياد زدم : الله اكبر.

 

 

باب (19) : اظهار خشم و ناراحتي هنگام تعليم بسبب مشاهدة چيز ناخوشايند

 

79 ـ عَنْ أَبِي مَسْعُودٍ الأَنْصَارِيِّ t قَالَ: قَالَ رَجُلٌ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، لا أَكَادُ أُدْرِكُ الصَّلاةَ مِمَّا يُطَوِّلُ بِنَا فُلانٌ، فَمَا رَأَيْتُ النَّبِيَّ r فِي مَوْعِظَةٍ أَشَدَّ غَضَبًا مِنْ يَوْمِئِذٍ، فَقَالَ:  «أَيُّهَا النَّاسُ، إِنَّكُمْ مُنَفِّرُونَ، فَمَنْ صَلَّى بِالنَّاسِ فَلْيُخَفِّفْ، فَإِنَّ فِيهِمُ الْمَرِيضَ وَالضَّعِيفَ وَذَا الْحَاجَةِ». (بخارى:90) 

 

ترجمه: از ابو مسعود انصاري  روايت است كه: شخصي گفت: اي رسول خدا! چون فلان (امام) نمازش را بسيار طولاني مي‏كند، ممكن است نماز جماعت را ترك كنم. ابومسعود  مي‏گويد: رسول الله  را در خطابة آنروز چنان خشمگين ديدم كه قبلاً  او را به آن حال نديده بودم. آنحضرت  فرمود: «شما، مردم را از دين متنفر مي‏كنيد. آگاه باشيد، هر كس كه امامت نماز را به عهده دارد، آنرا كوتاه بگيرد و طولاني نكند. زيرا در ميان نماز گزاران،  افراد  بيمار، ضعيف  و  كساني كه كار فوري دارند،  وجود دارد».

 

80 ـ عَنْ زَيْدِ بْنِ خَالِدٍ الْجُهَنِيِّ t: أَنَّ النَّبِيَّ r سَأَلَهُ رَجُلٌ عَنِ اللُّقَطَةِ، فَقَالَ: «اعْرِفْ وِكَاءَهَا» أَوْ قَالَ: «وِعَاءَهَا وَعِفَاصَهَا، ثُمَّ عَرِّفْهَا سَنَةً، ثُمَّ اسْتَمْتِعْ بِهَا، فَإِنْ جَاءَ رَبُّهَا فَأَدِّهَا إِلَيْهِ». قَالَ: فَضَالَّةُ الإِبِلِ؟ فَغَضِبَ حَتَّى احْمَرَّتْ وَجْنَتَاهُ، أَوْ قَالَ: احْمَرَّ وَجْهُهُ، فَقَالَ: «وَمَا لَكَ وَلَهَا مَعَهَا سِقَاؤُهَا وَحِذَاؤُهَا، تَرِدُ الْمَاءَ وَتَرْعَى الشَّجَرَ، فَذَرْهَا حَتَّى يَلْقَاهَا رَبُّهَا». قَالَ: فَضَالَّةُ الْغَنَمِ؟ قَالَ: «لَكَ أَوْ لأَخِيكَ أَوْ لِلذِّئْبِ». (بخارى:91) 

ترجمه: زيد بن ‏خالد t روايت مي كند كه: مردي از رسول الله r دربارة چيز گم شده اي كه پيدا شده است سؤال نمود. رسول الله r فرمود: «برخي از مشخصات آن (مانند نوع ظرف يا چيزي كه دور آن بسته شده است) را تا يك سال، براي مردم اعلام كن. اگر صاحبش پيدا نشد، از آن استفاده كن. و اگر صاحبش پيدا شد آنرا به او برگردان». سائل پرسيد: اگر شتر گم شده اي پيدا شود، چه بايد كرد؟ رسول الله r  (از شنيدن آن) به اندازه اي خشمگين شد كه رخسار مباركش سرخ گشت و فرمود: «تو با شتر چه كار داري؟ (يعني شتر گم نمي‏شود) زيرا شتر با ذخيره آب و مقاومتي كه دارد، هرگاه گرسنه شود، پاي درختي مي رود و تغذيه مي‏كند و هرگاه تشنه شود، آب پيدا مي‏كند تا زمانيكه صاحبش پيدا شود». سائل پرسيد: اگر گوسفندي پيدا شود، چه بايد كرد؟ رسول الله r فرمود: «آن گوسفند يا از آنِ تو و يا از آنِ برادرت خواهد بود. و اگر نگهداري نكني،  از آنِ گرﮒ  خواهد شد».

 

81 ـ عَنْ أَبِي مُوسَى t قَالَ: سُئِلَ النَّبِيُّ r عَنْ أَشْيَاءَ كَرِهَهَا، فَلَمَّا أُكْثِرَ عَلَيْهِ غَضِبَ، ثُمَّ قَالَ لِلنَّاسِ: «سَلُونِي عَمَّا شِئْتُمْ». قَالَ رَجُلٌ: مَنْ أَبِي؟ قَالَ: «أَبُوكَ حُذَافَةُ». فَقَامَ آخَرُ فَقَالَ: مَنْ أَبِي يَا رَسُولَ اللَّهِ؟ فَقَالَ: «أَبُوكَ سَالِمٌ مَوْلَى شَيْبَةَ». فَلَمَّا رَأَى عُمَرُ مَا فِي وَجْهِهِ قَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّا نَتُوبُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ. (بخارى:92)

 

ترجمه: ابوموسي اشعري t ميگويد: از نبي اكرم r دربارة چيزهايي كه خوشش نمي آمد، سؤال كردند. وقتي كه آن پرسشها افزايش پيدا كرد، آنحضرت r خشمگين شد و خطاب به مردم فرمود: «هر چه مي خواهيد بپرسيد». مردي گفت: پدر من كيست؟ فرمود: «پدرت حذافه است». ديگري برخاست و گفت: اي رسول الله! پدر من كيست؟ پيامبر r فرمود: «پدرت سالم غلام آزاد شدة شيبه است». عمر t كه متوجه خشم وناراحتي آنحضرت r شد، گفت: اي رسول خدا! ما به خداوند عز وجل پناه مي بريم. (زيرا باعث ناراحتي شما شديم).

باب (20): كسي كه يك سخن را براي اينكه مردم بفهمند سه بار تكرار مي كند

82 ـ عَنْ أَنَسٍ  عَنِ النَّبِيِّ : أَنَّهُ كَانَ إِذَا سَلَّمَ سَلَّمَ ثَلاثًا، وَإِذَا تَكَلَّمَ بِكَلِمَةٍ أَعَادَهَا ثَلاثًا، حَتَّى تُفْهَمْ عَنْهُ. (بخارى:94)

ترجمه: انس  روايت ميكند كه پيامبر   وقتي كه سلام مي كرد، سه بار آنرا تكرار مي نمود. و هرگاه، سخني مي گفت، آنرا سه بار تكرار ميكرد تا مردم، آنرا خوب بفهمند. 

 

باب (21): تعليم زن و فرزندان و زيردستان

83 ـ عَنْ أَبِي موسى  قَالَ: قَالَ رَسُولُ : «ثَلاثَةٌ لَهُمْ أَجْرَانِ: رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ آمَنَ بِنَبِيِّهِ وَآمَنَ بِمُحَمَّدٍ ، وَالْعَبْدُ الْمَمْلُوكُ إِذَا أَدَّى حَقَّ اللَّهِ وَحَقَّ مَوَالِيهِ، وَرَجُلٌ كَانَتْ عِنْدَهُ أَمَةٌ فَأَدَّبَهَا فَأَحْسَنَ تَأْدِيبَهَا وَعَلَّمَهَـا فَأَحْسَـنَ تَعْلِيمَهَا، ثُمَّ أَعْتَقَهَا فَتَزَوَّجَهَا فَلَهُ أَجْرَانِ». (بخارى: 97)

ترجمه: ابوموسي اشعري  ميگويد: رسول الله  فرمود: «سه شخص اند كه نزد خدا دو اجر دارند. اول: اهل كتابي كه به پيامبرش و به محمد  ايمان بياورد. دوم: غلامي كه حق خدا و صاحبش را ادا كند. سوم: مردي كه كنيزش را بخوبي تربيت نمايد و  علم و دانش بياموزد. سپس او را آزاد نمايد و با وي  ازدواج كند. هريك از اينها دو پاداش دارند».

باب (22): پند و نصيحت كردن امام زنان را

84 ـ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ الله عَنْهُمَا: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ  خَرَجَ وَمَعَهُ بِلالٌ، فَظَنَّ

 أَنَّهُ لَمْ يُسْمِعِ النِّسَاءَ فَوَعَظَهُنَّ وَأَمَرَهُنَّ بِالصَّدَقَةِ، فَجَعَلَتِ الْمَرْأَةُ تُلْقِي الْقُرْطَ وَالْخَاتَمَ، وَبِلالٌ يَأْخُذُ فِي طَرَفِ ثَوْبِهِ. (بخارى: 98)

ترجمه : ابن عباس رضي الله عنهما روايت مي كند كه: رسول الله  همراه  بلال از مسجد بيرون شد و گمان نمود كه زنها  وعظ و ارشاد او  را نشنيده اند. بار ديگر به وعظ و راهنمايي آنان پرداخت و آنها را امر به صدقه دادن نمود. زنان شروع به انداختن  گوشواره ها و انگشتر هايشان نمودند. و بلال آنها را در دامنش جمع آوري مي نمود.

باب (23): آزمندي براي  فراگرفتن حديث

85 ـ عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ  أَنَّهُ قَالَ: قُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، مَنْ أَسْعَدُ النَّاسِ بِشَفَاعَتِكَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ؟ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ : «لَقَدْ ظَنَنْتُ يَا أَبَا هُرَيْرَةَ أَنْ لا يَسْأَلُنِي عَنْ هَذَا الْحَدِيثِ أَحَدٌ أَوَّلُ مِنْكَ، لِمَا رَأَيْتُ مِنْ حِرْصِكَ عَلَى الْحَدِيثِ، أَسْعَدُ النَّاسِ بِشَفَاعَـتِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ، مَنْ قَالَ: لا إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ خَالِصًا مِنْ قَلْبِـهِ، أَوْ نَفْسِهِ». (بخارى:99)

ترجمه:  ابوهريره  مي گويد: عرض كردم: اي رسول خدا ! چه كساني روز قيامت براي شفاعت شما سعادت بيشتري دارند؟ رسول الله  فرمود: «اي ابوهريره !  چون عشق و علاقه تو را نسبت به حديث ديدم، مي دانستم كه كسي قبل از تو، اين سؤال را از من نخواهد پرسيد. كساني روز قيامت براي شفاعت من سعادت بيشتري دارند  كه با  اخلاص و از صميم قلب، لا إله إلا الله بگويند».

باب (24): علم چگونه از بين ميرود؟

 

77 ـ  عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرِو بْنِ الْعَاصِ رَضِيَ الله عَنْهُمَا قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ r يَقُولُ: «إِنَّ اللَّهَ لَا يَقْبِضُ الْعِلْمَ انْتِزَاعًا يَنْتَزِعُهُ مِنَ الْعِبَادِ، وَلَكِنْ يَقْبِضُ الْعِلْمَ بِقَبْضِ الْعُلَمَاءِ، حَتَّى إِذَا لَمْ يُبْقِ عَالِمًا اتَّخَذَ النَّاسُ رُءُوسًا جُهَّالاً، فَسُئِلُوا، فَأَفْتَوْا بِغَيْرِ عِلْمٍ، فَضَلُّوا وَأَضَلُّوا». (بخارى:100)

 

ترجمه: عبدالله بن عمرو بن عاص رضي الله عنهما مي گويد: از رسول الله r شنيدم كه فرمود: «خداوند علم را از سينة بندگان خود محو نمي كند، بلكه با وفات علما آنرا از  بين مي برد. و وقتي كه علما از بين رفتند، مردم، جاهلان را رهبر خود قرار مي دهند و مسائل خود را از آنها مي پرسند. رهبرانشان نيز از روي جهالت، فتوا مي دهند كه هم خود گمراه ميشوند وهم ديگران را به گمراهي مي كشند».

 

 

باب (25): آيا روز جداگانه اي براي تعليم زنان اختصاص داده شود؟

 

87 ـ  عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ t قَالَ: قَالَتِ النِّسَاءُ لِلنَّبِيِّ r: غَلَبَنَا عَلَيْكَ الرِّجَالُ فَاجْعَلْ لَنَا يَوْمًا مِنْ نَفْسِكَ، فَوَعَدَهُنَّ يَوْمًا لَقِيَهُنَّ فِيهِ، فَوَعَظَهُنَّ وَأَمَرَهُنَّ، فَكَانَ فِيمَا قَالَ لَهُنَّ: «مَا مِنْكُنَّ امْرَأَةٌ تُقَدِّمُ ثَلاثَةً مِنْ وَلَدِهَا إِلاَّ كَانَ لَهَا حِجَابًا مِنَ النَّارِ». فَقَالَتِ امْرَأَةٌ: وَاثْنَتَيْنِ؟ فَقَالَ: «وَاثْنَتَيْنِ».(بخارى:102) 

 

ترجمه:  ابوسعيد خدري t مي گويد: زنان خطاب به نبي اكرم r گفتند: مردان تو را تصاحب نموده (و براي ما ) وقتي باقي نگذاشته اند. فرصتي به ما اختصاص بده تا نزد شما حاضر شويم. رسول الله r روزي را براي آنان تعيين نمود. (و در آنروز) فرمود: «هر زني كه سه فرزند خود را از دست بدهد، آنان، در روز قيامت براي مادرانشان حجابي در برابر آتش دوزخ خواهند شد». زني گفت: اگر دو فرزندش را از دست بدهد باز هم آنها حجاب مي شوند؟ آنحضرتr فرمود: «بلي».

 

وَفِيْ رِوَايَةٍ عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَt قَالَ: «ثَلاثَةً لَمْ يَبْلُغُوا الْحِنْثَ».(بخارى: 102).

 

و در يك روايت از  ابوهريره t آمده است كه رسول الله r فرمود: «سه فرزندي كه به سن بلوغ نرسيده باشند».

باب (26): كسي كه چيزي را بشنود و براي فهميدن آن دوباره بپرسد

88 ـ عَنْ عَائِشَةَ رَضِيَ الله عَنْهَا: أَنَّ النَّبِيَّ  قَالَ: «مَنْ حُوسِبَ عُذِّبَ». قَالَتْ عَائِشَةُ: فَقُلْتُ: أَوَلَيْسَ يَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى: فَسَوْفَ يُحَاسَبُ حِسَابًا يَسِيرًا؟ قَالَتْ: فَقَالَ: «إِنَّمَا ذَلِكِ الْعَرْضُ وَلَكِنْ مَنْ نُوقِشَ الْحِسَابَ يَهْلِكْ».      (بخارى: 103)

ترجمه: عايشه رضي الله عنها روايت ميكند كه نبي اكرم  فرمود: «هر كس كه محاسبه شود، گرفتار عذاب مي گردد». 

 عايشه ميگويد: گفتم: مگر نه اينست كه خداوند مي فرمايد: بزودي محاسبه آساني خواهد شد؟ آنحضرت  فرمود: «اين عَرضة  اعمال است ولي اگر حساب دقيق به عمل آيد، هلاك ميگردد».

باب (27): حاضران به غائبان ابلاغ نمايند

89 ـ عَنْ أَبِي شُرَيْحٍ  قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولِ اللَّهِ  الْغَدَ مِنْ يَوْمِ الْفَتْحِ، يَقُوْلُ قَوْلاً، سَمِعَتْهُ أُذُنَايَ وَوَعَاهُ قَلْبِي وَأَبْصَرَتْهُ عَيْنَايَ حِينَ تَكَلَّمَ بِهِ حَمِدَ اللَّهَ وَأَثْنَى عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ: «إِنَّ مَكَّةَ حَرَّمَهَا اللَّهُ وَلَمْ يُحَرِّمْهَا النَّاسُ فَلا يَحِلُّ لامْرِئٍ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ أَنْ يَسْفِكَ بِهَا دَمًا، وَلا يَعْضِدَ بِهَا شَجَرَةً، فَإِنْ أَحَدٌ تَرَخَّصَ لِقِتَالِ رَسُولِ اللَّهِ  فِيهَا، فَقُولُوا: إِنَّ اللَّهَ قَدْ أَذِنَ لِرَسُولِهِ وَلَمْ يَأْذَنْ لَكُمْ، وَإِنَّمَا أَذِنَ لِي فِيهَا سَاعَةً مِنْ نَهَارٍ، ثُمَّ عَادَتْ حُرْمَتُهَا الْيَوْمَ كَحُرْمَتِهَا بِالأَمْسِ، وَلْيُبَلِّغِ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ». (بخارى: 104)

ترجمه: ابوشريح  ميگويد: فرداي روز فتح  مكه با گوشهايم شنيدم و با قلبم فهميدم و با چشمانم نظاره گر آن بودم كه آنحضرت  پس از حمد و ثناي خداوند متعال، فرمود: «مكه جايي است كه خداوند آنرا حرام قرار داده است، نه مردم. پس هر كسي كه به خدا و روز قيامت ايمان دارد، در آن خون ريزي نكند و درختي را قطع ننمايد. اگر كسي بخود اجازه دهد و چنين كاري كند و بگويد كه پيامبر كرده است ، به او بگوييد: خداوند فقط به پيامبرش آنهم در بخشي از روز،چنين اجازه اي داده نه به شما. از امروز، حرمت آن، مانند ديروز ميباشد.  (آنچه را گفتم ) حاضران بايد به غائبان، ابلاغ كنند».

 

باب (28): گناه كسي كه به دروغ، چيزي به پيامبر نسبت دهد

90 ـ عن عَلِيٍّ  قال: قَالَ النَّبِيُّ : «لا تَكْذِبُوا عَلَيَّ فَإِنَّهُ مَنْ كَذَبَ عَلَيَّ فَلْيَلِجِ النَّارَ». (بخارى:106)

ترجمه: علي  ميگويد: نبي اكرم  فرمود: «سخني را به دروغ به من نسبت ندهيد. زيرا كسي كه به دروغ، سخني را به من نسبت دهد، وارد آتش  مي شود».

91 ـ عَنْ سَلَمَةَ  قَالَ: سَمِعْتُ النَّبِيَّ  يَقُولُ: «مَنْ يَقُلْ عَلَيَّ مَا لَمْ أَقُلْ فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ». (بخارى: 109)

ترجمه: سلمه بن اكوع  ميگويد: از رسول الله   شنيدم كه فرمود: «كسي كه به من سخني را نسبت دهد و من آنرا نگفته باشم، بايد جاي خود را در آتش، آماده كند».

92 ـ عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ  عَنِ النَّبِيِّ  قَالَ: «تَسَمَّوْا بِاسْمِي وَلا تَكْتَنُوا بِكُنْيَتِي وَمَنْ رَآنِي فِي الْمَنَامِ فَقَدْ رَآنِي، فَإِنَّ الشَّيْطَانَ لا يَتَمَثَّلُ فِي صُورَتِي، وَمَنْ كَذَبَ عَلَيَّ مُتَعَمِّدًا فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ». (بخارى: 110)

ترجمه: ابوهريره روايت مي كند كه نبي اكرم  فرمود: «اسم مرا بعنوان اسم، انتخاب كنيد ولي از كنيه من (ابو القاسم) استفاده  نكنيد. هركس مرا در خواب ببيند، حقيقتا مرا  خواب ديده است. زيرا شيطان نمي تواند خود را به صورت من در آوَرَد. و هركس به دروغ، چيزي را به من نسبت دهد، پس بايد جايگاهش را در جهنم، آماده كند».

 

باب (29): نوشتن علم

93 ـ  عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ  أَنَّ النَّبِيَّ  قَالَ: «إِنَّ اللَّهَ حَبَسَ عَنْ مَكَّةَ الْقَتْلَ أَوِ الْفِيلَ، وَسَلَّطَ عَلَيْهِمْ رَسُولَ اللَّهِ  وَالْمُؤْمِنِينَ، أَلا وَإِنَّهَا لَمْ تَحِلَّ لأَحَدٍ قَبْلِي وَلَمْ تَحِلَّ لأَحَدٍ بَعْدِي، أَلا وَإِنَّهَا حَلَّتْ لِي سَاعَةً مِنْ نَهَارٍ، أَلا وَإِنَّهَا سَاعَتِي هَذِهِ؛ حَرَامٌ لا يُخْتَلَى شَوْكُهَا، وَلا يُعْضَدُ شَجَرُهَا، وَلا تُلْتَقَطُ سَاقِطَتُهَا إِلاَّ لِمُنْشِدٍ، فَمَنْ قُتِلَ فَهُوَ بِخَيْرِ النَّظَرَيْنِ؛ إِمَّا أَنْ يُعْقَلَ، وَإِمَّا أَنْ يُقَادَ أَهْلُ الْقَتِيلِ». فَجَاءَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْيَمَنِ فَقَالَ: اكْتُبْ لِي يَا رَسُولَ اللَّهِ. فَقَالَ: «اكْتُبُوا لأَبِي فُلانٍ» فَقَالَ رَجُلٌ مِنْ قُرَيْشٍ: إِلاَّ الإِذْخِرَ يَا رَسُولَ اللَّهِ، فَإِنَّا نَجْعَلُهُ فِي بُيُوتِنَا وَقُبُورِنَا، فَقَالَ النَّبِيُّ : «إِلاَّ الإِذْخِرَ إِلاَّ الإِّذْخِر».     (بخارى:112)

ترجمه: ابو هريره  روايت مي كند كه رسول اكرم  فرمود: «خداوند مانع وقوع خونريزي يا حمله فيل ها به مكه شد  و رسول الله و مؤمنان را بر اهل مكه غالب گردانيد. بدانيد كه مكه نه براي كسي قبل از من و نه بعد از من، حلال قرار داده شده است و فقط بخشي از يك روز براي من حلال قرار داده شد. و بدانيد كه از اين لحظه به بعد، (براي هميشه) حرام قرار داده شد. بنابراين، نه خار آن كنده شود ونه درخت آن قطع گردد و نه مال گم شدة آن برداشته شود مگر اينكه به صاحبش برگردانيده شود. و اگر كسي در آن كشته شود، اولياي دم مختارند كه: يا ديه (خون بها) بگيرند و يا قاتل را قصاص كنند». مردي يمني آمد وگفت: اي رسول خدا! اين سخنان را براي من بنويس. رسول اكرم  (خطاب به همراهانش) فرمود: «براي ابو فلان بنويسيد». مردي از قبيلة قريش گفت: اي رسول الله! اذخر (نوعي گياه سبز) را  استثناء كنيد زيرا ما آنرا درخانه ها و در قبرهايمان مورد استفاده قرار ميدهيم. رسول الله  پذيرفت و فرمود: «بجز اذخر، بجز اذخر». (يعني كندن و قطع كردن اذخر از قاعدة حرمت، مستثنا است). 

 

94 ـ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ الله عَنْهُمَا قَالَ: لَمَّا اشْتَدَّ بِالنَّبِيِّ  وَجَعُهُ قَالَ: «ائْتُونِي بِكِتَابٍ أَكْتُبْ لَكُمْ كِتَابًا لا تَضِلُّوا بَعْدَهُ». قَالَ عُمَرُ: إِنَّ النَّبِيَّ  غَلَبَهُ الْوَجَعُ وَعِنْدَنَا كِتَابُ اللَّهِ حَسْبُنَا، فَاخْتَلَفُوا وَكَثُرَ اللَّغَطُ، قَالَ: «قُومُوا عَنِّي وَلا يَنْبَغِي عِنْدِي التَّنَازُعُ». فَخَرَجَ ابْنُ عَبَّاسٍ يَقُولُ: إِنَّ الرَّزِيَّةَ كُلَّ الرَّزِيَّةِ مَا حَالَ بَيْنَ رَسُولِ اللَّهِ  وَبَيْنَ كِتَابِهِ. (بخارى:114)

ترجمه:  ابن عباس رضي الله عنهما مي گويد: وقتي كه بيماري پيامبر  شدت گرفت، آنحضرت  فرمود: «دفتري بياوريد تا براي شما مطالبي بنويسم كه بعد از آن، گمراه نشويد». عمر رضي الله عنه گفت: دردِ بيماري بر پيامبر  چيره شده است، كتاب خدا براي ما كافيست. مردم، در اين باره اختلاف نظر پيدا كردند وسر وصدا زياد شد. رسول الله  فرمود: «نزد من اختلاف ومنازعه شايسته نيست، برخيزيد و برويد».

باب (30): تعليم، وعظ و ارشاد درشب

95 ـ عَنْ أُمِّ سَلَمَةَ رَضِيَ الله عَنْهَا قَالَتْ: اسْتَيْقَظَ النَّبِيُّ  ذَاتَ لَيْلَةٍ فَقَالَ: «سُبْحَانَ اللَّهِ مَاذَا أُنْزِلَ اللَّيْلَةَ مِنَ الْفِتَنِ، وَمَاذَا فُتِحَ مِنَ الْخَزَائِنِ، أَيْقِظُوا صَوَاحِبَاتِ الْحُجَرِ، فَرُبَّ كَاسِيَةٍ فِي الدُّنْيَا عَارِيَةٍ فِي الآخِرَةِ». (بخارى: 115)

ترجمه: ام المؤمنين ؛ام سلمه رضي الله عنها؛ روايت ميكند كه: شبي رسول الله  بيدار شد و فرمود: «سبحان الله! امشب چه فتنه هايي نازل شده است و چه دروازه گنجهايي گشوده شده است. آنهايي را كه در اتاق ها خوابند (ازواج مطهرات را) بيدار كنيد چه بسا كساني كه در دنيا پوشيده اند ولي در آخرت، لخت و عريان  مي شوند».

 


موضوعات مرتبط: 3 کتاب علم ، أحاديث مختصر صحیح بخاری

ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه ۹ تیر ۱۳۹۴ | ۵:۲۱ ق.ظ | نویسنده : مسافر. |

2 كتاب ايمان

2 ـ كتاب ايمان

 

 

باب (1): اين قول پيامبر  كه اسلام بر پنج چيز بنا شده است

باب (2): شاخه هاي ايمان

باب (3): مسلمان و مهاجر

باب (4): بهترين اسلام

باب (5): طعام دادن از اسلام است

باب (6): جزو ايمان است كه آنچه براي خود مي پسندي، براي برادرت نيز بپسند

باب (7): محبت و دوستي با پيامبر از ايمان است

باب (8): لذت ايمان

باب (9): دوست داشتن اَنصار، نشانة ايمان است

باب (10): فرار از فتنه، جزو دين است

باب (11): عبادت در حد توان

باب (12): برتري ميان اهل ايمان در اعمال است

باب (13): حياء بخشي از ايمان است

باب (14): اگر توبه كردند، نماز خواندند، وزكات دادند، كاري با آنها نداشته باشيد

باب (15): كسي كه مي گويد: ايمان يعني عمل كردن

باب (16): هرگاه كه اسلام، واقعي نباشد

باب (17): ناسپاسي از شوهران، و اينكه ناسپاسي، درجاتي دارد

باب (18):گناهان، از امور جاهليت اند و بجز شرك، هيچ گناهي، كفر نيست

باب (19): اگر دو گروه از مسلمانان با هم نزاع كردند، ميان آنها ميانجيگري كنيد

باب (20): مراتب ظلم وستم

باب (21): نشانه‏هاي منافق

باب (22): شب بيداري در شب قدر از ايمان است

باب (23): جهاد از ايمان است

باب (24): عبادت در ماه مبارك رمضان

باب (25): روزة رمضان بقصد حصول اجر و پاداش

باب (26): دين، آسان است

باب(27): نماز از ايمان است

باب (28): اسلام واقعي

باب (29): بهترين عبادات نزد خداوند، با دوام ترين آنهاست

باب (30): كم و زياد شدن ايمان

باب (31): زكات از اسلام است

باب (32): تشييع جنازه از ايمان است

باب (33): ترس مؤمن از اينكه عملش نابود شود بدون اينكه خودش بداند

باب (34): پرسش جبريل از پيامبر  دربارة ايمان، اسلام واحسان..

باب (35):فضيلت پرهيز از شبهات

باب (36): پرداختن خُمس غنيمت، از ايمان است

باب (37):پاداش اعمال به نيت ها بستگي دارد

باب (38):  پيامبر  فرمود: دين، خير خواهي است

 

 

باب (1): اين قول پيامبر  كه اسلام بر پنج چيز بنا شده است

 

8 ـ عَنِ ابْنِ عُمَرَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ : «بُنِيَ الإِسْلامُ عَلَى خَمْسٍ: شَهَادَةِ أَنْ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَأَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ، وَإِقَامِ الصَّلاةِ، وَإِيتَاءِ الزَّكَاةِ، وَالْحَجِّ، وَصَوْمِ رَمَضَانَ». (بخارى:8)

ترجمه: از  ابن عمر رضي الله عنهما روايت است كه رسول الله  فرمود: «اسلام بر پنج چيز بنا شده است: نخست، گواهي دادن براينكه خداوند، يكي است و جز او، معبود برحقي وجود ندارد و محمد  رسول خداست. دوم: اقامة نماز، سوم: دادن زكات، چهارم: اداي حج، پنجم: روزه گرفتن ماه مبارك رمضان».

روی ادامه مطلب کلیک کنید......


موضوعات مرتبط: 2 کتاب ایمان ، أحاديث مختصر صحیح بخاری

ادامه مطلب
تاريخ : شنبه ۶ تیر ۱۳۹۴ | ۵:۱ ب.ظ | نویسنده : مسافر. |

1 کتاب وحي

باب (1): چگونگي آغاز وحي بر رسول الله 

 

اعمال به نيت ها بستگي دارند

1 ـ عَنْ عُمَرَ بْنِ الْخطابِ  قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ  يَقُولُ: «إِنَّمَا الأَعْمَالُ بِالنِّيَّاتِ، وَإِنَّمَا لِكُلِّ امْرِئٍ مَا نَوَى، فَمَنْ كَانَتْ هِجْرَتُهُ إِلَى دُنْيَا يُصِيبُهَا أَوْ إِلَى امْرَأَةٍ يَنْكِحُهَا فَهِجْرَتُهُ إِلَى مَا هَاجَرَ إِلَيْهِ». (بخارى:1)

ترجمه: عمربن خطاب  مي گويد: از رسول الله  شنيدم كه فرمود: «اعمال به نيت ها بستگي دارند و با هر كس، مطابق نيتش رفتار مي شود. پس هر كس، به خاطر مقاصد دنيوي يا ازدواج با زني، هجرت نمايد، به دنيا دست مي يابد و با آن زن، ازدواج مي كند. در نتيجه، دستاورد هجرت هر كس، همان چيزي است كه به خاطر آن، هجرت نموده است».

2 ـ عَنْ عَائشَةَ أُمِّ الْمُوُمِنِينَ رَضِيَ اللَّه عَنْهَا: أَنَّ الْحَارِثْ بْنَ هِشَامٍ  سَأَلَ رَسُولَ اللَّهِ  فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ كَيْفَ يَأْتِيكَ الْوَحْيُ؟ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ  : «أَحْيَانًا يَأْتِينِي مِثلَ صَلْصَلَة الْجَرَسِ وَهُوَ أَشَدُّهُ عَلَيَّ فَيُفْصَمُ عَنِّي وَقَدْ وَعَيْتُ عَنْهُ مَا قَالَ، وَأَحْيَانًا يَتَمثَّلُ لِيَ الْمَلَكُ رَجُلاً فَيُكَلِّمُنِي فَأَعِي مَا يَقُولُ» قَالَتْ عَائشَة رَضِيَ اللَّه عَنْهَا: وَلَقَدْ رَأَيْتُهُ يَنْزِلُ عَلَيْهِ الْوَحْيُ فِي الْيَوْمِ الشَّدِيدِ الْبَرْدِ فَيَفْصِمُ عَنْهُ وَإِنَّ جَبِينَهُ لَيَتَفَصَّدُ عَرَقًا. (بخارى:2)

 ترجمه: از ام الموُمنين؛ عايشه رضي الله عنها؛ روايت است كه حارث ابن هشام از رسول الله  پرسيد و گفت: يا رسول الله! وحي چگونه نازل مي شود؟ رسول الله  فرمود: «گاهي مانند صداي زنگ (يعني بصورت زمزمه) نازل مي شود و اين، سخت ترين نوع آنست. و پس از فراگرفتن وحي، اين كيفيت، خاتمه پيدا مي كند. گاهي هم فرشتة وحي، بصورت انسان مي‏آيد و با من سخن مي گويد و من گفته هايش را حفظ مي كنم». عايشه رضي ‏الله‏ عنها مي‏گويد: در فصل زمستان و شدت سرما، شاهد نزول وحي بر آنحضرت  بودم. و در اين هنگام، چون وحي تمام مي شد، پيشاني رسول الله  خيس عرق مي شد و از آن، عرق       مي چكيد.

3 ـ عَنْ عَائشَةَ رَضِيَ الله عَنْهَا أَنَّهَا قَالَتْ: أَوَّلُ مَا بُدِئَ بِهِ  مِنَ الْوَحْيِ الرُّؤْيَا الصَّالِحَةُ فِي النَّوْمِ، فَكَانَ لا يَرَى رُؤْيَا إِلا جَاءَتْ مِثْلَ فَلَقِ الصُّبْحِ، ثُمَّ حُبِّبَ إِلَيْهِ الْخَلاءُ، وَكَانَ يَخْلُو بِغَارِ حِرَاءٍ فَيَتَحَنَّتْ فِيهِ وَهُوَ التَّعَبُّدُ اللَّيَالِيَ ذَوَاتِ الْعَدَدِ قَبْلَ أَنْ يَنْزِعَ إِلَى أَهْلِهِ وَيَتَزَوَّدُ لِذَلِكَ ثْمَّ يَرْجِعُ إِلَى خَدِيجَة فَيَتَزَوَّدُ لِمِثْلِهَا حَتَّى جَاءَهُ الْحَقُّ وَهُوَ فِي غَارِ حِرَاءٍ، فَجَاءَهُ الْمَلَكُ فَقَالَ: اقْرَأْ قَالَ: «مَا أَنَا بِقَارِئٍ» قَالَ: «فَأَخَذَنِي فَغَطَّنِي حَتَّى بَلَغَ مِنِّي الْجَهْدَ ثُمَّ أَرْسَلَنِي فَقَالَ: اقْرَأْ قُلْتُ: مَا أَنَا بِقَارِئٍ فَأَخَذَنِي فَغَطَّنِي الثْانِيَة حَتَّى بَلَغَ مِنِّي الْجَهْدَ ثُمَّ أَرْسَلَنِي فَقَالَ: اقْرَأْ فَقُلْتُ: مَا أَنَا بِقَارِئٍ، فَأَخَذَنِي فَغَطَّنِي الثَالِثَةَ ثُمَّ أَرْسَلَنِي فَقَالَ: اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ خَلَقَ الإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ اقْرَأْ وَرَبُّكَ الأَكْرَمُ» فَرَجَعَ بِهَا رَسُولُ اللَّهِ  يَرْجُفُ فُوُادُهُ فَدَخَلَ عَلَى خَدِيجَةَ بِنْتِ خُوَيْلِدٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا فَقَالَ: «زَمِّلُونِي زَمِّلُونِي» فَزَمَّلُوهُ حَتَّى ذَهَبَ عَنْهُ الرَّوْعُ فَقَالَ لِخَدِيجَةَ وَأَخْبَرَهَا الْخَبَرَ «لَقَدْ خَشِيتُ عَلَى نَفْسِي» فَقَالَتْ خَدِيجَةُ: كَلاَّ وَاللَّهِ مَا يُخْزِيكَ اللَّهُ أَبَدًا، إِنَّكَ لَتَصِلُ الرَّحِمَ، وَتَحْمِلُ الْكَلَّ، وَتَكْسِبُ الْمَعْدُومَ، وَتَقْرِي الضَّيْفَ، وَتُعِينُ عَلَى نَوَائِبِ الْحَقِّ. فَانْطَلَقَتْ بِهِ خَدِيجَةُ حَتَّى أَتَتْ بِهِ وَرَقَةَ بْنَ نَوْفَلِ بْنِ أَسَدِ بْنِ عَبْدِالْعُزَّى ابْنَ عَمِّ خَدِيجَةَ، وَكَانَ امْرَأً قَدْ تَنَصَّرَ فِي الْجَاهِلِيَّة، وَكَانَ يَكْتُبُ الْكِتَابَ الْعِبْرَانِيَّ، فَيَكْتُبُ مِنَ الإِنْجِيلِ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ يَكْتُبَ، وَكَانَ شَيْخًا كَبِيرًا قَدْ عَمِيَ، فَقَالَتْ لَهُ خَدِيجَةُ: يَا ابْنَ عَمِّ اسْمَعْ مِنِ ابْنِ أَخِيكَ فَقَالَ لَهُ وَرَقَةُ: يَا ابْنَ أَخِي مَاذَا تَرَى؟ فَأَخْبَرَهُ رَسُولُ اللَّهِ  خَبَرَ مَا رَأَى فَقَالَ لَهُ وَرَقَةُ: هَذَا النَّامُوسُ الَّذِي نَزَّلَ اللَّهُ عَلَى مُوسَى، يَا لَيْتَنِي فِيهَا جَذَعًا، لَيْتَنِي أَكُونُ حَيًّا إِذْ يُخْرِجُكَ قَوْمُكَ. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ  : «أَوَمُخْرِجِيَّ هُمْ؟» قَالَ: نَعَمْ، لَمْ يَأْتِ رَجُلٌ قَطُّ بِمثْلِ مَا جِئْتَ بِهِ إِلا عُودِيَ وَإِنْ يُدْرِكْنِي يَوْمُكَ أَنْصُرْكَ نَصْرًا مُؤَزَّرًا، ثُمَّ لَمْ يَنْشَبْ وَرَقَةُ أَنْ تُوُفِّيَ وَفَتَرَ الْوَحْيُ. (بخاري:3)

ترجمه: عايشه رضي ‏الله‏ عنها مي‏گويد: نزول وحي بر رسول الله  به وسيلة خوا بها و روياهاي راستين، شروع شد. و آنچه را كه رسول الله  در عالم رويا مي ديد، مانند روشني صبح، تحقق پيدا مي كرد. بعدها رسول الله  به عزلت و گوشه نشيني علاقه مند گرديد و در غار حراء گوشه ‏نشين شد. و چندين شبانه روز بدون اينكه به خانه بيايد، در آنجا عبادت مي كرد و هنگامي كه توشه اش تمام مي شد، به خانه مي رفت و توشه بر مي داشت. خديجه رضي الله عنها توشة او را آماده مي كرد. در يكي از روزها كه در غار حراء مشغول عبادت پروردگارش بود، فرشته اي نزد او آمد و خطاب به وي گفت: بخوان. رسول الله  فرمود: «من خواندن نمي دانم». رسول الله   ميفرمايد: فرشته مرا در بغل گرفت و تا جايي كه تحمل داشتم، فشرد و بعد مرا رها كرد و گفت: بخوان. گفتم: «خواندن  نمي دانم». فرشته براي بار دوم مرا در بغل گرفت و به اندازه اي فشرد كه بيش از حد توان من بود. بعد مرا رها كرد و گفت: بخوان. گفتم: «خواندن نمي دانم». رسول الله  مي فرمايد: براي بار سوم مرا در بغل گرفت، فشرد و رها كرد و گفت: (بخوان بنام پروردگارت، او كه انسان را از خون بسته آفريد ...) بعد از آن، رسول الله  در حالي كه قلبش مي لرزيد نزد خديجه رضي الله عنها رفت و گفت: «مرابپوشانيد، مرا بپوشانيد». حاضرين رسول الله  را پوشانيدند تا اينكه ترس و وحشتش بر طرف شد. سپس، ماجرا را براي خديجه بازگو نمود و فرمود: «من نسبت به جان خود، احساس خطر مي كنم». خديجه رضي الله عنها گفت: خداوند هرگز تو را ضايع و نابود نخواهد كرد، زيرا شما پاي بند صله رحم هستي، مستمندان را كمك مي كني، از مهمانان پذيرايي مي نمايي و در راه حق، مشكلات را تحمل مي كني. بعد از آن، خديجه رضي الله عنها او را نزد پسر عموي خود، ورقه بن نوفل برد. ورقه مردي مسيحي بود، انجيل را به لغت عبري مي نوشت. و بزرگسال و نابينا بود. خديجه به وي گفت: اي پسر عمو! از برادرزاده ات (محمد) بشنو كه چه مي گويد. ورقه خطاب به رسول الله  گفت: اي برادر زاده! بگو چه ديده اي؟ رسول الله  آنچه را كه ديده بود شرح داد. ورقه بن نوفل گفت: اين همان فرشته اي است كه خداوند بر موسي فرو فرستاد. اي كاش! روزي كه قومت تو را از شهر بيرون مي كنند، من زنده و جوان مي بودم. رسول الله  فرمود: «مگر آنان مرا از شهرم بيرون مي‏كنند»؟ ورقه گفت: آري. پيامي را كه تو  آورده اي، هيچ پيامبري نياورده است مگر اينكه با او دشمني كرده و او را از شهر اخراج كرده اند. اگر من تا آن زمان، زنده بمانم، با تمام وجود، تو را كمك خواهم كرد. متأسفانه پس از مدت كوتاهي، ورقه در گذشت و سلسلة جريان وحي نيز براي مدت معيني متوقف شد.

4 ـ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا وَهُوَ يُحَدِّثُ عَنْ فَتْرَةِ الْوَحْيِ فَقَالَ فِيْ حَدِيْثِهِ: «بَيْنَا أَنَا أَمْشِي سَمِعْتُ صَوْتًا مِنَ السَّمَاءِ فَرَفَعْتُ بَصَرِي قِبَلَ السَّمَاءِ فَإِذَا الْمَلَكُ الَّذِي جَاءَنِي بِحِرَاءٍ قَاعِدٌ عَلَى كُرْسِيٍّ بَيْنَ السَّمَاءِ وَالأَرْضِ، فرُعِبتُ مِنْهُ فَجِئْتُ أَهْلِي فَقُلْتُ زَمِّلُوْنِيْ، زَمِّلُوْنِيْ، فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى: يَا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ قُمْ فَأَنْذِرْ إِلَى قَوْلِهِ: وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ فَحَمِيَ الْوَحْيُ وَتَتَابَعَ». (بخارى:4)

ترجمه: از جابر بن عبدالله انصاري رضي الله عنهما روايت است كه رسول الله  در حالي كه دربارة فَترت (زمان انقطاع) وحي سخن مي‏گفت، فرمود: «روزي، در مسير راه، صدايي به گوشم رسيد، سرم را بلند كردم، ديدم همان فرشته اي است كه در غار حرا نزد من آمده بود. او روي كرسي اي كه ميان زمين و آسمان قرار داشت، نشسته بود. با ديدن آن صحنه، دچار ترس  شدم. به خانه برگشتم وگفتم: چادري روي من بيندازيد». آنگاه اين آيات از طرف پروردگار، نازل شد:

(اي كسي كه بر خود چادر پيچيده ايي! برخيز و (مردم را از معصيت خدا)، برحذر دار و بزرگي و كبريايي پروردگارت را بيان كن و لباسهايت را پاكيزه نگاه دار. پليدي ها و بت ها را رها كن). بعد از اين، سلسله وحي ادامه يافت و  پي در پي، وحي نازل گشت.

5 ـ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى: لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ  يُعَالِجُ مِنَ التَّنْزِيلِ شِدَّةً، وَكَانَ مِمَّا يُحَرِّكُ شَفَتَيْهِ فَقَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ: فَأَنَا أُحَرِّكُهُمَا لَكُمْ كَمَا كَانَ رَسُولُ اللَّهِ  يُحَرِّكُهُمَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى: لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ إِنَّ عَلَيْنَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ قَالَ: جَمْعُهُ لَكَ فِي صَدْرِكَ وَتَقْرَأَهُ فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ قَالَ: فَاسْتمِعْ لَهُ وَأَنْصِتْ ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنَا بَيَانَهُ ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنَا أَنْ تَقْرَأَهُ، فَكَانَ رَسُولُ اللَّهِ  بَعْدَ ذَلِكَ إِذَا أَتَاهُ جِبْرِيلُ اسْتَمَعَ فَإِذَا انْطَلَقَ جِبْرِيلُ قَرَأَهُ النَّبِيُّ  كَمَا قَرَأَهُ. (بخارى:5)

ترجمه: ابن عباس رضي الله عنهما در مورد آية لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ مي‏گويد: رسول الله  هنگام نزول وحي، مشقت فراواني را متحمل مي شد. منجمله آنحضرت   لب‏هايش را تكان مي داد. ابن عباس رضي الله عنهما مي گويد: من نيز لب هايم را همانطوركه رسول الله  تكان مي داد، تكان مي دهم (تا به شما نشان دهم كه رسول الله   چگونه لب هايش را تكان مي داد). آنگاه، خداوند اين آيات را نازل فرمود: (اي محمد، هنگام نزول قرآن) شتابزده لبهايت را (براي فراگرفتن آن) تكان مده، زيرا جمع آوري قرآن و حفاظت و ياد دادن آن، بعهدة ما است. پس هنگامي كه ما قرآن را خوانديم، (بعد) تو خواندن آنرا پيروي كن.سپس، توضيح و بيان قرآن نيز به عهدة ما است.

 ابن عباس رضي الله عنهما در تفسير اين آيات، مي گويد: حفظ قرآن در سينه و ياد آوري آن به عهدة ما است. پس شما سكوت كنيد و به آن، گوش فرا دهيد. در پايان، اين به عهده ما است كه توانايي خواندن آنرا به شما عنايت نماييم.

بعد از نزول اين آيات، هرگاه  جبرييل وحي مي آورد، رسول الله   نخست گوش فرا مي داد و پس از بازگشت جبرييل، آيات را آنگونه كه نازل شده بود، تلاوت مي كرد.

6 ـ وَعَنْهُ رَضِيَ اللهُ عَنْهُمَا قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ  أَجْوَدَ النَّاسِ وَكَانَ أَجْوَدُ مَا يَكُونُ فِي رَمَضَانَ حِينَ يَلْقَاهُ جِبْرِيلُ وَكَانَ يَلْقَاهُ فِي كُلِّ لَيْلَةٍ مِنْ رَمَضَانَ فَيُدَارِسُهُ الْقُرْآنَ فَلَرَسُولُ اللَّهِ  أَجْوَدُ بِالْخَيْرِ مِنَ الرِّيحِ الْمُرْسَلَةِ. (بخارى:6)

ترجمه: همچنين ابن عباس رضي الله عنهما مي گويد: رسول الله  سخاوتمندترين انسانها بود. و سخاوتمندتر از هر وقت، زماني بود كه در ماه رمضان، جبرئيل نزد ايشان مي آمد. جبرئيل در تمام شب هاي رمضان، قرآن را با رسول خدا  تكرار مي نمود. و آنحضرت  در پخش خير و نيكي، از بادهاي وزنده نيز سبقت ميگرفت.

7 ـ وَعَنْهُ رَضِيَ اللهُ عَنْهُمَا: أَنَّ أَبَا سُفْيَانَ بْنَ حَرْبٍ أَخْبَرَهُ أَنَّ هِرَقْلَ أَرْسَلَ إِلَيْهِ فِي رَكْبٍ مِنْ قُرَيْشٍ وَكَانُوا تُجَّارًا بِالشَّامِ فِي الْمُدَّةِ الَّتِي كَانَ رَسُولُ اللَّهِ  مَادَّ فِيهَا أَبَا سُفْيَانَ وَكُفَّارَ قُرَيْشٍ، فَأَتَوْهُ وَهُمْ بِإِيلِيَاءَ فَدَعَاهُمْ وَحَوْلَهُ عُظَمَاءُ الرُّومِ ثُمَّ دَعَاهُمْ وَدَعَا بِتَرْجُمَانِهِ فَقَالَ: أَيُّكُمْ أَقْرَبُ بِهَذَا الرَّجُلِ الَّذِي يَزْعُمُ أَنَّهُ نَبِيٌّ، فَقَالَ أَبُو سُفْيَانَ: فَقُلْتُ: أَنَا أَقْرَبُهُمْ نَسَبًا فَقَالَ: أَدْنُوهُ مِنِّي وَقَرِّبُوا أَصْحَابَهُ فَاجْعَلُوهُمْ عِنْدَ ظَهْرِهِ ثُمَّ قَالَ لِتَرْجُمَانِهِ: قُلْ لَهُمْ إِنِّي سَائِلٌ هَذَا عَنْ هَذَا الرَّجُلِ، فَإِنْ كَذَبَنِي فَكَذِّبُوهُ، فَوَاللَّهِ لَوْلا الْحَيَاءُ مِنْ أَنْ يَأثْرُوا عَلَيَّ كَذِبًا لَكَذَبْتُ عَنْهُ. ثُمَّ كَانَ أَوَّلَ مَا سَأَلَنِي عَنْهُ أَنْ قَالَ: كَيْفَ نَسَبُهُ فِيكُمْ؟ قُلْتُ: هُوَ فِينَا ذُو نَسَبٍ. قَالَ: فَهَلْ قَالَ هَذَا الْقَوْلَ مِنْكُمْ أَحَدٌ قَطُّ قَبْلَهُ؟ قُلْتُ: لا. قَالَ: فَهَلْ كَانَ مِنْ آبَائِهِ مِنْ مَلِكٍ؟ قُلْتُ: لا. قَالَ: فَأَشْرَافُ النَّاسِ اتَّبَعُوهُ أَمْ ضُعَفَاوُهُمْ؟ فَقُلْتُ: بَلْ ضُعَفَاوُهُمْ. قَالَ: أَيَزِيدُونَ أَمْ يَنْقُصُونَ؟ قُلْتُ: بَلْ يَزِيدُونَ. قَالَ: فَهَلْ يَرْتَدُّ أَحَدٌ مِنْهُمْ سَخْطَةً لِدِينِهِ بَعْدَ أَنْ يَدْخُلَ فِيهِ؟ قُلْتُ: لا. قَالَ: فَهَلْ كُنْتُمْ تَتَّهِمُونَهُ بِالْكَذِبِ قَبْلَ أَنْ يَقُولَ مَا قَالَ؟ قُلْتُ: لا. قَالَ: فَهَلْ يَغْدِرُ؟ قُلْتُ: لا وَنَحْنُ مِنْهُ فِي مُدَّةٍ لا نَدْرِي مَا هُوَ فَاعِلٌ فِيهَا. قَالَ: وَلَمْ تُمْكِنِّي كَلِمَةٌ أُدْخِلُ فِيهَا شَيْئًا غَيْرُ هَذِهِ الْكَلِمَة قَالَ: فَهَلْ قَاتَلْتُمُوهُ؟ قُلْتُ: نَعَمْ. قَالَ: فَكَيْفَ كَانَ قِتَالُكُمْ إِيَّاهُ؟ قُلْتُ: الْحَرْبُ بَيْنَنَا وَبَيْنَهُ سِجَالٌ، يَنَالُ مِنَّا وَنَنَالُ مِنْهُ. قَالَ: مَاذَا يَأْمُرُكُمْ؟ قُلْتُ: يَقُولُ اعْبُدُوا اللَّهَ وَحْدَهُ وَلا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا، وَاتْرُكُوا مَا يَقُولُ آبَاؤُكُمْ، وَيَأْمُرُنَا بِالصَّلاةِ وَالزَّكَاةِ وَالصِّدْقِ وَالْعَفَافِ وَالصِّلَةِ، فَقَالَ لِلتَّرْجُمَانِ: قُلْ لَهُ: سَأَلْتُكَ عَنْ نَسَبِهِ فَذَكَرْتَ أَنَّهُ فِيكُمْ ذُو نَسَبٍ، فَكَذَلِكَ الرُّسُلُ تُبْعَثُ فِي نَسَبِ قَوْمِهَا، وَسَأَلْتُكَ: هَلْ قَالَ أَحَدٌ مِنْكُمْ هَذَا الْقَوْلَ؟ فَذَكَرْتَ أَنْ لا. فَقُلْتُ: لَوْ كَانَ أَحَدٌ قَالَ هَذَا الْقَوْلَ قَبْلَهُ، لَقُلْتُ: رَجُلٌ يَأْتَسِي بِقَوْلٍ قِيلَ قَبْلَهُ، وَسَأَلْتُكَ: هَلْ كَانَ مِنْ آبَائِهِ مِنْ مَلِكٍ؟ فَذَكَرْتَ أَنْ لا، قُلْتُ: فَلَوْ كَانَ مِنْ آبَائِهِ مِنْ مَلِكٍ قُلْتُ: رَجُلٌ يَطْلُبُ مُلْكَ أَبِيهِ، وَسَأَلْتُكَ: هَلْ كُنْتُمْ تَتَّهِمُونَهُ بِالْكَذِبِ قَبْلَ أَنْ يَقُولَ مَا قَالَ؟ فَذَكَرْتَ أَنْ لا، فَقَدْ أَعْرِفُ أَنَّهُ لَمْ يَكُنْ لِيَذَرَ الْكَذِبَ عَلَى النَّاسِ وَيَكْذِبَ عَلَى اللَّهِ، وَسَأَلْتُكَ: أَشْرَافُ النَّاسِ اتَّبَعُوهُ أَمْ ضُعَفَاوُهُمْ؟ فَذَكَرْتَ أَنَّ ضُعَفَاءَهُمِ اتَّبَعُوهُ، وَهُمْ أَتْبَاعُ الرُّسُلِ، وَسَأَلْتُكَ: أَيَزِيدُونَ أَمْ يَنْقُصُونَ؟ فَذَكَرْتَ أَنَّهُمْ يَزِيدُونَ، وَكَذَلِكَ أَمْرُ الإِيمَانِ حَتَّى يَتِمَّ، وَسَأَلْتُكَ: أَيَرْتَدُّ أَحَدٌ سَخْطَةً لِدِينِهِ بَعْدَ أَنْ يَدْخُلَ فِيهِ؟ فَذَكَرْتَ أَنْ لا، وَكَذَلِكَ الإِيمَانُ حِينَ تُخَالِطُ بَشَاشَتُهُ الْقُلُوبَ، وَسَأَلْتُكَ: هَلْ يَغْدِرُ؟ فَذَكَرْتَ أَنْ لا، وَكَذَلِكَ الرُّسُلُ لا تَغْدِرُ، وَسَأَلْتُكَ: بِمَا يَأْمُرُكُمْ؟ فَذَكَرْتَ أَنَّهُ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تَعْبُدُوا اللَّهَ وَحْدَهُ وَلا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا، وَيَنْهَاكُمْ عَنْ عِبَادَةِ الأَوْثَانِ، وَيَأْمُرُكُمْ بِالصَّلاة وَالصِّدْقِ وَالْعَفَافِ، فَإِنْ كَانَ مَا تَقُولُ حَقًّا فَسَيَمْلِكُ مَوْضِعَ قَدَمَيَّ هَاتَيْنِ، وَقَدْ كُنْتُ أَعْلَمُ أَنَّهُ خَارِجٌ لَمْ أَكُنْ أَظُنُّ أَنَّهُ مِنْكُمْ، فَلَوْ أَعْلَمُ أَنِّي أَخْلُصُ إِلَيْهِ لَتَجَشَّمْتُ لِقَاءَهُ وَلَوْ كُنْتُ عِنْدَهُ لَغَسَلْتُ عَنْ قَدَمِهِ، تْمَّ دَعَا بِكِتَابِ رَسُولِ اللَّهِ   الَّذِي بَعَثَ بِهِ دِحْيَةُ إِلَى عَظِيمِ بُصْرَى فَدَفَعَهُ إِلَى هِرَقْلَ فَقَرَأَهُ فَإِذَا فِيْهِ: 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

مِنْ مُحَمَّدٍ عَبْدِ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى هِرَقْلَ عَظِيمِ الرُّومِ سَلامٌ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّي أَدْعُوكَ بِدِعَايَةِ الإِسْلامِ أَسْلِمْ تَسْلَمْ يُوُتِكَ اللَّهُ أَجْرَكَ مَرَّتَيْنِ فَإِنْ تَوَلَّيْتَ فَإِنَّ عَلَيْكَ إثْمَ الأَرِيسِيِّينَ وَ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَنْ لا نَعْبُدَ إِلا اللَّهَ وَلا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوْا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ .

قَالَ أَبُو سُفْيَانَ: فَلَمَّا قَالَ مَا قَالَ، وَفَرَغَ مِنْ قِرَاءَةِ الْكِتَابِ، كثُرَ عِنْدَهُ الصَّخَبُ، وَارْتَفَعَتِ الأَصْوَاتُ، وَأُخْرِجْنَا، فَقُلْتُ لأَصْحَابِي حِينَ أُخْرِجْنَا: لَقَدْ أَمِرَ أَمْرُ ابْنِ أَبِي كَبْشَةَ إِنَّهُ يَخَافُهُ مَلِكُ بَنِي الأَصْفَرِ، فَمَا زِلْتُ مُوقِنًا أَنَّهُ سَيَظْهَرُ حَتَّى أَدْخَلَ اللَّهُ عَلَيَّ الإِسْلامَ، وَكَانَ ابْنُ النَّاطُورِ صَاحِبُ إِيلِيَاءَ، وَهِرَقْلَ أسقُفًّا عَلَى نَصَارَى الشَّأْمِ يُحَدِّثْ أَنَّ هِرَقْلَ حِينَ قَدِمَ إِيلِيَاءَ أَصْبَحَ يَوْمًا خَبِيثَ النَّفْسِ، فَقَالَ بَعْضُ بَطَارِقَتِهِ: قَدِ اسْتَنْكَرْنَا هَيْئَتَكَ. قَالَ ابْنُ النَّاطُورِ: وَكَانَ هِرَقْلُ حَزَّاءً يَنْظُرُ فِي النُّجُومِ فَقَالَ لَهُمْ حِينَ سَأَلُوهُ: إِنِّي رَأَيْتُ اللَّيْلَة حِينَ نَظَرْتُ فِي النُّجُومِ، مَلِكَ الْخِتَانِ قَدْ ظَهَرَ، فَمَنْ يَخْتَتِنُ مِنْ هَذِهِ الأُمَّةِ؟ قَالُوا: لَيْسَ يَخْتَتِنُ إِلاَّ الْيَهُودُ، فَلا يُهِمَّنَّكَ شَأْنُهُمْ، وَاكْتُبْ إِلَى مَدَايِنِ مُلْكِكَ فَيَقْتُلُوا مَنْ فِيهِمْ مِنَ الْيَهُودِ، فَبَيْنَمَا هُمْ عَلَى أَمْرِهِمْ أُتِيَ هِرَقْلُ بِرَجُلٍ أَرْسَلَ بِهِ مَلِكُ غَسَّانَ، يُخْبِرُ عَنْ خَبَرِ رَسُولِ اللَّهِ  فَلَمَّا اسْتَخْبَرَهُ هِرَقْلُ قَالَ: اذْهَبُوا فَانْظُرُوا أَمُخْتَتِنٌ هُوَ أَمْ لا فَنَظَرُوا إِلَيْهِ فَحَدَّثوهُ أَنَّهُ مُخْتَتِنٌ، وَسَأَلَهُ عَنِ الْعَرَبِ فَقَالَ: هُمْ يَخْتَتِنُونَ. فَقَالَ هِرَقْلُ: هَذَا مُلْكُ هَذِهِ الأُمَّةِ قَدْ ظَهَرَ، ثْمَّ كَتَبَ هِرَقْلُ إِلَى صَاحِبٍ لَهُ بِرُومِيَة، وَكَانَ نَظِيرَهُ فِي الْعِلْمِ، وَسَارَ هِرَقْلُ إِلَى حِمْصَ فَلَمْ يَرِمْ حِمْصَ، حَتَّى أَتَاهُ كِتَابٌ مِنْ صَاحِبِهِ يُوَافِقُ رَأْيَ هِرَقْلَ عَلَى خُرُوجِ النَّبِيِّ ، وَأَنَّهُ نَبِيٌّ فَأَذِنَ هِرَقْلُ لِعُظَمَاءِ الرُّومِ فِي دَسْكَرَةٍ لَهُ بِحِمْصَ، ثُمَّ أَمَرَ بِأَبْوَابِهَا فَغُلِّقَتْ، ثُمَّ اطَّلَعَ فَقَالَ: يَا مَعْشَرَ الرُّومِ هَلْ لَكُمْ فِي الْفَلاحِ وَالرُّشْدِ، وَأَنْ يَثْبُتَ مُلْكُكُمْ، فَتُبَايِعُوا هَذَا النَّبِيَّ فَحَاصُوا حَيْصَةَ حُمُرِ الْوَحْشِ إِلَى الأَبْوَابِ فَوَجَدُوهَا قَدْ غُلِّقَتْ فَلَمَّا رَأَى هِرَقْلُ نَفْرَتَهُمْ وَأَيِسَ مِنَ الإِيمَانِ، قَالَ: رُدُّوهُمْ عَلَيَّ وَقَالَ: إِنِّي قُلْتُ مَقَالَتِي آنِفًا أَخْتَبِرُ بِهَا شِدَّتَكُمْ عَلَى دِينِكُمْ، فَقَدْ رَأَيْتُ فَسَجَدُوا لَهُ وَرَضُوا عَنْهُ فَكَانَ ذَلِكَ آخِرَ شَأْنِ هِرَقْلَ. (بخاري:7)

ترجمه: ابن عباس رضي الله عنهما مي گويد: ابو سفيان بن حرب، براي من چنين حكايت كرد: هنگاميكه با كارواني از تجار قريش، در شام بسر مي بردم، هِرقل؛ پادشاه روم؛ سفيري را نزد من فرستاد و مرا به دربار خويش، فراخواند. (اين جريان متعلق به دوراني است كه رسول الله  با ابوسفيان و كفار قريش معاهده اي بسته بود). در ايليا به دربار هرقل رسيديم در حاليكه همه بزرگان وسرانِ روم نيز آنجا حضور داشتند. هرقل، مترجمِ خود را احضار نمود و خطاب به سرداران قريش، گفت: كدام يك از شما با كسي كه مدعي نبوت است (پيامبر خدا) از لحاظ خويشاوندي نزديك‏تر مي باشد؟ ابوسفيان مي‏گويد: گفتم: من از بستگان بسيار نزديك او هستم. هرقل گفت: ابوسفيان را بگوييد، تا در كنار من بنشيند و همراهانش را  پشت سر او بنشانيد. سپس، به مترجم خود گفت: به همراهان او بگو: مي‏خواهم در مورد كسي كه در حجاز، ادعاي نبوت كرده است، از ابوسفيان اطلاعاتي كسب كنم. اگر او (ابوسفيان) با من دروغ گفت، او را تكذيب كنيد. ابوسفيان مي‏گويد: اگر از همراهانم نمي ترسيدم كه مرا متهم به دروغگوئي نمايند، حتماً عليه آنحضرت   دروغ مي گفتم. نخست، هر قل از نسبش پرسيد؟گفتم: او در ميان ما، از نسب با لايي برخوردار است. سپس، پرسيد: آيا غير از او، كسي ديگر از ميان شما ادعاي نبوت كرده است؟ گفتم: خير. گفت: آيا اَشراف و بزرگان از وي پيروي مي كنند يا فقراء ومستضعفان؟ جواب دادم: مستضعفان. گفت: كسي از نياكان وي، پادشاه بوده است؟ گفتم: خير. پرسيد: آيا پيروانش روز بروز بيشتر مي شوند يا كمتر؟ گفتم: بيشتر مي شوند. هرقل پرسيد: آيا كسي كه دين محمد را پذيرفته، بخاطر ناپسند شمردن دينش، دوباره منحرف شده است؟ گفتم: خير. پرسيد: آيا او پيمان شكني مي كند؟ گفتم: خير، و در حال حاضر ما با وي پيمان صلحي بسته ايم و نمي دانيم چه خواهد كرد؟ ابوسفيان مي گويد: جز جملة فوق، چيز ديگري نتوانستم عليه پيامبر بگويم. هرقل پرسيد: آيا شما با وي جنگيده ايد؟ گفتم: آري. پرسيد: حاصل و نتيجة جنگ چگونه بوده است؟ گفتم: گاهي او پيروز شده و گاهي ما پيروز  شده ايم. هرقل پرسيد: پيام او براي شما چيست؟ گفتم: اين است كه خدا را عبادت كنيد، و به وحدانيت و يگانگي او ايمان داشته باشيد، و از اعمال و عقايد شرك‏آميزي كه نياكان شما داشته اند، دست‏ برداريد. علاوه بر اين، ما را به اقامة نماز، راستگويي، صله رحم و پاكدامني امر مي كند. ابوسفيان مي گويد: بعد از اين، هرقل به مترجم خود گفت: به ابوسفيان بگو: من از نسب او پرسيدم، تو او را از لحاظ نسب از خود بهتر معرفي كردي. آري، هر پيامبري (كه مبعوث شده) از والاترينِ نسب، در ميان قوم خود، برخوردار بوده است. پرسيدم: از ميان شما قبلاً كسي ادعاي نبوت كرده است؟ جواب منفي دادي. اگر كسي قبلاً از شما ادعاي نبوت كرده بود، مي توا نستم بگويم او از همان مدعي قبلي تقليد مي كند. پرسيدم: كسي از نياكان او سلطان و پادشاه بوده است؟ گفتي خير. اگر چنين مي بود مي توانستم بگويم كه او مدعي ميراث پدران خويش است. پرسيدم كه او قبلاً عادت به دروغ گفتن داشته است؟ جواب دادي: خير. يقين نمودم كه كسي كه با مردم دروغ نگفته است، نمي‏تواند دربارة الله، دروغ بگويد. سؤال شد: كه پيروان او از ضعفا هستند يا از مستكبران؟ گفتي : از ضعفا هستند. آري، پيروان انبياي گذشته نيز از همين قشر بودند. سؤال شد: كه پيروان او رو به افز ايش اند يا كاهش؟ گفتي كه روزبروز زياد مي شوند. سؤال شد: كسي كه به دين او گراييده است دوباره، بخاطر ناپسند شمردن دينش، منحرف شده است؟ جواب، منفي بود. يقيناً اصل ايمان چنين است وقتي كه نور آن كامل شد، ديگر از بين نمي‏رود. سؤال شد: عهد شكني كرده است؟ جواب، منفي بود. آري، هيچ پيامبري عهد شكني نمي كند. سؤال شد: شما را به چه چيز فرا مي خواند. گفتي: كه ما را به پرستش الله، فرا مي خواند و از شرك و بت پرستي، باز مي دارد و به نماز، راستگويي، درستكاري و پا كدامني دعوت مي دهد. ابوسفيان مي گويد: در پايان گفتگو، هرقل گفت: اگر آنچه را كه گفتي، حقيقت داشته باشد، روزي فرا مي رسد كه همين جاي پاي مرا تصرف كند. همانا من مي دانستم كه چنين پيامبري ظهور خواهد كرد. اما نمي دانستم كه او از ميان شما خواهد بود. اگر مي دانستم كه مي توانم با او ملاقات كنم، از هم اكنون، امور لازم را براي ديدار او ترتيب مي دادم. اگر بتوانم او را دريابم شخصاً پاهاي (مباركش) را خواهم شست. بعد، هرقل نامه اي را كه رسول الله   به وسيلة دحيه كلبي به حاكم بصره فرستاده بود و مخاطب آن هرقل بود، خواست و قرائت نمود. در آن نامه چنين نوشته شده بود:

بسم الله الرحمن الرحيم

از جانب محمد بنده و پيامبر خدا به هرقل پادشاه روم: سلام بر كسي كه هدايت را برگزيند.  اما بعد: بدانيد كه من به اسلام دعوت مي كنم. اگر دعوت اسلام را بپذيري، در امان خواهي بود و نزد خداوند پاداشي دو چندان خواهي داشت. و اگر (از قبول دعوت  من) روي بگرداني، گناه رعيت و زيردستانت برگردن تو خواهد بود. (اي اهل كتاب! بياييد بسوي چيزي كه ميان من و شما مشترك است. يعني اينكه: بجز خداي يكتا، كسي را نپرستيم وچيزي با وي شريك نگردانيم. و هيچ يك از ما ديگري را بجاي خداوند، پروردگار خود قرار ندهد. اگر روگرداني نمودند، بگوييد: (اي اهل كتاب!) گواه باشيد كه ما مسلمانيم).

ابوسفيان مي گويد: پس از اينكه هرقل، نامه را قرائت كرد و سخنانش به پايان رسيد، شلوغ شد و همهمه اي بپا گرديد. و ما را از آنجا بيرون كردند. من خطاب  به همراهانم گفتم: توجه كرديد دين ابن ابي كبشه (محمد) چنان پيشرفت كرده كه پادشاه زرد پوستان (روم) نيز از آن به وحشت افتاده است. ابوسفيان مي گويد: مطمئن شدم كه رسول الله  بر هرقل غالب خواهد شد، تا اينكه خداوند مرا مشرف به اسلام كرد.

 ابن ناطور؛ فرماندار ايليا و رهبر مسيحيان شام؛ كه از دوستان هرقل بود، حكايت مي كند كه: روزي، هرقل به ايليا آمده بود، صبحدم با چهره ايي آشفته و پريشان از خواب برخاست. برخي از دوستان نزديكش، به وي گفتند: ما تو را پريشان و ناراحت مي بينيم؟ ابن ناطور ميگويد: هرقل كه در كَهانت، مهارت داشت و علم ستاره‏شناسي را خوب مي دانست، در پاسخ آنها گفت: ديشب كه به ستاره ها نظر انداختم، به اين نتيجه رسيدم كه پادشاهي كه ختنه مي‏كند، ظهور كرده و بازي را از ديگران برده است. و بعد، پرسيد: از اين امت، چه كساني ختنه مي‏كنند؟ حاضران جواب دادند: بجز يهود، كسي ديگر ختنه نمي كند. و از آنان، هيچ خوف و هراسي نداشته باش. و به تمام شهرهاي مملكت خود فرمان صادر كن تا يهودي‏ها را بكشند و از بين ببرند.آنها در همين بحث و گفتگو بودند كه شخصي از طرف پادشاه غسان، به دربار هرقل آورده شد. اين شخص، دربارة رسول الله   خبر داد. هرقل دستور داد تا بررسي كنند كه او ختنه شده است يا خير؟ مأموران پس از بررسي لازم، گفتند: بلي، ختنه شده است. هرقل از آن شخص، پرسيد: آيا عربها ختنه مي كنند؟ وي پاسخ داد: بلي. با شنيدن اين سخن، هرقل بلا فاصله گفت: محمد پادشاه اين امت  است كه ظهور كرده است .  و به يكي از دوستان خود كه در روميه بود و از نظر دانستن علم نجوم، هم رديف او قرار داشت، نامه اي نوشت و او را از تمام ماجرا آگاه كرد. و خودش به طرف حمص، براه افتاد. اما هنوز از حمص بيرون نرفته بود كه پاسخ نامه از طرف دوستش رسيد. وي دربارة نبوت رسول الله  با اظهارات هرقل، اتفاق نظر داشت. هرقل سرداران روم را در قلعة حمص، جمع كرد و دستور داد كه درهاي آن را ببندند. درها بسته شد. سپس، هرقل آمد و به ايراد سخن پرداخت و گفت: اي اهالي روم! آيا مي خواهيد نقشي در رشد و كاميابي داشته باشيد و سلطنت شما جاودان بماند؟ پس با اين پيامبر، بيعت كنيد. سرداران روم با شنيدن اين خبر، مانند الاغ هاي وحشي بسوي دروازه ها فرار كردند اما دروازه ها بسته شده بود. وقتي هرقل، تنفرآنان را از ايمان آوردن مشاهده كرد و مأيوس شد، دستور داد تا همة آنان را احضار كنند. وقتي حاضر شدند، هرقل خطاب به آنان گفت: منظورم از اين كار، آزمايش استواري و پايداري شما دربارة مذهب بود. كه هم اكنون آن را ملاحظه كردم. ابوسفيان مي‏گويد: با شنيدن اين سخن، مردم هرقل را سجده كردند و از او خشنود شدند. اين بود پايان داستان هرقل.

http://gmohammade.blogfa.com

 

 

 


موضوعات مرتبط: 1 کتاب وحي ، أحاديث مختصر صحیح بخاری

تاريخ : شنبه ۶ تیر ۱۳۹۴ | ۴:۱۱ ب.ظ | نویسنده : مسافر. |
آداب قاضی
کسى که براى پیروزى فرمان خدا بجنگد مجاهد فى سبیل الله مى‌باشد
اجر و ثواب کمک به مجاهدینى که در راه خدا جهاد مى‌کنند،
عید سعید قربان بر  تمام مسلمین جهان  مبارک باد.1402/4/8
پیام تبریکی مناسبت عید سعید قربان مدیریت بیاناتی فرهنگ اسلامی
تفسیر سورة الروم قسمت 3 از آیه شریفه 14تا19
تفسیر سورة الروم قسمت 2 از آیه شریفه 8تا13
تفسیر سورة الروم قسمت 1 از آیه شریفه 1تا7
تفسیر سورة العنكبوت قسمت 17 از آیه شریفه 67تا69
تفسیر سورة العنكبوت قسمت 16 از آیه شریفه 62تا66
تفسیر سورة العنكبوت قسمت 15 از آیه شریفه 56تا61
تفسیر سورة العنكبوت قسمت 14 از آیه شریفه 51تا55
تفسیر سورة العنكبوت قسمت 13 از آیه شریفه 48تا50
تفسیر سورة العنكبوت قسمت 12 از آیه شریفه 46تا47
تفسیر سورة العنكبوت قسمت 11 از آیه شریفه 43تا45
تفسیر سورة العنكبوت قسمت 10 از آیه شریفه 40تا42
تفسیر سورة العنكبوت قسمت 9 از آیه شریفه 34تا39
تفسیر سورة العنكبوت قسمت 8 از آیه شریفه 29تا33
تفسیر سورة العنكبوت قسمت 7 از آیه شریفه 24تا28
تفسیر سورة العنكبوت قسمت 6 از آیه شریفه 20تا21
لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.